با این توضیح میتوان گفت که یکی از سلاحهای بسیار پر کاربرد با پیشینه قدیمی، خمپارهها هستند که در این رابطه برخی مخترع آن را تیمور لنگ میدانند و معتقدند برای فتح قلعههای مستحکم به پیشنهاد «اودرون» خمهای سفالی را از باروت به همراه سنگ و قطعات فلزی پر کرده و با منجنیق به درون قلعه میانداختند و تلفات سنگینی به مدافعان وارد میساختند.
هرچند استفاده از مهمات خوشهای در راستای جبران نسبی این خطاها از طریق پوشش در منطقه وسیعتری صورت میگیرد ولی این اقدام باعث ضعیف شدن و کاهش قدرت نفوذ گلوله توپ و یا خمپاره میشود. حال اگر بتوان ویژگیهای بسیار مثبت یک پرتاب خمپاره را با ویژگی هدایت پذیری ترکیب کرد، نتیجه یک سلاح بسیار مؤثر با احتمال برخورد به هدف بسیار بالا در اختیار داریم.
زیرا مسیر حرکت این گلوله دائما اصلاح میشود و از این رو هدف را تعقیب میکند؛ بر این اساس ایده ساخت گلولههای هدایت شونده در سال 1970 در آزمایشگاههای «رادمن» ارتش آمریکا شکل گرفت و بعدها در قالب گلوله توپ هدایت شونده به عرصه نظامی وارد شد.
اما عمر فعالیت گلوله هدایت شونده شاید بیش از 20 سال تجاوز نکند؛ از این رو تاکنون در غرب، تنها یک محصول عملیاتی به بازار عرضه شده است که خمپاره «استریکس» نام دارد.
خمپاره «استريکس»
در این نوع خمپارهها گلوله ابتدا مسیر بالستیکی متداول خود را انجام میدهد و سپس در نزدیکی هدف، بخش هدایت و کنترل، هدایت گلوله به سمت هدف را به دست میگیرد و به این ترتیب گلوله میتواند حتی به اهداف زرهی مانند تانک و نفربر از بالا حمله کند و باتوجه به اینکه زره تانکها از بالا در مقایسه با طرفین و روبرو بسیار آسیب پذیر هستند، ضریب انهدام آنها هم بسیار بالا است.
این خمپاره که محصول وزارت دفاع و شرکت «ساب بوفورس داینامیکی» سوئد است در سال 1983 کار مطالعاتی آن شروع شده و در سال 1988 اولین آزمایشها بر روی آن صورت گرفت تا اینکه در سال 1994 اولین محموله آن تحویل ارتش سوئد شد.
گلوله خمپاره 120 م.م. «استریکس» نخستین گلوله خمپاره غربی است که قابلیت شلیک از قبضههای خمپاره استاندارد معمولی را دارد و هدایت آن هم به روش مادون قرمز غیر فعال از انتهای مسیر پرواز انجام میشود؛ گلوله خمپاره به خرج گود نیز مجهز است که توسط آن حمله به اهداف زرهی از بالا را صورت میدهد؛ نواخت گلوله 9 شلیک در دقیقه گزارش شده که گلولههای آن به عنوان مهمترین جزء، دارای قسمتهای جستجوگر، بخش الکترونیک و تغذیه، مجموعه «تراسترها»، سر جنگی و در نهایت بالکها، است.
گلوله در فاز هدایت و کنترل توسط آشکارساز که در دماغه قرار دارد، تصویر دیجیتالی از منطقه تهیه کرده و با انتقال آن به ریز پردازنده از طریق پردازش سیگنال پیشرفته، هدف را از دیگر منابع انحرافی مانند آتش و دود تفکیک میکند.
تراسترها 12 عدد موتور کوچک سوخت جامد هستند که دایرهوار در اطراف گلوله قرار دارند و در صورت نیاز در چند دهم ثانیه روشن شده و مسیر گلوله را اصلاح میکنند. مجموعه بالکهای انتهایی هم پس از خروج گلوله از قبضه باز شده و سبب چرخش گلوله با سرعت کم میشود.
نکته مهم این است که تراسترها در کنار حرکت چرخشی توانایی اصلاح مسیر گلوله را دارند و در صورت نبود چرخش وجود این تراسترها بی فایده است؛ در صورت نیاز به بردهای بالاتر از 5 هزار متر یک مجموعه موتور موشکی سوخت جامد با زمان سوزش 6 ثانیه به مجموعه اضافه خواهد شد که پس از سوزش و اتمام حرکت شتابدار، قبل از شروع فاز هدایت و کنترل جدا میشود.
برای استفاده از «استریکس» دیدهبانی در جلو موقعیت هدف را اطلاع میدهد و سپس در پای قبضه محاسبات لازم از قبیل مقدار زاویه پرتاب، زمان لازم تا فعال شدن جستجوگر و ... انجام میپذیرد؛ بعد از آن این اطلاعات توسط یک کابل به گلوله منتقل شده و گلوله درون قبضه رها میشود و بقیه کارهای لازم را خود گلوله انجام میدهد؛ به عبارت دیگر این نوع خمپاره را میتوان به عنوان یکی از سلاحهای ضد تانک «شلیک کن و فراموش کن» هم دانست که علاوه بر سوئد، سوئیس هم از این سلاح مخرب استفاده میکند.
برد «استریکس» بدون موتور کمکی هزار تا 5 هزار متر است و به همراه موتور کمکی تا 7500 متر میرسد و با توجه به استفاده از فناوری فرو سرخ در آن که امکان هدف گیری و انهدام در شب و روز را میدهد میتوان از آن علیه تانک و سایر خودروهای زرهی حتی زرههای تقویت شده، استفاده کرد.
انتهای پیام/231