شهید محمدرحیم بردبار:

تعهد اسلامی خویش را در قبال فرزندان‌تان انجام دهید

شهید محمدرحیم بردبار در بخشی از وصیتنامه خود می‌نویسد: فرزندان خود را با آرمان و اهداف شهدا و امام امت و بالاخره اسلام عزیز آشنا كنید و تعهد اسلامی خویش را در قبال آنان انجام دهید.
کد خبر: ۲۴۲۴۳۷
تاریخ انتشار: ۱۸ خرداد ۱۳۹۶ - ۰۰:۳۰ - 08June 2017
تعهد اسلامی خویش را در قبال  فرزندان تان انجام دهیدبه گزارش دفاع پرس از مازندران، سردار شهید «محمدرحیم بردبار» به عنوان هشتمین و آخرین فرزند خانواده حاج قربان بردبار، در اول اسفند سال 1340، در شهرستان نکا چشم به دنیا گشود.
 
پدرش فردی مؤمن، متدیّن و کشاورز بود و از این طریق امرار معاش می‌کرد. محمدرحیم در سن هفت سالگی به دبستان طوسی نکا رفت و مشغول به کسب علم و دانش شد و این مقطع را با موّفقیّت و نمرات بسیار عالی سپری کرد. در همین سنین بود که کلام وحی (قرآن) را در مکتب خانه فرا گرفت و از کودکی با قرآن مأنوس شد. دوران راهنمایی را در مدرسه داریوش سابق گذراند و برای ادامه تحصیلات به ساری رفت و در مدرسه 17 شهریور فعلی ساری، در رشته  علوم تجربی مشغول به تحصیل شد.
 
در دوران راهنمایی بود که از طریق برادران بزرگ ترش و تعدادی از روحانیون، با افکار و اندیشه‌های حضرت امام آشنا، و فعّالیّت‌های انقلابی‌اش بر علیه نظام شاه را آغاز کرد. او با کمک روحانیون و دوستانش در شکل‌گیری تظاهرات و راهپیمایی‌ها، شعارنویسی و پخش اعلامیه‌ها نقشی بسزا داشت؛ به گونه‌ای که در آن دوران، دستگاه تکثیر را خریداری کرد و اعلامیه‌ها را تکثیر و در سطح شهر نکا، بهشهر و حتی ساری پخش و توزیع می‌کرد.
 
در جلسات مذهبی حضوری فعّال داشت. شجاعت و صراحت لهجه‌اش او را تا جایی پیش برد که در مقطع دبیرستان در زمان دولت شریف امامی، مقابل مدیر دبیرستان ایستاد و شروع به شعار دادن کرد و جو مدرسه را به هم ریخت.

شهید بردبار از کسانی بود که کلیشه سازی تصویر امام را با تبحّر و مهارت خاصی روی دیوارهای شهر انجام می داد.

او فردی بسیار مهربان، دلسوز، با محبت، متواضع، شجاع و نترس، امانتدار و حافظ اسرار، بسیار وقت شناس و منظم بود و به انجام واجبات و ترک محرمات اهمیت خاصی می داد. همیشه سعی می کرد پس از نماز، مستحبات را انجام دهد.

برادرش نقی بردبار می‌گوید: محمدرحیم بسیار بردبار، صبور و ساده زیست بود و علاقه خاصی به ائمه اطهار و اهل بیت (ع) داشت. همیشه سعی می‌کرد در مراسم‌های مذهبی و عزاداری سیّدالشّهداء و ائمه اطهار شرکت کند.

وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل بسیج به عضویت بسیج درآمد. در زمان تحصیل بود که غائله جنگ‌های گنبد و کردستان روی داد؛ لذا او نیز به کردستان رفت و مدتی آنجا بود.

پس از شروع جنگ تحمیلی عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد. خواهرش زهرا می‌گوید: او آثار شهید مطهری و دکتر شریعتی را مطالعه می‌کرد. مقلّد امام خمینی (ره) بود و دستورات ایشان را بدون چون و چرا انجام می داد و به روحانیون متعهد احترام می‌گذاشت.

برادرش نقی می‌گوید: وقتی محمدرحیم به مرخصی می‌آمد، قبل از هر کاری اول به خانواده‌های شهدا سرکشی می‌کرد تا ببیند مشکلات و نیازمندی‌های آنها چیست؛ سپس به خانواده‌اش سر می‌زد.

این سردار نکایی در سال 1362 ازدواج کرد که ثمره این پیوند مقدس، دو فرزند به نام‌های «محمدرضا» و «رُحما» می‌باشد که فرزند دخترش پس از شهادت ایشان به دنیا آمد.

