فرزند شهید مدافع حرم:

مرگ در راه دفاع از حرم انتخاب پدرم بود/ زمینه‌سازی ظهور در گرو تداوم راه شهداست

فرزند شهید مدافع حرم سید علی منصوری با بیان اینکه پدرم همیشه در نمازش از خداوند می­‌خواست که مرگش را شهادت قرار دهد گفت: پدرم این مرگ با عزت را، آگاهانه انتخاب کرد و به آن هم رسید و این برای ما افتخار است.
کد خبر: ۲۴۳۱۸۴
تاریخ انتشار: ۲۲ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۵:۲۹ - 12June 2017
مرگ عزتمندانه انتخاب سردار شهید منصوری بود/ زمینه ­سازی ظهور حضرت مهدی(عج) در گرو تداوم راه شهدا استدر نخستین سالگرد شهادت سردار شهید مدافع حرم شهید «سید علی منصوری»، سید محسن منصوری فرزند ارشد این شهید والامقام که 36 سال را در کنار پدر شهیدش زندگی کرده است در گفت‌وگو با خبرنگار دفاع پرس در خراسان رضوی به بیان سیره و خاطرات پدر شهیدش پرداخت که آن را تقدیم دوستداران و تداوم دهندگان راه شهدا می­‌کنیم.

80 ماه حضور در جبهه‌‌های غرب و جنوب

شهید منصوری در 20 فروردین 1335 در روستای ییلاقی تنگه علیا از توابع شهرستان نیشابور متولد شد. پدرم در دوران جوانی که مصادف با حکومت ظالم طاغوت بود در فعالیت­‌های ضد رژیم چه در شهرستان و چه در تهران شرکت داشت.

همانطور که در خاطراتش برای ما عنوان می­‌کرد پایگاه اصلی فعالیتش در تهران، مسجدی بود که شهید آیت‌الله سعیدی در آن فعالیت سیاسی داشت و شهید منصوری هم از همان مسجد مبارزات ضد رژیم طاغوت خود را آغاز و یا حرکت‌های مردمی را پیگیری و دنبال می­‌کرد و از این طریق در پیروزی انقلاب اسلامی سهمی داشت.

وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی ابتدا در کسوت بسیجی به جبهه‌های حق علیه باطل شتافت و بعد از آن هم به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد و تا پایان جنگ و بعد از آن مدت 80 ماه در جبهه­‌های غرب و جنوب حضور چشمگیر داشت و در این مدت در عملیات­‌های مختلفی با مسئولیت­‌های فرمانده گروهان و فرمانده گردان نقش‌آفرینی کرد، همچنین در لشکر ویژه شهدا به فرماندهی سردار شهید محمود کاوه، فرماندهی گردان ویژه امام حسن (ع) را عهده­‌دار بود و در کنار این سردار پرآوازه خراسانی حضور داشت.

پدرم در طول دفاع مقدس چندین مرتبه تا مرز شهادت پیش رفت و به فیض جانبازی نائل گردید، اما جانبازی برای او عاملی برای عدم حضورش در جبهه نمی­‌شد و بعد از بهبودی دوباره به جبهه‌‌ها عزیمت می­‌کرد.

ای کاش من هم به خیل شهدا می­‌پیوستم

این شهید بزرگوار بعد از پایان جنگ و دوران خدمت همیشه از اینکه از قافله همرزمان شهیدش جا مانده بود رنج می­‌برد و این مطلب را بارها بر زبان جاری می­‌کرد که ای کاش من هم به خیل شهدا می­‌پیوستم.

شهید منصوری بعد از بازنشستگی و تحولات سوریه خیلی خوشحال بود که باب جهادی گشوده شده و می­‌تواند در آن حضور پیدا کند. با توجه به اینکه پدرم بازنشسته شده بود و شرایط اعزام برایش سخت و دشوار بود اما خیلی پیگیر بود و تلاش زیادی کرد تا به جبهه مقاومت اعزام شود. پیگیر­ی­‌ها بالاخره بعد از یکسال یا یکسال و نیم نتیجه داد و با تخصصی که در رسته زرهی تانک داشت برای نخستین‌بار در جبهه سوریه حضور پیدا کرد و فرماندهی محوری را در نزدیکی خان‌طومان، واقع در حومه شرقی حلب بر عهده گرفت و در مدت حضورشان در این منطقه، عملیات­‌هایی را هم انجام داد که در آخرین عملیات در 20 خرداد 1395 به فیض شهادت نائل آمد.

