به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر
دفاع پرس، کتاب «پهلوان سعید» زندگینامه و خاطراتی از شهید سعید طوقانی است که به قلم حمید داودآبادی به نگارش در آمده و انتشارات نارگل آن را به چاپ رسانده است. این کتاب شرح مختصری از درخشش پهلوان نوجوان ورزشهای زورخانهای است که چند سال قبل از پیروزی انقلاب ظهور و به شهرت رسید؛ کتاب «پهلوان سعید» سیر تحول او را در روزهای انقلاب و حضور در جبهههای حق روایت میکند.
نویسنده کتاب که خود راوی داستانها و خاطرات مشترک با شهید طوقانی است با جاگذاری درست تصاویری از این شهید که با بیشتر متنها همخوانی دارد توانسته جذابیت کتاب را 2 چندان کند. کتاب پهلون سعید همزمان با روز فرهنگ پهلوانی و ورزش زورخانهای میتواند یک پیشنهاد خوب برای مطالعه باشد تا با معجزه انقلاب اسلامی بیشتر آشنا شویم.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
آن روزها «شعبان جعفری» صاحب معروفترین زورخانه تهران به نام «باشگاه جعفری» در خیابان ورزش واقع در محلهی سنگلج تهران بود. یک روز حاج اکبر به شعبون گفت: چرخ این بچه خیلی خوبه، بذار بیاد وسط تا ببینی. سعید برای اولین بار به عنوان یک کودک به گود زورخانه رفت و چنان چرخی به نمایش گذاشت که تحسین حاضران را برانگیخت؛ به طوری که جعفری تحت تاثیر حرکات و شیرین کاری بینظیر و منحصربهفرد او قرار گرفت و درخواست کرد تا همچنان به زورخانه بیایید. از آن به بعد سعید در تمام برنامههای باشگاه جعفری، نفر آخر و پس از همه چرخ میزد آن زمان مرسوم نبود بچهها به زورخانه بروند به واقع ورزش خردسالان از سعید شروع شد.
دوشنبه 14 تا جمعه 18 تیر 1355، «جشن هنر طوس» در شهر طوس استان خراسان، با حضور «فرح دیبا» برگزار شد. در آن جشن که هر ساله برای بزرگداشت حکیم «ابوالقاسم فردوسی طوسی» و شاهنامهی او برگزار میشد، حدود 500 نفر از بزرگان ورزش باستانی حضور داشتند. در شب نهایی، وقتی همهی ورزشکاران هنر خود را به نمایش گذاشتند، سعید هفت ساله وارد شد و با اجرای حرکات نمایشی، بسیار خوش درخشید، به طوری که فرح از جا برخاست و به طرف او رفت. پس از گفتوگو با سعید، نشان پهلوانی و بازوبند طلای پهلوانی را به بازوی او بست.
از زمستان 1356 که نسیم انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی وزیدن گرفت، خانوادهی طوقانی نیز با آن همراه شدند. سعید، در کنار اهل خانه در راهپیمایی و تظاهرات علیه حکومت پهلوی شرکت میکرد. شش روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، روزنامهها در خبری درباره تقاضای یک نواجوان ورزشکار از حضرت آیتالله العظمی خمینی، نوشتند: اینجانب سعید طوقانی قهرمان کوچک ورزشهای باستانی که بیش از شش سال ندارم و مدت سه سال سابقه ورزشی در میدانها و باشگاه داشتهام، به موجب اعلامیهای که امام خمینی صادر کردند، دست از ورزش باستانی کشیدم تا بتوانم به سهم خود نسبت به کشور و هموطنان و خود کاری و خدمتی کرده باشم و تنها آرزویم این است که بتوانم در خدمت امام ورزش باستانی بکنم.
پهلون حاج «مصطفی طوسی» اولین رئیس فدارسیون ورزشهای باستانی و پهلوانی بعد از انقلاب اسلامی که از نزدیک شاهد توانمندی و استعداد سعید در این ورزش بود، طی حکمی سعید را در سن 10 سالگی به سمت سرپرست نوجوانان باستانی کار کشور منصوب کرد. در این حکم آمده بود: آقای سعید طوقانی با اظهار سپاس از جنابعالی دعوت میشود که از تاریخ یکم شهریور 58 سرپرستی نوجوانان باستانی کار را به عهده جنابعالی واگذار مینماید امید است در راه پیشبرد ورزش باستانی موفق باشید.
قرار بود روز یکشنبه 10 تیر ماه 1363، تدارکات گردان به مناسبت عید سعید فطر جشنی را ترتیب دهد. جشن در محوطه باز جلوی گروهان 3 برگزار میشد. کل برنامه را ورزش باستانی تشکیل میداد.
برزنتی را بر زمین پهن کردند که نقش گود را بازی میکرد. بچههای بسیجی و ارتشی تبریکگویان و خندان، دورتادور برزنت حلقه زده بودند. در حسینیه، آنهایی که میخواستند ورزش کنند، در حال بستن لُنگ بودند. یکی از سربازها که با سابقه سعید آشنایی نداشت، وقتی دید او هم دارد لُنگ میبندد، با تمسخر رو به بغلدستیاش گفت: «این بچه کیه که میخواد بیاد توی گود؟ مگه کودکستانه؟» سعید که شنید او چه میگوید، بهش برخورد، اما چهرهاش نشان میداد که ناراحت نشده. لُنگ را به دست گرفت، به طرف سرباز رفت و گفت: «میبخشین برادر، میتونی این لُنگ رو برام ببندی؟» سرباز لبخند تمسخرآمیز دیگری زد و رو به دوستش گفت: «بفرما؛ دیدی گفتم بلد نیست؟!» و لُنگ را دور کمر سعید بست.