کویت را نفرین ما بیچاره کرد نه ارتش عراق!
به ستوان «فاضل» که دوست داشت بداند چه نظری دارم گفتم: این همه کویت به شما کمک کرد، شما کمکهای کویت رو نادیده گرفتید، ولی مطمئن باش کویت رو نفرین ما ایرانیها بیچاره کرد نه ارتش عراق!
به گزارش گروه سایر رسانههای
دفاع پرس، کتاب «پایی که جاماند» خاطرات روزانه جانباز آزاده، «سیدناصر حسینی پور» از زندانهای مخوف رژیم بعث عراق است. آنچه میخوانید، بخشی از این کتاب است.
امروز جمعه ۱۲ مرداد ۱۳۶۹ اخبار روزنامههای عراق را دنبال میکردم. «صدام» شخصی به نام «حسین علی الیاس» را به عنوان رئیس جدید حکومت کویت منصوب کرد. اولینباری بود که نام او را میشنیدم. خود عراقیها هم نمیدانستند این فرد کیست که از سوی «صدام» حاکم کویت شده. بعدها فهمیدیم این شخص همان «حسین کامل المجید» داماد صدام است.
عراقیها برادر امیر کویت «فهد الاحمد الصباح» را به طرز فجیعی کشتند اما امیر کویت به عربستان گریخت و از معرکه جان سالم به در بُرد.
نگهبانهای مغرور و سرمست از اشغال کویت کاری به کاریمان نداشتند. ستوان فاضل گفت: چون روز عاشورا بدون هیچ مشکلی کویت را اشغال کردیم، امام حسین (ع) خودش به یاری ارتش عراق آمده بود! امروز بحث ما با عراقیها شدت گرفته بود. افسران و نگهبانها با غرور و افتخار از اشغال کویت صحبت میکردند، بچهها نمیتوانستند ساکت بمانند. از کویت دل پری داشتیم. بیشتر از همه حسن بهشتیپور، اصغر اسکندری، مرتضی واحدپور و بهزاد روشن با عراقیها بحث میکردند. ستوان فاضل و ستوان قحطان در مقابل صحبتهای بهشتیپور کم آوردند. بهشتیپور با طعنه به ستوان فاضل گفت: ما از سابقهی درخشان شما با اطلاع هستیم. شما سال ۱۹۷۰ در جنگ داخلی اردن به بهانهی کمک به مردم مظلوم فلسطین وارد خاک اردن شدید، قسمتهایی از خاک این کشور رو به تصرفتون درآوردید، تا قبل از جنگ تحمیلی از خروج نیروهای نظامیتون از اون منطقه خودداری میکردید.
اون موقع خاک اردن رو اشغال کردید، اوایل جنگ خوزستان رو، حالا هم کویت فلکزده رو، ما که از کار شما سر در نمییاریم! میدانستم کویت در جنگ هشت ساله چقدر به ما خیانت و به صدام خدمت کرده بود. به ستوان فاضل که دوست داشت بداند چه نظری دارم، گفتم: این همه کویت به شما کمک کرد، شما کمکهای کویت رو نادیده گرفتید، ولی مطمئن باش کویت رو نفرین ما ایرانیها بیچاره کرد نه ارتش عراق!
اصغر اسکندری به ستوان قحطان گفت: در جنگ دلارهای کویت به مهمات و بمبهای شیمیایی تبدیل شد و خیلی از ایرانیها رو تکهتکه کرد، چوب خدا صدا نداره! دکتر بهزاد روشن به حامد گفت: رهبر ما این روز رو پیشبینی کرده بود؛ بعد با طعنه به ستوان فاضل گفت: شما به کویت مدیون هستید، هواپیماهای شما چطور دلشون اومد برن کویت رو بمباران کنن، خلبانان شما نباید نمکنشناسی میکردن. ستوان فاضل به بهزاد خیره شده بود. میدانست منظورش چیست.
آنها میدانستند دکتر روشن در مورد بمباران سکوهای نفتی خارک از طریق پایگاه هوایی علی السام صحبت میکند. عراقیها فراموش کرده بودند که جنگندههای ارتش عراق از طریق این پایگاه هوایی در کویت سکوهای نفتی خارک را بمباران میکردند تا مسافت خلبانان عراقی دویست کیلومتر کوتاهتر باشد. آنها خیلی زود این محبت کویت رو فراموش کرده بودند. افسران و نگهبانها ترجیح میدادند در برابر صحبتهای اسرای ایرانی سکوت کنند و دربارهی اشغال کویت چیزی نگویند. شب عادل عقله خوانندهی معروف و مورد علاقهی صدام در وصف صدام میخواند: مضمون شعرهایش این بود: صدام ای خداوند تو را برای ما حفظ کند. جوانی تو را از تو نگیرد....
بعدازظهر بچهها کنار در ورودی کمپ جمع شده و بیرون را نگاه میکردند. چند ساختمان و سوله در ضلع جنوبشرقی کمپ ملحق قرار داشت. عراقیها یکی از سولههای اردوگاه ۱۵ را که در مجاورت کمپ ملحق قرار داشت، خالی کرده بودند. قبل از ظهر، تعدادی از کویتیها را آنجا آوردند. حدود دویست نفری میشدند. اول فکر میکردم شاید اسرای ایرانی باشند. سامی گفت: کویتیاند! دشداشهی سفید عربی تنشان بود. نگهبانها بچهها را از جلوی در ورودی کمپ متفرق کردند. آنها سعی داشتند اسرا نفهمند آنها کویتیاند. از سامی پرسیدم: کویتیها در اردوگاه اسرای ایرانی چه میکنند؟ گفت: در حملهی ارتش ما به کویت، اینا مقاومت کردند!
عراقیها تعدادی آمریکایی و انگلیسی مقیم کویت را نیز گروگان گرفته بودند. صدام اعلام کرده بود که این گروگانها را به تأسیسات و مراکز مهم نظامی و غیر نظامی خواهد برد تا آمریکاییها و انگلیسیها نتوانند مراکز مهم نظامی عراق را بمباران کنند. شب، حال نگهبانها حسابی گرفته شد. بعضیشان که روزهای پایانی خدمتشان را میگذراندند، ناراحت بودند. انگار نه انگار آنها بودند که پریروز هلهله و پایکوبی میکردند. کشورهای غربی و اروپایی حامی کویت صدام را تهدید کرده بودند. مرخصی نظامیان عراقی لغو شده بود. کسانی که سالها بعد باید به خدمت سربازی میرفتند باید همان سال خودشان را به دایرهی وظیفهی عمومی عراق معرفی میکردند و به خدمت سربازی میرفتند.
تلوزیون عراق طی اطلاعیهی رسمی از سوی فرماندهی ارتش عراق اعلام کرد: کلیهی سربازان عراقی که خدمت سربازیشان به اتمام رسیده و هماکنون در عراق به سر میبرند، یک هفته، و سربازانی که خدمت سربازیشان به سر رسیده و خارج از عراق به سر میبرند دو هفته مهلت دارند، خودشان را به آخرین یگان خدمتیشان معرفی کنند... سرپیچی از این دستور خیانت به ملت عراق است و عواقب بدی را به دنبال خواهد داشت. لحن اطلاعیه دستوری و تهدیدآمیز بود. اطلاعیه به مزاج نگهبانهای عراقی خوش نبود.
تا قبل از اشغال کویت، عراقیها میگفتند: ایران دشمن قسم خوردهی اعراب است. صدام در سالهای جنگ در سخنرانیهایش احساسات اعراب را تحریک میکرد که ایران دشمن اعراب است و عراق به نمایندگی از امت عرب با دشمن اعراب میجنگد! کشورهای عربی هم واقعاً باورشان شده بود صدام به نمایندگی از اعراب مقابل صدور انقلاب ایران میجنگد، به همین خاطر، شیوخ مرتجع کشورهای عربی با سرازیر کردن دلارهای خود به جیب رژیم بعثی عراق، صدام را به طور کامل تجهیز کرده بودند. صدامی که بعدها دامن خودشان را گرفت و بلای جانشان شد. ستوان شفیق قاسم اقرار میکرد که چون ما با شما میجنگیم آمریکاییها حملهی اشتباهی جنگندهی عراقی به ناو آمریکایی را به مثابه زدن سیلی برادر کوچکتر به صورت برادر بزرگتر میدانستند. بیشتر از همه ستوان فاضل و جمیل تا قبل از اشغال کویت با اسرا بحث میکردند و میگفتند: شما ایرانیها دشمن اعرابید! آن روز به جمیل گفتم: شما که میگفتید ایران دشمن اعراب است؛ حالا با اشغال کویت توسط خودتون، ما دشمن اعرابیم یا شما؟! جمیل جوابی نداشت. دلم میخواست حرفهایی را که سالها در دلم مانده بود میگفتم. حاج حسین شکری به ستوان فاضل گفت: ما با حمایتمون از مردم فلسطین ثابت کردیم که دشمن اعراب نیستیم.
منبع: مشرق