گنجينه‌ شهدا (13)؛

شهادت زیربنای رشد انسانی است

شهید عبدالکریم ملکی در فرازی از وصیتنامه خود می‌نویسد: شهادت زیربنای رشد انسانی می‌باشد و اساسی‌ترین مسئله در اسلام شهادت است که نصیب هر کس نمی‌شود؛ الا اینکه مخلص شود و امید است که ما جزو مخلصین خدا باشیم.
کد خبر: ۲۴۴۹۵۸
تاریخ انتشار: ۰۳ تير ۱۳۹۶ - ۱۱:۴۶ - 24June 2017
یاد شمایل ابوالفضل(ع)به گزارش دفاع پرس از کرمانشاه، شهید عبدالکریم ملکی در روستای دلو از دهستان حسن‌آباد است و هم‌اکنون به یادش (روستای شهید ملکی) نام گرفته که یکی از روستاهای حومه اسلام‌آباد غرب می‌باشد.
 
این شهید والامقام در خانواده‌ای مذهبی و کشاورز دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی خود را در زادگاهش به پایان رساند و تا سال سوم دبیرستان در شهرستان اسلام‌آباد غرب گذراند. پس از چندی به علت علاقه وافری که به اسلام داشت دبیرستان را رها کرد و راهی مشهد مقدس شد و در کنار قبر امام هشتم (ع) نزد علما و اساتید حوزه علمیه مشهد به فراگیری درس‌های طلبگی و علوم قدیمه همت گماشت.
 
در این مدت با بسیاری از علمای بزرگ از نزدیک آشنا و از آن بزرگواران درس اخلاص و خودسازی آموخت. او علاقه عجیبی به امام خمینی (ره) داشت و هنوز دو سالی از هجرت او در مشهد نگذشته بود که اتش زیر خاکشتر سال 42 که به تبعید امام خمینی (ره) انجامید بار دیگر خروش «الله اکبر» امت مسلمان ایران فروزان گردید، سراسر ایران را آتش انقلاب فرا گرفته بود و این شهید بزرگوار بار دیگر درس را رها کرد و در تظاهرات مشهد فعالیت چشمگیری آغاز نمود.
 
بارها تا مرز شهادت پیش رفت و همراه سیل خروشان و دشمن‌شکن امت حزب‌الله مشهد شد و مبارزه رو در رو با عمال کثیف پهلوی را آغاز کرد و در این مبارزه نقش موثری داشت و در این بین بارها از مشهد مقدس اعلامیه‌های امام را به کرمانشاه و اسلام‌آباد می‌آورد و شیفتگان و مقلدین امام عزیز را در این شهرها از فرمایشات و سخنرانی‌های ایشان آگاه و اعلامیه‌ها را توزیع می‌کرد.
 
او علاقه و اخلاص وصف‌ناپذیری به مراجع تقلید داشت و امام (ره) را صادقانه و عاشقانه دوست داشت. مرید و مقلد او بود و بارها در سخنرانی‌هایش از ولایت فقیه که در وجود تنها مرجع و رهبر جهان اسلام امام خمینی (ره) می‌دید سخن گفته و از این گفته خود سرسختانه دفاع می‌کرد.

بعد از چندی از مشهد راهی اسلام‌آباد شد و این آمدن مصادف بود با سرنگون شدن رژیم منفور پهلوی. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی این شهید عزیز یکی از بنیانگذاران کمیته انقلاب اسلامی در این شهر بود. شب و روز به عشق الله و مخلصانه در کمیته فعالیت نمود. چند مدتی نگذشته بود که با تشکیل سپاه به عضویت این ارگان انقلابی درآمد و لباس مقدس سپاه بر قد و قامت بلند و رشید او، بر هیبت مردانه‌اش می‌افزود و در چهره‌اش حالت روحانی خاص موج می‌زد و با وقار و متین بود و از صراط مستقیم الله خارج نشد.

زمانی که در سپاه کرند غرب (دالاهو) خدمت می‌کرد به عنوان فرمانده سپاه کرند غرب برگزیده شد. این شهید عزیز وظیفه شرعی که در سپاه به عهده وی گذاشته بودند آن چنان با عشق و علاقه و ایمان عمل می‌نمود که بارها به سرکوب و تعقیب سارقین مسلح که راه را بر مردم بی‌گناه در جاده اسلام‌آباد ـ سرپل ذهاب می‌بستند، پرداخت و در این در جنگ‌های نابرابر قورچی‌باشی تا مرز شهادت پیش رفت.

موذن و امام جماعت برادران سپاه بود و بعد از هر نماز با سخنان شیوا و مکتبی خود که مزین به آیات قرآن و احادیث بود به ارشاد و سازندگی برادران سپاه می‌پرداخت.

هنگامی که جنگ تحمیلی عراق با دسیسه جنایتکاران شرق و غرب علیه انقلاب اسلامی آغاز شد شهید ملکی بیشتر اوقات در خط مقدم جبهه به نبرد علیه کفار و بعثییون پرداخت و می‌توان ادعا کرد که همین شهید ملکی با تعداد معدود نیروهای خود توانست هجوم کفار بعثی را سد کند. از جمله رشادت‌های شهید ملکی این بود مدتی که در جبهه سرپل‌ذهاب بود 56 نفر از مزدوران عراق را به اسارت خود درآورد و دو دستگاه پی‌ام‌پی و یک دستگاه تانک دشمن را در شهرک‌المهدی سرپل‌ذهاب منهدم و تعداد زیادی کلاشینکف از مزدوران بعثی به غنیمت گرفت و توانست ده‌ها نفر از نیروهای دشمن را کشته و زخمی نماید.

شهید ملکی در دوران زندگی کوتاه و پر برکتش مسئولیت‌های سپاه کرند غرب، سپاه صحنه و فرمانده عملیات گیلانغرب و سرپرستی کشاورزی جهاد سازندگی اسلام‌آباد غرب را به عهده گرفت.

آنقدر خالص، وارسته و زاهد بود که نماینده امام (ره) در اسلام‌آباد غرب حاج آقا موحدی درباره شهادت او چنین گفت: «هر وقت که این عزیز را می‌دیدم یاد شمایل ابوالفضل (ع) می‌افتادم که توی کتاب‌ها می‌نویسند، قد و بالای رشید او، استقامت و مقاومت او و...».

آری! او علی‌وار زیست، علی‌وار در خون غلطید و در تاریخ 60/9/26 در عملیات مطلع‌الفجر که فرمانده عملیات بود حین شناسایی در تنگ کورک به کاروان سرخ حسین (ع) پیوست.

فرازی از وصیتنامه شهید عبدالکریم ملکی:

...اکنون که عازم جبهه می‌باشم، امیدوارم با مرگم بتوانم خدمتی به اسلام عزیز کرده باشم، زیرا در زمان حیات نتوانستم آنچنان که باید و شاید خدمت کنم، از خدا می‌خواهم که این توفیق را عنایت کند، چون شهادت زیربنای رشد انسانی می‌باشد و اساسی‌ترین مسئله در اسلام شهادت است که نصیب هر کس نمی‌شود الا اینکه مخلص شود و امید است که ما جزو مخلصین خدا باشیم.

ضمنا سفارشاتی در خاتمه به عرض می‌رسد که عبارت است از حفظ وحدت و انسجام کامل علیه تمامی قدرت‌های بزرگ و فاسد و نوکرانشان و به اهتزاز در آوردن پرچم پربار و پرثمر «لا اله الا الله» به رهبری بزرگ‌مرد تاریخ امام خمینی.

و مسئله دیگر که باید تذکر داده شود این است که فاتحه‌خوانی که به طریق طاغوتی انجام بگیرد و حالت روحانی خود را از دست داده و حالتی تجملاتی به خود گیرد، ممنوع شود.

اما وصیتی به همسر و یگانه فرزندم حمزه این است که به تو سفارش می‌کنم همچنان حمزه سیدالشهدا عموی پیامبر (ص) رسالت عظیمی بر دوش پدرت بود اکنون به عهده توست که تا آنجایی که اسلام از تو مسئولیت می‌خواهد ادا کنی و به تو سفارش می‌کنم که تنها راه رهایی پذیرفتن اسلام و پیاده کردن آن در جامعه می‌باشد.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها