به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس؛ دکتر اسرافیلیان از دوستان شهید دکتر آیت و نماینده دوردوم مجلس شورای اسلامی در این گفتوگو به جنجالهای حول محور شهید آیت اشاره کرد؛ اسرافیلیان همچنین از سرنوشت پرونده مفقوده آیت و نقش محافظ ایت در این ترور می گوید.
نحوه آشناییتان با شهید آیت چگونه بود؟
من از دوره دبستان با مرحوم آیت آشنا بودم. مرحوم آیت نوهٔدختری مرحوم آسید علی نجف آبادی استیکی ازعلمای بسیار برجسته زمان خودش بود. آیت ا... آسید علی نجف آبادی استاد بانو امین یا بانوی اصفهانی بودکه به حد اجتهاد رسیده بود.
مادرایشان از سادات بود. پدرش هم سید بود ودرکل از یک خانواده بسیار شریف بود. پدر آیت کشاورز بود و با اینکه طلبه بود که کشاورزی هم میکرد و ابدا از وجوهات استفاده نمیکرد که هیچ، ازهمان درآمد اندکی هم که داشت، بخشی را به عنوان خمس پرداخت میکرد.
خود مرحوم آیت روی هم رفته از یک خانواده فقیر بود. مرحوم آیت از بچگی و حتی از دوره دبستان علاقهمند به مسائل سیاسی بود. و یک علتش هم این بود که پدر بزرگ ایشان جزء کسانی بود که در مسائل سیاسی بود و بخصوص در زمان رضا شاه جزء مخالفین کشف حجاب بود ومرحوم آیت هم به قول معروف ازایشان ارثی برده بود.
آن موقعها در نجف آباد روزنامه نمیآمد ایشان با اینکه پولی هم نداشت گاهی ۱ یا ۲ ریالی جمع میکرد و میآمد پای اتوبوس و به کسانی که به اصفهان میرفتند پول میداد و میگفت برای من یک روزنامه بخرید.
روزنامهها را هم که میخواند قسمتهای مهماش را جدا میکرد و به اصطلاح در مخفیگاهش که سوراخهای دیوار بود پنهان میکرد و روی آنها را هم گچ میکرد!. حافظه حیرت آوری داشت و وقتی مطلبی را میخواند، نه تنها حفظ میشد که به قول معروف نانوشتههای آن مطلب را هم میفهمید و حفظ میشد. از نظر اطلاعات مذهبی بسیار وسیع بود و هم از نظر اطلاعات سیاسی و واقعاً میتوانم بگم که یه دایره المعارف سیاسی بود. همه این رجال سیاسی را هم میشناخت و سوابق همه را داشت و تمام اینها را همیشه جمع آوری میکرد ودر واقع فقط روزنامه نبود اسناد دیگری هم بود که جمع آوری میکرد ودریک صندوق فلزی میگذاشت.
شهید آیت مبارزات خود را ازچه مقطعی شروع کردند؟
مرحوم آیت جزو پیروان مرحوم آیت ا... کاشانی بود و وقتی آیت ا... کاشانی از مسائل سیاسی کناره گرفت توصیه کرد که حالا اگر کسی میخواد مبارزه کند به حزب زحمتکشان برود و مرحوم آیت به آنجا رفت و مدتی هم با آنها بود.
اما ایشان از سال ۴۲ به بعد طرفدار مبارزه مسلحانه بود. اما دکتر بقایی میگفت باید مطابق قانون اساسی مبارزه کرد و اعتقادی به این کار نداشت و در نهایت هم به علت همین اختلاف دکتر آیت را از حزب اخراج کرد.
بعد ایشان رفتند گروه زیرزمینی را تشکیل دادند؟
بله من یادم هست که پس ازسال ۴۲ و مسئله۱۵خرداد من رفتم تهران پیش ایشان و پرسیدم چه کارباید کرد؟ گفت میبینی که کاری نمیشود کرد و اینها تا جایی که بتوانند میکشند. گفتم پس تکلیف چیست گفتیک راه آسان داریم و یک راه سخت. راه آسان این است که برویم و بمیریم. راه سخت این است که توی ارتش نفوذ کنیم و اسلحه گیر بیاوریم ومسلحانه با رژیم بجنگیم...