شهید بردبار در بخش‌هایی مثل فرمانده گروهان سپاه مریوان و مهاباد، مربّی تخریب، مربی آموزش و فرمانده گردان تخریب خدمات ارزنده‌ای در طول دوران جنگ انجام داده است. وی در تیر ماه سال 1361، پس از اعزام به منطقه ی جنوب، واحد تخریب لشکر 25 کربلا را بنیان نهاد و به عنوان مسئول تخریب تیپ در عملیات رمضان شرکت کرد. این سردار شهید آن قدر شیفته ی جبهه و جنگ بود که دائم در جبهه ها حضور داشت و اگر برای مأموریت یا مجروحیت به مرخصی می آمد، پس از استراحتی کوتاه سریع به منطقه برمی گشت.

همسرش، خانم فیروزی می گوید: «ماه ها می شد که ما او را نمی دیدیم و فقط با دریافت نامه از سلامتی اش باخبر می شدیم.

به همین دلیل همسر و فرزندش برای زندگی به اهواز پایگاه شهید بهشتی رفتند، ولی نزدیک شدن به او نیز افاقه نکرد و او بیشتر وقت را در مناطق عملیاتی و با نیروهایش سپری می‌کرد.

شهید بردبار قاطعیت ویژه‌ای در آموزش رزمندگان داشت. قبل از عملیات والفجر 8، از فرماندهی وقت لشکر 25 کربلا خواست تا عذر او را پیرامون پذیرش سمت فرماندهی تخریب بپذیرند تا او بتواند همانند دیگر نیروها در عملیات ها شرکت کند، اما با مخالفت فرماندهی مواجه شد.

وی چهار بار از ناحیه پا، کمر و سر در مناطق رقابیه، پنجوین و فاو مجروح شد. یک بار نیز بر اثر بمباران شیمیایی، کل بدنش شیمیایی شد؛ امّا نه خانواده و نه مجروحیت، هیچ کدام مانع رفتن او نشد. سرانجام این سردار رشید نکایی در عملیات غرورآفرین کربلای (1) شرکت کرد و برخلاف هر بار که معبر را برای عبور رزمندگان باز می‌کرد، این بار معبر شهادت را برای خود گشود و در روز جمعه 13 تیر سال 65 در حالی که برای اقامه نماز وضو ساخته بود؛ بر اثر اصابت ترکش در بمباران هواپیماهای عراقی، شهد شیرین شهادت را در مهران نوشید و پس از 6 سال حضور مستمر و فعّال در جبهه های نبرد به لقاء حق شتافت.

وصیتنامه شهید محمدرحیم بردبار:

بسمه­ تعالی

با سلام و درود بر منجی عالم بشریت، آقا امام زمان (عج) و نایب بر حق­ش امام خمینی.

اینجانب، محمدرحیم بردبار به ادای تكلیف، لازم دانستم چند مطلبی را عنوان نمایم:: خداوندا! در راه تو تحمل مشكلات و مصائب لذت­بخش است، اگر كمك­مان و یاری­‌مان كنی. بارالها! من با دیده باز به راهی قدم گذاردم كه نهایت آن را رسیدن به تو و به وجه تو دانستم. دشمنان گمان نكنند كه یك رزمنده مسلمان در راهی كه انتخاب كرده است، با شك و تردید می­نگرد. ما به راهی كه انتخاب كرده­ایم در پشت سر امام امت و آقا امام زمان (عج) و با استواری و اتكا بر خدای تعالی ایستاده­ایم. چه در این دنیای فانی و گذرا و چه در آن سرای جاوید إن­شاءالله كه هر كس در روز قیامت با امام خویش و پشت سر او حسابرسی می­‌گردد، و من به یقین با این مطلب در این راه گام گذاردم. خداوندا! قلبمان را به ذكر خویش اطمینان بخش و در این راه خالصمان گردان.

برادران و خواهران! انقلاب خون­بار اسلامی به ما آن­چه را كه نداشتیم، عطا كرد. عزت و شوكت اسلامی و انسانی به ما داد و دشمنان اسلام را خوار و زبون ساخت. این محقق نمی­گردد مگر به لطف و رحمت خداوند كه شامل حال­مان گشته و نتیجه خون­های پاكی است كه فرزندان عزیزتان به پای این درخت تنومند ریخته­اند. انقلاب اسلامی با حماسه­ها و مجاهدت­ها و تحمل مشكلات و مصائب به این­جا رسیده است و آن­چه كه بر مسوولیت­مان در قبال این انقلاب می­افزاید نیز همین است. شكی نیست كه وفاداری به شهدای عزیز را با پیمودن راه­شان و هدف­شان باید ثابت كرد و باید بدانیم كه هر چه دشمنان اسلام و انقلاب بر ما فشار بیشتر بیاورند، باید به حقانیت راه­مان مطمئن­تر و بر صراط­مان صابر و مقاوم باشیم.

