معیار رفتار و گفتارش حضرت امام خمینی (ره) بود
ملاک و معیار رفتار و گفتارش، فرمایشات ولی امر و رهبری جامعه اسلامی حضرت امام خمینی (ره) بود. وقتی از بیانات امام، رهنمودی را دریافت میکرد، دیگر به هیچ وجه از آن عدول نمیکرد و آن را حکم الهی میدانست.
چنان روحیهای داشت که بچهها از وجودش روحیه میگرفتند
به عنوان روحانی و برای امر تبلیغات به تیپ ذوالفقار آمد اما ماندگار شد. چنان روحیهای داشت که بچهها از وجودش روحیه میگرفتند و تقویت میشدند. در سختترین لحظههای نبرد، زیر آتش و دود و خمپاره، خود را به خطوط مقدم میرساند و در کنار بچهها علاوه بر رزم بیامان در افزایش روحیه بچهها نیز موثر بود.
صیغه عقدشان را حضرت امام جاری کرد
میگفت میخواهم صیغه عقدمان را امام جاری کنند. پدرش میگوید این کار طول میکشد باید در نوبت قرار بگیری و بهتر است وقت امام را به این امر اختصاص ندهی. سید محمد میگوید اگر دو سال هم طول بکشد، من صبر میکنم. به دوسال نکشید. پس از مدتی خبر دادند که نوبت شما رسیده و خدمت حضرت امام رفته و خطبه عقدشان را ایشان قرائت نمودند.
میخواست به بنیصدر بفهماند که از خط اسلام و پیروی از امام دور شده است
در برههای ایشان مسئول فرهنگی اردوگاه مهاجرین در جیرفت بود. با برنامههای فرهنگی متنوع، نفش موثری در بهبود روحیه مهاجرین جنگی ایفا میکرد. یک روز گفتند قرار است بنیصدر (رئیس جمهور وقت) برای بازدید از اردوگاه بیاید. سید محمد با بصیرتی که داشت یکی از بچههای خوش صوت و لحن را برای قرائت قرآن در مراسم بازدید، انتخاب کرد و از او خواست که سوره انفطار را تمرین کند و در مراسم بازدید بنیصدر قرائت کند و روی آیه «یا أیها الإنسان ما غرک بربک الكریم» تاکید کند و چند بار این آیه را تلاوت کند. میخواست با این کار به بنیصدر بفهماند که از خط اسلام و پیروی از امام دور شده است.
آرزو داشت مانند جدّش امام حسین (ع) شهید شود
یکی
از حاجتهای سید محمد به درگاه الهی این بود
که مانند جدش امام حسین (علیهالسلام) شهید شود و به شهادت برسد. اتفاقاً هنگامی که
ایشان در خط مقدم حضور پیدا میکند، هواپیماهای عراقی منطقه را بمباران کردند و سید
محمد خود را زیر تانک میکشاند، تانک مورد اصابت قرار گرفته و منفجر میشود. سید محمد
در حالی که یک پایش قطع و شکمش پاره شده بود به دیدار معبودش شتافت.
بعد از فرو نشستن گرد و غبار متوجه شدند سید محمد به شهادت رسیده
در عملیات کربلای 5 با ماشینی که روی آن بلندگو نصب کرده بود، وارد خط شد. مستقیماً به کنار تانکهایی رفت که پدافند کرده بودند. صدایش که از بلندگو پخش میشد، توان رزمی بچهها را صد چندان میکرد. با ماشین کنار یکی از تانکها ایستاد. هم زمان هواپیماهای دشمن همان نقطه را بمباران کردند. بعد از فرو نشستن گرد و غبار و دود و آتش؛ فرمانده گروهان متوجه شد سید محمد به شهادت رسیده و بلافاصله گفت مواظب باشید بچهها متوجه نشوند چرا که روحیه خود را از دست می دهند.
وصیتنامه شهید نقیبپور
پروردگارا! خود میدانی که این بندهات اگر چه گناهکار و روسیاه است، ولی همیشه آرزو داشته که از جمله بندههای شایسته تو باشد و طبق خواسته و رضایت تو زندگی کند.
خدایا! از آن زمانی که معنی شهادت را یافتم، آرزویم این بود که مرگم، شهادت در راه تو باشد.
حال از تو میخواهم ای عزیز مهربان! مرا به این آرزویم برسانی و لیاقتی به من بدهی که بتوانم انتخاب شوم و تو را در حالتی ملاقات کنم که جدم حسین بن علی (علیهالسلام) ملاقات کرد، یعنی با بدنی خونآلود و جسمی تکه تکه شده در راه احیای دین تو تا فردای قیامت امیدی باشد به شفاعت ائمه اطهار برسم.