دراین گروه چه کسانی بودند؟
مثلاً تیمسار رحیمی بود که حکم اعدامش درآمده بود که اگر انقلاب نشده بود قطعاً اعدام شده بود و همچنین شهیدکلاهدوز، شهیدموسی نامجو، شهید محمدمنتظری، تیمسار ریاحی، تیمسار طوطیایی، سرهنگ کتیبه و افراد دیگری که الان حضور ذهن ندارم بودند. من به خاطر دارم پس از اتمام تحصیلاتم وقتی از انگلیس برگشتم ایشان به من گفت کارت هیئت علمی دانشگاه داری گفتم نه! گفت برو بگیر. رفتم گرفتم. گفت یکی میخواهد برود در ارتش استخدام بشود و ضامن میخواهد. تو برو ضمانتش کن. من هم رفتم تعهددادم بعدها فهمیدم که آن شخص شهید کلاهدوز بوده است.
نقش شهیدآیت درمجلس خبرگان چگونه بود؟
ایشان یکی ازکسانی بود که در مجلس خبرگان قانون اساسی، بحث ولایت فقیه را مطرح کرد. البته آقایان دیگری هم بودند که به ولایت فقیه اعتقاد داشتند، ولی معتقد بودند در جو آن موقع این اصل قابل تصویب نیست و میگفتند که در مثلاً متمم قانون اساسی بگزاریم تا بعداً آن را تصویب کنیم. اما دکتر آیت میگفت باید همین حالا ودرهمین جو کنونی این اصل تصویب بشود واگر همین الان تصویب نشود و بعدا هم نمیگذارند وحتی میتوانم بگویم که مخالفتهایی که بعدها با ایشان شد، بدلیل همین نقش وی در گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی بود واساسا مخالفتهایی که با او دارند همان مخالفتی است که با آقای خامنهای به عنوان ولی فقیه دارند. من سوالم این هست که در این انتخابات ۸۸ برفرض اینکه تقلب شده باشد، مقام معظم رهبری اصلاً چه دخالتی در این انتخابات داشت که تمام حملات را چه در داخل وچه در خارج متمرکز روی ایشان کردند؟! انتخابات توسط وزارت کشور انجام شده بود، معتمدین محل هم اعضایش بودند، خود این آقایان هم نمایندگانی درپای صندوقها داشتند. من شنیدم آقای موسوی بیشترین نماینده رو داشته. خب با این تفاسیر این به اصطلاح تقلب چه ربطی به آقای خامنهای داشت که هنوز هم که هنوزه تمام این مسائل را روی ایشان متمرکز میکنند؟! چون با ولایت فقیه مخالفاند و واقعیت هم این هست که اینها میدانند که پایه و اساس جمهوری اسلامی بر ولایت فقیه است و اگر بتوانند بقول معروف این پایه را بزنند واین به اصطلاح ستون را از این خیمه دربیارند میدانند این خیمه فرو میریزد. خب مرحوم آیت هم پایه گذار همین بحث ولایت فقیه در قانون اساسی بود. شما اگر مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی را بخوانید، میبینید که هر سوألی را که راجع به ولایت فقیه پرسیده میشد شهید بهشتی که مجلس را اداره میکرد، میگفت آقای آیت شما جواب بدهید. به نظر میرسد که تنها ایشان موافق هست چون فقط ازمرحوم آیت میخواهد جواب بدهد. مرحوم آیت معتقد بود فرمانده قوا کل قوا باید آدمی باشد که پیروی هوای نفس خود نباشد، تزکیه نفس کرده باشد و به اصطلاح نفس خود را از بین برده باشد تا از روی هوای نفس دستور جنگ ندهد و درآن زمان چنین صفاتی را در وجود مبارک حضرت امام خمینی میدید و اصرار هم داشت روی این موضوع که فرمانده کل قوا باید ایشان باشد.
پس بنابراین اینطور نبود که بعضیها نوشتند که ولایت فقیه را دکتر بقایی دیکته به آیت کرده اگر بخواهیم بگوییم ریشه و اساس ولایت فقیه ازچه کسی بوده باید بگوییم ازخود امام خمینی بود. ایشان در زمانی که در عراق تشریف داشتند ولایت فقیه راتحت عنوان حکومت اسلامی درس میدادند.
در جلسه بررسی اعتبارنامه دکتر آیت اعضای نهضت آزادی خیلی تلاش میکنند که اعتبارنامه ایشان را رد کنند. شما علت آنرا چه میدانید؟
ببینید! «گفت آن یار کزو گشت سردار بلند///جرمش آن بود که اسرار هویدا میکرد» من در یک کلمه گفتم ایشان سوابق همهٔاینها را میدانست و روی این حساب آنها نیز با او مخالف بودند. حتی من شنیدم در جلسهای در حزب جمهوری اسلامی گفته بود من راجع به بنی صدر و خیلیهای دیگر پرونده دارم. بعد یکی از آقایان گفته بود که از منم داری؟ گفته بود اتفاقاً از شما هم دارم!
مرحوم آیت از همان زمانی که حضرت امام در فرانسه بود. مرتب به محمد منتظری که در فرانسه پیش امام بود تلفن میزد ودرباره قطبزاده، بنی صدرو ابراهیم یزدی و امثال اینها گوشزد میکرد و میگفت که اینها هیچ کدامشان هیچ اعتقادی به جمهوری اسلامی ندارند و بعضی از اینها حتی نماز نمیخوانند. اینها مگس های گرد شیرینی اند و فقط آمدند که انقلاب را بدزدند. ولی خب درآن موقع برای بعضیها این مطلب قابل قبول نبود. من یادم هست که یک روز رفتم منزلشان دیدم خیلی ایشان پکره گفتم چیزی شده؟ گفت انقلاب از مردانگی افتاد و دیگر تمام شد.
گفتم چرا؟ روزنامه اطلاعات را به من نشان داد که تیتر زده بود که آقای بازرگان نخست وزیر شده است.
ایشان با بازرگان مخالف بود با بنی صدر هم مخالف بود با همه اینها مخالف بود. امابعضی اوقات زودتر از حد معمول فهمیدن جرم هست. مثلاً فرض بگیرید گالیله چون زودتر از دیگران فهمیده کرهٔزمین میگرده این جرم بود و به این واسطه در آن زمان می خواستند اعدامش کنند. مرحوم آیت هم چیزهایی میفهمید که شاید امثال بنده نمیفهمیدند.
. ماجرای نوار آیت چی بود؟
«ماجرای نوار این جور بود که یک کسی از همین مجاهدین خلق یا منافقین به عنوان یک آدم بیطرف رفته بود با آیت صحبت کرده بود و پرسیده بود که مثلاً نظرتان نسبت به بنی صدرچیه؟ اوهم صریحاً تمام نظراتش را نسبت به بنی صدر گفته بود. حتی گفته بود، به این صورتی که ایشان دارد پیش میرود به ۶ ماه نمیرسد که سقوط میکند و خب پیش بینیاش هم درست بود. اما لیبرالها ونهضت آزادیها آمدند ازهمین حرفای آیت جنجال درست کردند وگفتند آیت میخواهد برعلیه رئیس جمهور کودتا کند و بنی صدر را عزل کند.
در جلسه اعتبار نامه شهید آیت به ایشان اتهام میز نند که در مدتی دردامغان بوده فساداخلاقی داشته، ماجرابه چه صورتی بود؟
در آن زمان نفری ۲۰تومان از حقوق معلمها کم میکنند که قرآن آریا مهر که روی جلداش تزئینی بوده چاپ کنند در حالی که آن موقع قیمت یک قرآن حدود ۲تومان بوده. دکتر آیت مخالفت میکند و میگوید قرآن قرآن است من پول برای قرآن ۲۰تومانی نمیدهم و اعتراض میکند که شما بدون وکالت کتبی کارمندان نمیتوانید از حقوق آنها کم کنید، خلاصه این قضیه را تا به دیوان عالی کشور میکشاند و در نهایت پولش را پس میگیرد! ساواک هم به تلافی این قضیه آمد شایعهای را در دامغان درست کرد که آیت سر کلاس یک دختر را بوسیده است! البته بعضی از دوستان هم به این شایعه دامن زده بودند که خب بعدها آمدند عذرخواهی واعلام برائت کردند.