برادران و خواهران! باید بدانیم كه آن­چه از انقلاب اسلامی به ما رسیده است، مرهون الطاف و رحمت بیكران الهی است و وجود رهبر كبیر انقلاب اسلامی كه به­راستی قلب تپنده­ای است برای این امت و انقلاب. بارالها! ما به راهی می­رویم كه امام خمینی روحی ­له­الفدا می­روند كه یقین داریم راه امامان (ع) و پیامبر اكرم (ص) است. پس چه اِبائی از شهادت كه به راستی ارثی است از اولیاء خدا و ما آن را با آغوش باز پذیراییم.

خداوندا! امام امت ما را كه هرچه داریم از رحمت وجود ایشان است، تا انقلاب و استقرار دولت یار، حضرت مهدی (عج) و در كنار ایشان محافظت بفرما.

آنانكه این انقلاب را نمی­‌فهمند و معتقد به آن نیستند باید بدانند كه این انقلاب نیز حجتی است برای آنانكه مطمئناً در روز قیامت مؤاخذه خواهند شد كه چه كاری برای این انقلاب كرده­اید. ما از دشمنان اسلام و انقلاب انتظار مساعدت و همكاری نداریم و آن­چه ما را به هدف­مان، آن هدفی كه اولیاء و پیامبر عظیم­الشأن (ص) ما داشت، نزدیك­تر می­كند، وحدت كلمه و وحدت فعل است و چگونه ممكن است كه هر صبح و شام بگوییم خداوندا تو را بندگی می­كنیم و فقط از تو یاری می­خواهیم (ایاكَ نَعبُد و ایاكَ نَستَعین) و دست­مان را به طرف بیگانگان دراز كنیم و وقتی بخواهیم مستقل باشیم، باید مشكلات و مصائب را تحمل كنیم و با صبر و استقامت مشت محكمی به دهان شرق و غرب و ایادی داخلی آنان بزنیم و بدانیم كه هر عمل خیری و هر مقاومتی در راه خداوند بدون اجر نخواهد ماند كه خداوند خود فرمود (فَمَن یعمَلْ مِثقالَ ذَرَّهُ خیراً یرَه) حتی ذره­ای كار نیك به حساب می­آید.

خواهرام، برادرم! شمایی كه فرزندان­تان، فرزندی از انقلاب­اند با خون، وضوی عشق می­سازند و به لقاء حق می­شتابند از فراق­شان در سوگ و گریه می­نشینید، باید بیش از هركس دیگر در مشكلات و سختی­ها كه لازمه یك انقلاب اسلامی است كه همه قدرت­ها را نفی می­كند و به خداوند و قدرت بالقوه مردم كه در ما قرار داده است، متكی است، از خود صبر و شكیبایی نشان بدهید. چراكه به گواه تاریخ این مستضعفین بودند كه برای احقاق حق خود خون دادند و اكنون نیز تاریخ صدر اسلام تكرار گشت و از این پس نیز ما باید برای حفظ و حراست اسلام عزیز خون بدهیم و به قول امام بزرگوار تا مستكبر هست، مستضعفین باید خون بدهند، چرا كه تنها سلاح برّنده و كارساز ما مستضعفینی كه خداوند در اختیارمان قرار داد، همین است كه باید نثار اسلام كنیم.

خداوندا! تو شاهدی كه این امت شهیدپرور از هیچ كوششی در این راه دریغ نكرد و نخواهد كرد إن­شاءالله و همیشه در راه رضایت و خشنودی تو و استقرار كلمه (لا اله­ الّا الله) در همه جهان به راهش با قدرت و شوكت روزافزون ادامه خواهد داد. و ما باید بدانیم كه انقلاب با از خودگذشتگی و پشتكار ما می­تواند به اهداف عالیه خود برسد و راحت­طلبی و كار را تمام شده فرض كردن باعث ضربه خوردن توسط دشمنان انقلاب كه همیشه در كمین آنند، خواهد شد و باید چشمان ما به لبان گوهربار امام خمینی روحی له­الفدا دوخته شود تا هر كاری كه ایشان امر فرمودند انجام دهیم و اطمینان داشته باشیم سعادت دنیوی و اخروی ما در آن است اگر بخواهیم در روز قیامت در نزد رسول خدا (ص) روسیاه نباشیم.

بارالها! ما كه نمیتوانیم شكر این همه نعمت­های بیكران تو را به جای آوریم، پس این اعمال ناقابل ما را به كرم و لطف خویش قبول بفرما و امام زمان (عج) را از ما خشنود و ما را جزء سربازان حقیقی آن حضرت قرار بدهد. و امام امت، این قلب تپنده انقلاب را در پناه خود حفظ فرما و خانواده معظم شهدا این چشم و چراغ ملت را در مشكلات و در فراق عزیزان خود ثابت و مقاوم بگردان. (آمین یا رب­ العالمین.)

پدر و مادر مهربانم! امیدوارم كه در پناه ایزد یكتا همیشه در صحت باشید و با صد بوسه بر دست و پای­تان امیدوارم كه مرا ببخشید. البته می­دانم كه فرزندی نبودم كه در كارها به شما كمك و همكاری نمایم، بلكه در زندگی مشكلات و زحمات برای­تان فراهم كرده­ام. امیدوارم دست­بوس شما در قیامت باشم، خداوند مرا قبول كند هر چند بنده­ای گنهگارم، ولی امید به فضل و بخشش خداوند غفّار دارم.

برادران و خواهران من! امید دارم كه مرا به بزرگی و بزرگواری­تان ببخشید اگر به حضورتان جسارت كردم، امیدوارم كه با دعا، خداوند از گناهان من درگذرد و كارهای مرا به فضل خویش قبول كند إن­شاءالله.

فرزندان خود را با آرمان و اهداف شهدا و امام امت و بالاخره اسلام عزیز آشنا كنید و تعهد اسلامی خویش را در قبال آنان انجام دهید. إن­شاءالله.

پدر بزرگوارم! در این مدت كه در جبهه بودم، قضای روزه دارم و همچنین چند روز كفاره روزه نیز دارم و نماز را از آن موقع كه بر من تكلیف شد، به طور كلی هر چند مدتی كه تشخیص داده­اید، بدهید. امیدوارم كه خداوند مرا ببخشد و اعمال­مان را قبول كند و اگر جسدم در دسترس­تان قرار گرفت، در هر جایی كه تشخیص داده­اید، به خاك بسپارید. البته در جمع قبور شهدا باشد، بهتر است. مالی كه ندارم با آن­چه كه هست، در اختیار همسرم قرار گیرد. از كلیه دوستان و آشنایان خصوصاً خانواده معظم شهداء كه ما هرچه داریم از فداكاری و ایثار این عزیزان داریم. معذرت می­خواهم كه نتوانستم در خدمت­شان باشم. امید عفو و محتاج دعای خالصانه­تان می­باشم. امیدوارم كه خداوند از تقصیرات و كوتاهی­مان درگذرد. إن­شاءالله.

همسر مهربانم! در این مدت زندگی با شما كمالات زیادی را كسب كردم و آن روایت رسول اكرم (ص) كه: ‌«ازدواج نصف ایمان،» به آن رسیده­ام هرچند در این مدت كسی نبودم كه بتوانم آن­طور كه باید و شاید به وضع زندگی برسم و از این جهت از همسر عزیزم معذرت می­خواهم و امیدوارم در آن سرای جاوید اجر شهدا را داشته باشید. اگر نتوانستم در این مدت به شما خدمت كنم، در آن سرای جاوید خدمت­تان را جبران كنم به إذن­الله و اگر خداوند مرا مورد مغفرت خداوند دارم. همسرم اگر خداوند به ما فرزندی عطا كرد، البته می­دانم آن­طور تربیت می كنید كه اسلام گفته است و خداوند خشنود باشد آرمان شهدا و شدائد و مصائب وارده و تحمل و صبر پدران و برادرانش را كه به لقاء خداوند رسیدند، برای او همیشه عنوان كنید و تشویق و ترغیب كنید كه همین راه را ادامه دهد كه جز این راه، مرضی خداوند و شهدا نخواهد بود و نام نیكویی كه منصوب به حضرت معصومه (علیهاالسلام) و یا حضرت امام رضا(ع) باشد، برایش انتخاب كنید و امیدوارم شما نیز در امور فقط به خداوند توكل كنید كه مؤمنین و مؤمنات چنین ورد زبان­شان است: «وَ مَن یتوَكَّلَ عَلی­الله فَهُوَ حَسبُهُ.» صبر و استقامت نجابت و پارسایی شما مكمل شهادت من است كه مطمئناً در شما تاكنون دیده­ام و امیدوارم بعداً نیز در همه امور داشته باشید و راجع به زندگی خود نیز در آینده آن­چه كه فقط اسلام و قرآن و امام امت در امور حكم می­كنند، انجام دهید كه این مطلب برای­تان سعادت دنیوی و اخروی به دنبال خواهد داشت. سعی كنید در كارها با پدرم مشورت كنید كه پدرم فردی است كه اسلام و قرآن را می­خواهد و به عرف غلط و غیراسلام معتقد نیست. إن­شاءالله

والسلام علیكم و علی عبادالله الصالحین

انتهای پیام/    

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار