خاطره زیر، برگرفته از این مجموعه و از خاطرات «یحیی محمدی» از پیشکسوتان و رزمندگان دفاع مقدس استان کرمانشاه است.
گردان ما در عملیات «والفجر 10» در روستای «بویین» از مناطق «پاوه» و «باینگان» مستقر شد. روستا در دشتی به نام «دشت سازان» و در كنار رودخانهی «سیروان» قرار داشت. روستای همجوار ما به نام «ریشاو» در دست «کومله» بود. قرار شد در یک عملیات، ریشاو را آزاد کنیم. بین دو روستا با کمک دوستانمان از جمله «محمد دوستی»، «حیدر بهرامیان» و «یزدان مؤمنی» که بعداً شهید شد، شناسایی و نکتهگذاری کرده بودیم. زمانی که خواستیم عملیات انجام دهیم، هوا ابری شد. ابرها به حدّی پایین آمده بودند که ما دید نداشتیم و نمیتوانستیم خطّ محور را پیدا کنیم. اسبی داشتیم که من قبلاً با آن چندین بار این مسیر را رفته بودم. دانستم که اسب مسیر را بلد است. با کمک اسب به مسیرمان ادامه دادیم. آن اسب برای ما از هر ابزار و راهداری بهتر کار کرد و ما را به نقطهگذاری مورد نظر رساند و عملیات با موفّقیّت انجام شد.
انتهای پیام/