اختلاف شهید آیت با آقای میر حسین موسوی در حزب جمهوری به چه نحوی بود؟
ایشان معتقد بودند که آقای موسوی به جمهوری اسلامی معتقد نیستند.
مدرکی هم برای اثبات این حرفش داشت؟
شاید مدارکی هم داشت من اطلاعی ندارم.
واقعا؟
میدانید! واقعیت این است که شاید خیلیها چیزهایی بدانند ولی وقت گفتنش نیست.
بقول سعدی: دوچیزه طایره عقل است: "لب فروبستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی" یک مواقعی هست که آدم بایستی خاموش باشد. یک چیزهایی هست که اگر آدم بگوید کار دست آدم میدهد.
وقتی اسماعیل رائین میخواست در جلد چهارم فراماسونری و فراموشخانه اسامی فراماسونریهای جدید رافاش کند در همان اوایل انقلاب در راهروی چاپ خانه امیر کبیر ترورش کردند. ایشان ۳جلد در رابطه با فراماسونری نوشته بود اما خب نگذاشتند جلد چهارم را چاب کند. این اعتقادش بود و روی اعتقادش هم واستاد ولی عرض کردم بعضی وقتها میشه که زودتر از دیگران فهمیدن غرامت داره. غرامتش هم در حد جان است.
من واقعاً اختلافات ایشان با آقای موسوی را خیلی دقیق نمیدانم. ولی ایشان مدعی بود که یک مدارکی دال بر وابستگی موسوی با بعضی از جناحهای سیاسی دیگر را دارد دکتر آیت مدعی بود که اولاً موسوی شایستگی این کار را ندارد و دوم اینکه مدعی بود که یک سری اسناد از وابستگی را ایشان دارد. مرحوم آیت خودش میگفت سند دارد و اصولا ایشان حرفی را بیسند نمیزد. چون میدانست که اگر با کسی رو در رو شود ممکن است طرف، شکایت و ادعای شرف کند. ولی هیچ وقت هیچ کسی جرأت نکرد از او شکایت کند. چون میدانستند که دکتر آیت هر حرفی زده سندآنرا دارد و واقعا هم سند داشت. خانم شهید آیت میگفت همان روزی که ترور شد پوشهای را برداشته بود و میخواست برود مجلس و راجع به وزارت امور خارجه آقای موسوی صحبت کند.
در اینجا رسم براین شده که وقتی در میدان جنگ رفتی تا از عموم دفاع کنی با اینکه رفتی برای مردم بجنگی و ولی وقتی تیر خوردی و زخمی شدی از دوستهایی که انتظار داری ازت دفاع کنند اگر خیلی به تو رحمت رحم کنند میگویند خودت باید دفاع کنی و اولین کسانی که از تو روی برمیگردانند همین دوستهایت هستند!
شهید آیت چیزی را که معتقد بود، با وجودش عجین شده بود و اصلاً کار نداشت به اینکه کشته میشود یا نه. واقعیت این هست که همه میدانستند که آیت را میخواهند ترورش کنند، خود این آقایان میدانستند که این چقدر دشمن دارد وچندین دفعه هم حمله کرده بودند ولی هیچ حفاظتی از ایشان نشد. من یادم هست ایشان رفته بود نماز جمعه من خودم هم رفته بودم وقتی برگشتم دیدم اتفاقاً ایشان مهر گذاشته و دارد نماز میخواند. گفتم: سید پس چرا نیامدی نماز جمعه؟
گفت: بین راه دیدیم که قصد جونم را دارند متوجه شدیم وبه راننده گفتم که برگردیم. رفتم نزدیک خونه خودم دیدیم که آنجا هم اوضاع یک مقداری مشکوک هست. روی همین حساب آمدم خانه شما.
او خودش میدانست که دنبالشاند ومیخواهند ترورش کنند.
آقای دکتراشاره کردید که شهید آیت محافظت نمیشد، چرا؟
این را باید بروید از آنهایی بپرسید که باید محافظتش میکردند و نکردند. اما واقعیت این است که از ایشان خوششان نمیآمد چون چیزهایی میگفت که برای بعضیها یعنی خیلیها سنگین بود. حتی ماشین بدرد بخوری به ایشان نداده بودند درحالیکه بعضی از آقایان ضد گلوله داشتند اما ایشان ماشین پیکان شخصی خودش را سوار میشد. یک محافظی هم در اختیارش گذاشته بودند که یک روز قبل از ترور عوضاش کردند و جالب این است که در آن لحظهای که ایشان را گلوله باران میکنند محافظ عکس العملی نشان نمیدهد! حالا به چه علت من نمیدانم. خانمش نقل میکرد و میگفت ۳ روز بود که مریض بود و تب داشت. آن روز پاشد و یک پوشهای برداشت و یک مقدار کاغذ جمع و جور کرد. خانمش میگفت من بهش گفتم: تو مریض هستی نرو؛ گفت: نه من امروز بایستی بروم، امروز سرنوشت انقلاب معلوم میشود.
خانمش میگفت پوشه را پشت شیشه عقب ماشین گذاشت. به فاصله ته کوچه که شاید ۱۰۰ متر آن طرفتر یک نفر به ظاهر داشت پنچری عوض میکرد، به محضی که آیت در ماشین باز کرد پنچری گرفتن را رها کرد و آمد جلو و مسلسل را گرفتند به طرفش و 65یا ۶۴ تا گلوله به او زدند.
سرنوشت آن پوشه چه شد؟
خانمش میگفت وقتی که شهید شد ما دیدیم پوشه دیگر نیست بعد هم باجناق آیت میرود یک نفر پاسداری را که پوشه را برداشته بود پیدا میکند. آن پاسدار اول منکرمی شود، اما بعد میگوید که خیلی خب صبر کنید من بروم در این اتاق و پوشه را بیارم.
درکجا؟
در وزارت امور خارجه، میگفت یک مقداری که معطل شدیم در اتاق را باز کردیم، دیدیم آن اتاق دو تا در داشته و از در دوم فرار کرده و قالشون گذاشته. سرنوشت پوشه هم اینطوری شد. خلاصه در هالهای از ابهام رفت خود اینکه ترور کنندهها مجازات نشدند این خودش جای سوال است که چه دستهایی بود که نگذاشت آنها مجازات. شوند؟
آقای دکتر شما یک مصاحبهای با روزنامه وطن امروز کرده بودید و گفته بودید یک نسخه از پوشه آیت دست آقای محد مکری بوده؟
نه اینطوری نبوده. پروفسور مکری پروفسور تاریخ و جغرافیا دانشگاه سوربن فرانسه بود. گفتند پارسال فوت کرده.
تا اونجایی که من میدونم حالا یک نسخه از آن پوشه بوده یا چیز دیگری من نمیدانم، ولی خود مکری گفته بود وقتی در دولت موسوی مرا مدتی بازداشت کردند از من سوال میکردند و اصرار داشتند که چرا آیت به تو تلفن زده و گفته اسناد مثلاً Xیا Yرو من دارم؟. چرا به تو تلفن زده بوده؟ مکری هم اظهار بیاطلاعی کرده بوده اما باز جوها گفته بودند خب تو اگر نخواسته بودی تلفن نمیزدند؛ ولی هیچ وقت ازمکری نپرسیده بودند که آیا همچین اسنادی هست یا نیست؟ آیا راسته یا دروغ؟ مشکل این بوده که چرا اصلاً این اسناد میخواسته رو شود.
*مصاحبه از جواد موگویی