عطش حضور در جبهه مقاومت

آرزوی هر کسی هست که بعد از بازنشستگی در کنار خانواده و فرزندان و نوه‌ها باشد اما پدرم این شوق و عطش را داشت که در این جهاد شرکت کند. خیلی از آشنایان و دوستان به ایشان می‌گفتند که شما در دفاع مقدس و بعد از آن دِین­‌تان را به اسلام و انقلاب ادا کردید و ضرورتی ندارد که در جبهه سوریه حضور پیدا کنید ولی این دلایل شوق او را کم نمی­‌کرد.

حالات قبل از اعزام به سوریه

پدرم قرار بود در تاریخ مشخصی به سوریه اعزام شود اما وقفه چندماهه­‌ای پیش آمد و او در آن تاریخ اعزام نشد. در این مدت که آماده اعزام بود با اینکه سن و سالی از او گذشته بود اما یک حالت نشاط و شادابی جوانی داشت و حالات روحی متفاوتی نسبت به قبل بر پدرم حاکم بود و نشان از آن داشت که می­‌خواهد به آنچه در انتظارش بوده دست پیدا کند. هر چند ما که در کنارش بودیم این حالات را درک نکردیم ولی آشنایان و اطرافیان بعد از شهادت پدرم به این مسئله اذعان داشتند.

دستگیری از ولی‌نعمتان انقلاب

سال گذشته چند روز مانده به ماه مبارک رمضان و قبل از شهادت پدرم، از منطقه با من تماس گرفت و یادآور شد که طبق سنوات گذشته در ماه مبارک رمضان کمک به خانواده­‌های کم‌برخوردار فراموش نشود و به من که فرزند ارشد او بودم متذکر شد که این رویه را ادامه بدهم حتی محل برداشت هزینه‌های این امر را هم به من اعلام کرد. برای من جالب بود که ایشان در حالی که در سوریه است باز هم از این عمل خیر غافل نبوده است.

شهید منصوری با توجه به اینکه از سادات بود ارتباط ویژه­‌ای با حضرت زهرا (س) و امام حسین (ع) داشت. وی جزو هیئت‌امنای هیئت امام جعفر صادق (ع)نیشابور بود و فعالیت­‌های فرهنگی زیادی در حوزه شهر و هیئت انجام داد. در مراسماتی که در هیئت برگزار می­‌شد ارتباط خاصی با حضرات معصومین خاصه حضرت زهرا (س) و امام حسین (ع) بر قرار می­‌کرد و ما که با ایشان مأنوس بودیم این ارتباط عاطفی را درک کرده بودیم. البته دوستان و همرزمان شهید هم وقتی از خاطرات پدرم می­‌گویند به این حالات شهید در دوران دفاع مقدس هم اشاره می­‌کنند.

توجه به نماز اول وقت قفل شهادت را گشود

توجه ویژه به نماز اول وقت و اقامه نماز به جماعت و بجا آوردن نماز شب از ویژگی‌های فردی پدرم بود و در این زمینه برای ما الگو بود. حتی نماز صبح را هم سعی داشت که به جماعت و در مسجد اقامه کند و این را هم به بقیه توصیه می‌ کرد. خادم مسجد می­‌گفت آقای منصوری قبل از نماز صبح و برای اذان من را بیدار می­‌کرد.

اگر بگویم فیض شهادتی را که خداوند به پدرم مرحمت کرد پاداش اقامه نماز اول وقت بوده است گزاف نگفتم. در کمک به دیگران، از همان مال کمی که داشت دریغ نمی­‌کرد و خداوند هم به زندگی و مال او برکت می‌داد به طوری که هیچ وقت نیازمند کسی نشد و این یکی دیگر از ویژگی­‌های فردی پدرم بودم.

حمایت و پشتیبانی از ولایت توصیه پدرم بود

توصیه­‌های پدرم هم حول ویژگی­‌های فردی او همچون سفارش به تقوی الهی، اقامه نماز و حمایت و پشتیبانی از ولی فقیه امام خامنه­‌ای بود که به انجام این امور تأکید داشت و خود نیز آنها را سرلوحه زندگی خود قرار داده بود و برای ما و اطرافیان هم الگو شده بودند. دوستان پدرم می­‌گویند مسائلی که در کشور پیش می‌آمد و برای رهبری انقلاب دغدغه بود شهید منصوری بابت این مسائل خیلی خون دل می­‌خورد.

