به گزارش خبرنگار دفاع پرس از مازندران، پست اینستاگرامی همسر شهید مدافع حرم محمد بلباسی در قالب دلگویههای همسرانه به همراه تصویری از فرزندان شهید منتشر شد که در ادامه میآید:
بیشتر دوستان محمد بخوانند
و ما هم:
....؛
یکم :
میثم: میبینی بابا... میبینی؟؟؟
تو این کارم نمیزارن تنها باشیم!
دیر اومدی رفیق سیدمیرزا، دیر اومدی رفیق بابا...
اینقدر خودتونو مشغول کردید که بزرگ شدن ماها رو ندیدین...
حیدر: اون سیدمیرزایی که ما می شناختیم خیلی میبخشید...
(بادیگارد/ابراهیم حاتمی کیا)
دوم :
چقدر این صحنه به چشمم آشناست...
بند پوتینش را بست، کوله را هم بدوشش انداخت، سر من و روی بچهها رو بوسید.
آنقدر سریع دور شد که اشک چشمم فرصت سقوط هم پیدا نکرد.
یادم رفت بپرسم که برمیگردی؟
یادم اومد
این صحنه را در روضهها دیده بودم
حسین بر ذوالجناح نشسته بود و اطفال دور مرکبش...
برمیگردی؟....
سوم:
بچههای محمد زود بزرگ می شوند،
مثل گلی که دنبال نور آفتاب زود قد میکشد تا خودش را به آن برساند
دیدهای؟
گلها سایهنشین ساقههای بلندی دارند
مثل بخت این بچهها...
نمیدانم دوستان و همرزمان محمد متوجه این قد کشیدن میشوند یا نه!
وای دیر نیست روزی که لبان بچههای محمد هم به گلایه باز شود...
بچهها که بزرگ شوند خیلیها را ریز میبینند!
چهارم:
هر شهید کربلایی دارد که خاک آن کربلا تشنه خون اوست و زمان انتظار میکشد تا پای آن شهید بدان کربلا رسد و آنگاه خون شهید جاذبهی خاک را خواهد شکست...
من نمیگویم آوینی میگوید
حالا تو فرض کن که هر کربلا یک شام بلایی دارد که سهم عیال و اطفال اوست
ما نه صدقه میپذیریم نه ترحم طلب میکنیم
حق ما یک محمل است که پای چوبش سر بشکنیم و یک منبر که فرازش خطبه بخوانیم...
«یا اشباه الرجال و لارجال!»
بچههای محمد دارند بزرگ میشوند... .
انتهای پیام/