به گزارش خبرنگار ساجد، شهید سعيد جانبزرگی در روز 12 اسفند 1344 در شهر ری چشم به جهان گشود. وی در سال 1362 به عضويت سپاه پاسداران درآمد، وی در عمليات والفجر 10 در منطقه حلبچه شركت نموده و در روز سوم فروردين ماه در حالی كه در زير بمباران شيميايی در شهر مشغول عكس برداری از وقایع روی داده بود، خود نيز تحت تاثير همان گازهای شيميايی قرار گرفت. سرانجام بعد از چهار مرتبه عمل جراحی در روز 22 تیر 1381 در حالی كه معاونت فرهنگی لشکر 27 محمدرسول (ص) را بر عهده داشت در بيمارستان شهيد مصطفی خمينی دار فانی را وداع گفت.
وصیتنامه شهید سعید جانبزرگی
بسم الله الرحمن الرحیم
ای کسانی که ایمان آوردید، جهت چیست که چون به شما امر شود که برای جهاد در راه دین بی درنگ خارج شوید، به زمین دل بستهاید. آیا راضی به زندگانی دنیا، عوض حیات ابدی آخرت شدید. متاع دنیا در پیش عالم آخرت اندک و ناچیز است. بدانید اگر در راه دین خدا برای جهاد بیرون نشوید، خدا شما را به عذابی دردناک معذب خواهد کرد و قومی دیگر برای جهاد به جای شما بر میگمارد و شما به خدا زیانی نرساندهاید و خدا بر همه چیز تواناست.
(سوره مبارکه توبه آیه 83 و 93)
اللهم صل علی محمد و آل محمد
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)
اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله (ص) و اشهد ان علی و اولاد امعصومین ولی الله.
شهادت هنر مردان خداست. (امام خمینی (ره))
اکنون که جسارت نموده میخواهم وصیتنامه بنویسم، در خودم لیاقت شهادت را نمیبینم ولی به رب العالمین امید بسیار دارم، خیلی وقت است که دلم میخواهد پرواز کند، همان روزهای اوائل جنگ غسل شهادت کردم. چند سال است که منتظر یک هم چون روزی بودم که خداوند عزوجل توفیق شهادت در راهش را به این بنده عاصی عنایت فرماید.
اما سنگینی گناهان است که از پرواز بسوی خداوند سبحان جلوگیری میکند، اگر این بدنهای ما ساخته شده است که یک روزی بمیرد، چرا در راه خدا قطعه قطعه نشود. شهادت چه گوارا شرابی است برای مستان عشق خدا، شهادت حرکتی است شتابدار بسوی معشوق که نصیب هرکس نمیشود.
خدایا بسیاری از دوستان عزیزم از من سبقت گرفتند و بسویت پر کشیدند. به عزت و جلالت قسمت میدهم که این بنده شرمندهات را هم به آن عزیزان ملحق کن.
از دوستان و برادران عزیزم میخواهم که برای جهاد در راه خدا به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بپیوندند. هرکس این کار را بکند در حقیقت 2 کار انجام داده است. اول جهاد اکبر و دوم جهاد اصغر. اگر در سیر و سلوک الی الله و مکتب طلبگی سالهای متمادی وقت لازم است تا این که انسان تهذیب شود. در سپاه و جبهه مدت زمان اندکی میخواهد تا انسان تهذیب شود. پاسدار در جبهه به جایی میرسد که مظهر جمال و جلال حق تعالی میشود.
پاسداران برای خدا از هر چه دارند، میگذرند و لذت در سنگر و جبهه را احدی جز خودشان نمیدانند. لذت عاشق هنگام دیدن معشوق و خلوت با او چگونه است؟ پاسداران شب هنگام به خواب پشت پا میزنند و مشغول راز و نیاز با حق تعالی میشوند. سپاه و جبهه جوارالله است و محلی است که انسان میتواند به وجهالله نظر کند. بدین گونه است که حضرت امام خمینی (ره) فرمودهاند که: «ای کاش من هم یک پاسدار بودم».
در آخر از پدر و مادر عزیزم که برایم زحمت کشیدهاند و از برادر و خواهران و بستگان و کلیه دوستان میخواهم که بنده را حلال نمایند و برای آمرزش گناهانم برایم بسیار دعا کنید. صبر پیشی گیرید که خداوند صابران را دوست میدارد. از همه التماس دعا دارم. قرآن، زیارت عاشورا و صلوات بر رسول اکرم (ص) برایم زیاد بخوانید.
نکاتی چند که در مورد مسائل شرعیام لازم است بدانید و انجام دهید:
1. نماز وحشت را برایم بخوانید.
2. برای احتیاط یکسال برایم نماز بخوانید.
3. پانزده هزار تومان به عنوان خمس پولهایم را بپردازید.
4. بیست هزار تومان آن را حتما به سپاه بدهید برای کمک به جنگ.
5. سی هزار تومان آن را صدقه بدهید.
6. هزینه مراسم ختم و ... را از پولهای خود بدهید.
7. بقیهاش را هر چقدر ماند بدهید برایم ختم قرآن و صرف خیرات شهیدان بنمایید.
8. وسایلم را اگر مورد نیاز سپاه یا جبهه بود به سپاه بدهید.
9. اگر از شهادت من کسی بخواهد کوچکترین سوء استفاده را بکند به هیچ وجه راضی نیستم.
10. وصی من پدرم و حاج عمو نقی و حاج عمو رضا به عنوان ناظر در صحیح انجام دادن این نکات نظارت کنند و اگر کسی خلاف این نکات را خواست انجام بدهد جلوی خلاف را بگیرند.
11. از همه افرادی که برایم زحمت کشیده و میکشند کمال تشکر را دارم.
12. از خداوند برایم طلب آمرزش و مغفرت کنید.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
انتهای پیام/ 181