در تقسیم‌بندی که شهید حمید باکری در مورد رزمندگان بعد از دفاع مقدس داشت، شهید منصوری مصداق همان دسته‌ای بود که مسائل را می­‌بینند و خون دل می­‌خورند.

آشنایی مردم با آرمان­‌های شهدا در گرو عملکرد شماست

شهید منصوری برای بهتر برگزار شدن مراسم‌­های گرامیداشت شهدا که به مناسبت­‌های مختلف و با هدف زنده نگداشتن یاد و خاطره شهدا برگزار می‌شد تاکید فراوان داشت. در یادواره شهدا که جوان­‌ترها کارها را انجام می­‌دادند پدرم برای بهتر برگزار شدن این مراسم­‌ها، ستاد اجرایی را راهنمایی­ می‌کرد.

وی معتقد بود حالا که ما از کاروان شهدا جامانده­‌ایم باید در انجام امور فرهنگی به گونه‌ای عمل کنیم تا مردم با اهداف و آرمان­‌هایی که شهدا داشتند آشنا شوند و بتوانند دنباله‌رو این عزیزان باشند و به اهدافی که آنها دنبال می­‌کردند دست پیدا کنند. این شهید والامقام برای تحقق این هدف تلاش­‌های زیادی در سطح شهر و در بین تشکل­‌های مردم‌نهاد انجام داد. او سعی داشت نهضت آگاه‌سازی مردم کامل شود تا به اهدافی که شهدا جان خود را برای آن فدا کردند دست پیدا کنند.

پدرم چون خود در دفاع مقدس حضور داشت نگاهش به مقوله دفاع مقدس نگاه ویژه‌ای بود. وی بر خلاف گروهی که از حضور خود در دفاع مقدس پشیمان هستند به حضور 80 ماهه خود در جبهه­‌های حق علیه باطل افتخار می­‌کرد و می­‌گفت اگر برایم امکان فراهم بود بیشتر از این در جبهه حضور پیدا می­‌کردم.

من و دیگر فرزندان شهید سعی کردیم پدرمان را برای خودمان الگو قرار دهیم. او از همان کودکی ما را با تعالیم اسلامی آشنا ساخت. پدرم ما را به همراه خود به جلسات قرآن و نمازهای جماعت می­‌برد به نحوی که به صورت یک رویه، جزو زندگی ما شده بود.

مطمئنم سفر پدرتان بی‌بازگشت است

بعد از شهادت پدرم سعی کردم که توصیه­‌هایش را در خصوص اقامه نماز اول وقت عمل کنم و این خصوصیت شهید را سرلوحه زندگی خود قرار دهم تا هم مدیون خون شهدا نشوم و هم اینکه حداقل انتظاری که او از من داشته را برآورده کنم.

یکی از دوستان پدرم بعد از اعزامش به من گفت ای کاش نمی‌گذاشتید پدرتان عازم سوریه شود چون با شناختی که از او دارم مطمئنم که به شهادت خواهد رسید و علت این ادعا، حالات و روحیاتی است که شهید قبل از سفر داشت. ما هر چند حال و هوای پدرم را قبل از اعزام دیده بودیم اما بحث شهادت ایشان را جدی نگرفتیم.

حضوری طولانی در جبهه مقاومت

پدرم به خانواده­ گفته بود که رفتن من به سوریه به یک مدت زمان معینی محدود نمی‌شود و حضورم در سوریه مدت زمان زیادی طول خواهد کشید. او با این حرف می­‌خواست خانواده آمادگی لازم را پیدا کند تا دوری او برایش سخت نباشد.

شهادت پدر برای همه ما یک شوک بود. از یک طرف ما مدتی در کنار پدر بودیم و از اخلاق و شخصیت وجودی او بهره­‌مند شده بودیم و با شهادت پدر دیگر او را در کنار خود نداشتیم و این مسئله ناراحت کننده بود و از طرفی هم از اینکه پدرم به آرزوی خود رسیده بود خوشحال بودیم.

طلب شهادت در نماز

وی همیشه در نمازش از خداوند می­‌خواست که خداوند مرگش را شهادت قرار دهد. این مرگ با عزت را، آگاهانه انتخاب کرد و به آن هم رسید و این برای ما مایه افتخار است. با شهادت پدرم، گوهر با ارزشی را از دست دادیم و شهادت ایشان برای ما سخت و ناراحت کننده بود.

شهدا مسیر را نشان دادند

خواسته تمام خانواده­‌های شهدا این است که راه شهدا ادامه پیدا کند و پرچمی را که شهدا آن را علم کردند به زمین نیفتد. در اکثر وصیتنامه­‌های شهدا به اطاعت از ولی فقیه، نماز و حجاب سفارش شده است و با این توصیه‌ها، شهدا مسیر را برای ما ترسیم کردند و ما باید در این مسیر تا رسیدن به سرمنزل مقصود حرکت کنیم.

خاطره‌ای از تشییع سردار شهید منصوری

زمانی که خبر شهادت پدرم را به ما دادند مصادف بود با ماه مبارک رمضان که هوا هم بسیار گرم بود. چند روزی طول کشید تا پیکر شهید منصوری را به ایران و شهرستان نیشابور منتقل کردند.

در فاصله زمانی اعلام خبر شهادت پدر و انتقال پیکر مطهر او جلسات هماهنگی برای برگزاری مراسم تشییع و خاکسپاری و مجلس یادبود در شهرستان برگزار شد. در این جلسات مهمترین دغدغه ما این بود که مردم با حضور در کلیه مراسم­‌ها در هوای گرم دچار مشکل خواهند شد و همه تلاشمان را می­‌کردیم تا تدبیری اندیشیده شود که مردم به زحمت نیفتند. در جلسات، نظرات متعددی داده شد اما هیچکدام تأثیر چندانی برای کم کردن از فشار مردم نداشت.

عصر روزی که قرار بود شبش پیکر پدرمان برای مراسم وداع، تشییع و خاکسپاری به نیشابور منتقل شود، هوا ابری شد و باران شروع به باریدن کرد. با خودم گفتم این اقتضای فصل بهار است و از کنار این قضیه به سادگی عبور کردم. اما نکته جالب این جاست که این روند روز بعد هم که روز تشییع بود ادامه داشت. آن روز ابرها آسمان را یکدست پوشانده بود و از طلوع تا غروب آفتاب هوا کاملاً ابری بود و باد خنک و ملایمی هم می­‌وزید و نم نم باران هم می‌آمد.

در آن روز مراسمی با عظمت و در شأن شهید برگزار شد و مردم ولایتمدار نیشابور با حضوری پر شور در مراسم تشییع شرکت کردند. علی‌رغم اینکه از محل برگزاری مراسم تشییع تا محل خاکسپاری مسافت طولانی بود اما هیچکس احساس خستگی و تشنگی نکرد. با مشاهده این اتفاق به این حقیقت پی بردم که خود شهدا برای برگزاری مراسم‌‌های خود شرایط را به گونه‌ای فراهم می­‌کنند که مردم شرکت کننده به زحمت نیفتند.

حضور در جبهه نظامی و فرهنگی

ما باید راه شهدا را ادامه بدهیم ولی اگر شرایطی پیش بیاید که در جبهه­‌های نبرد حق علیه باطل حضور پیدا کنیم افتخاری است که اینگونه راه پدر را ادامه دهیم و اگر شرایط فراهم نشد حضور و مجاهدت در جبهه­‌های فرهنگی در داخل کشور را باید بر خود لازم بدانیم. به نظر من جنگ فرهنگی اگر اهمیتش از جنگ نظامی بیشتر نباشد کمتر نیست.

بعد از پایان جنگ، شبیخون فرهنگی از خیلی جهات به ما ضربه زد و می­‌طلبد جوانان این مرز و بوم به فرموده مقام معظم رهبری به عنوان افسران جنگ نرم در جبهه فرهنگی حضور پیدا کنند تا به حول و قوه الهی مجاهدین جبهه حق همانطور که در جنگ نظامی در طول دفاع مقدس و در جبهه مقاومت پیروز میدان شدند در این جبهه هم موفق و پیروز شوند.

در سایه این پیروزی است که اهدافی را که ما در انقلاب، آن را دنبال می‌کردیم و در رأس آنها اتصال این انقلاب به انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج) است دست یافتنی خواهد شد. باید بدانیم که زمینه‌سازی ظهور آخرین ذخیره الهی در گرو تداوم راه شهدا است.

امیدواریم توفیق زیارت مقام معظم رهبری که برای خانواده‌های شهدا یک افتخار است هر چه زودتر نصیب ما شود.

انتهای پیام/
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار