وصیت‌نامه شهید «حسین بیدخ»؛

خواهرم! حجاب تو سنگری آغشته به خون من است

شهید بیدخ در وصیت‌نامه خود آورده است: خواهرم! حجاب تو سنگری است آغشته به خون من، می‌دانم بالاتر از آنی که سفارش به پوشش و حجاب تو را کنم، ولی بدان تفنگی که در دست من است، چادری است که بر سر توست، اگر میل به سلاحم داری چادرت را سلاحم بدان.
کد خبر: ۲۴۸۵۰۹
تاریخ انتشار: ۲۸ تير ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۰ - 19July 2017
خواهرم حجاب تو سنگری آغشته به خون من است/ هر نفسی مزه مرگ را خواهد چشید

به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «حسین بیدخ» 1 شهریور 1342 چشم به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه شد و سرانجام 2 فروردین 1361 در عملیات فتح المبین به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

وصیت‌نامه شهید «حسین بیدخ»

«بسم الله الرحمن الرحیم

کل نفس ذائقه الموت. هر نفسی مزه مرگ را خواهد چشید.

آنان که به هزاران دلیل زندگی می‌کنند نمی‌توانند به یک دلیل بمیرند و آنان که به یک دلیل زندگی می‌کنند به همان دلیل نیز می‌میرند. بعد از یک عمر گناه حال باید در یک آزمایش الهی آماده سفر مرگ شوی، بعد از یک عمر معصیت حال باید افسوس یک عمر خطا را بخوری، بعد از یک عمر خنده حال باید نشست و بر یک عمر اشتباه رفتن و نفهمیدن گریست، دیگر جای خنده نیست آخر دلیلی بر خندیدن نیست، آخر در کجای دنیا انسانی که بین بهشت و جهنم در رفت و آمد است خود را به خندیدن خوشحال می‌کند.

هر نفسی مزه مرگ را خواهد چشید، برای عده‌ای مرگ گلوبند زیبایی است بر گردن دختران و برای عده‌ای مرگ خاری است در گلو، که هرگز پایین نمی‌رود. عجیب است حال انسان‌هایی که می‌دانند می‌میرند و می‌دانند در پای میز محاکمه به بند کشیده خواهند شد، اما باز نشسته‌اند و دست بر روی دست، می‌خورند و می‌خوابند آسوده و بی‌خیال، چه عجیب است داستان آدمی که می‌داند بعد از مرگ، او را بازخواست می‌کنند اما بی‌خیال از یک زندگی آسوده روز را به معصیت می‌گذراند و شب آسوده همراه شیفتگان رویاها به خواب می‌رود. بعد از یک عمر حساب نکردن حال باید حساب پس داد، «حاسبوا قبل ان تحاسبوا» دیگر چاره‌ای نیست جز گریه، گریه به حال خویش و گذشته‌هایی که هرگز به عقب برنمی‌گردد. گناهانی که تا ابد وسیله شکنجه روح تو شده، دیگر هیچ چاره‌ای نیست جز دعا که خداوندا، با عدلت با من رفتار نکن که جز آتش جهنم نصیبم نیست، با عفوت از من بگذر که به جز عفو تو امیدی نیست.

خدایا! گنهکارم، خطا از من است، می‌دانم همیشه مغلوب نفسم شده‌ام، خدایا! از من درگذر که بدون گذشت تو، منزلگاه من جز دوزخ چیزی نیست. خدایا! ای مهربان‌ترین مهربان‌ها، ای عزیزترین عزیزانم، ای زیباترین زیبارویان در نزدم، ای پاک‌ترین پاکان، ای نوید دهنده، ای برپا کننده، ای همیشه زنده، ای میراننده، ای سریع الرضا، ای کاشف البلا، ای گذرنده به هر نحو می‌خواهی بکشیم، بکشم. به هر نحو می‌خواهی ببریم، ببرم. اگر یک بار به مرگم راضی نیستی هر بار بکشم، زنده‌ام کن بازم بکشم، حاضرم، راضیم فقط یک چیز از تو می‌خواهم: ای عزیز از من بگذر، گناهانم را محو کن، آتش جهنم را یار من مکن.

خدایا! بارالها! محبوبا! ایزدا! ای یار صالحان، ای دشمن کافران، ای همراه متقیان، ای عدو ظالمین، ای با مومنین یار و با مشرکین خصم، جز به تو امیدم نیست ای خالق، ای حاکم، با عدلت با من حکم مکن. ای همیشه زنده، زندگی آن دنیا را برایم در دوزخ مخواه، ای میراننده، مرگ مرا زندگی برای دیگران ساز، برای ملتم، دینم، و امتم. برای آن سیاه دربند، برای آن سفید بی‌چیز، برای آن فقیر غمگین، برای آنان که جز اشک سلاحی ندارند و جز ذکر تو دوایی. آنان که به یک دلیل زندگی می‌کنند با همان دلیل نیز می‌میرند.

برادرم، خواهرم، مادرم، ای پرورش دهنده روحم، پدرم ما را فراری از مرگ نیست و با مردن نیز فراری از حکم خدا نیست، خوشا به حال آنان که جز راه خدا راهی ندارند و جز ذکر خدا یادی ندارند. پدرم، مادرم، برادرم و خواهرم از اینان باشید. به لحظه مرگ، زندگی جز افسوس چیزی نیست، خویشتن را بیابید.

به لحظه وداع گناهان معذب روح‌اند، زندگی را دربابید، به هنگام مردن از مرگ فراری نیست، خدایی زندگی کنید چنان باشید که به قول امام علی (ع): «برای هر لحظه مردن آماده باشید». دوربین فیلم‌برداری خدا را که هیچگاه ندیدم، حالا دیدم گویی فرشتگان مامور در حال گرفتن فیلم از مایند. برادرم چنان زندگی کن که همیشه دوربین خدا را در حال گرفتن فیلم از خود ببینی. زیاد مخواب که فردا باید سال‌ها در زیر خاک بخوابی، زیاد مخور که برای خوردن وقت‌هاست، زیاد مخند که دلیلی بر خندیدن نیست، به هر کجا می‌روی بدان سرانجام دیدار آن دنیاست.

مرگ را همیشه ببین، با گذشت باش که خدا نیز از تو بگذرد، پدرم، مادرم اگر در نزدتان عزیز نبودم و وجودم برایتان جز رنج هدیه‌ای نبود خوشحال باشید که رفتم و اگر در نزدتان عزیز و گرامی بودم بدانید که خدا سفارش فرموده است از آن چه دوست دارید انفاق کنید. مرا انفاق در راه خدا فرض کنید، بهترین انفاق‌تان.

خواهرم حجاب تو سنگری است آغشته به خون من، می‌دانم بالاتر از آنی که سفارش به پوشش و حجاب تو را کنم، ولی بدان تفنگی که در دست من است چادری است که بر سر توست اگر میل به سلاحم داری چادرت را سلاحم بدان.

برادرم، زندگی چند صباحی بیش نیست، نیامده می‌گذرد، آن چنان سریع می‌گذرد که رود به دریا می‌پیوندد. چنان زندگی کن که فردا برای رفتنت وحشتی نداشته باشی. برادر، کوچک‌تر از آنم که به تو چیزی یاد دهم، اما می‌خواهم بگویم داستان قیامت داستان حقیقی است، اگر نمی‌دانی سعی کن بدانی و اگر می‌دانی سعی کن ببینی و اگر می‌بینی سعی کن عمل کنی، فردا دفترچه اعمالت را جلویت باز می‌کنند و تو چیزی نداری، جوابی نداری جز یک کار، افسوس، افسوس، افسوس بر عمری که گذشت در کودکی بازی، در جوانی مستی، در پیری سستی پس کی خدا پرستی؟

برادرم می‌خواهم با زبان عاجزم و قلم ناتوانم برایت سفارشی کنم، وصیتی نمایم، پیامی دهم، می‌خواهم بگویم برادر، روحانیتی که اکنون پرچمدار این انقلاب است، پیشرو این اسلام است حفظش کن، هرچه به تو گفته‌اند دروغ است. به خدا آن‌ها را دیده‌ام، بر منبرها و در سنگرها با زبان‌شان و با سلاح‌شان، دیده‌ام، در جبهه‌ها جایی که ما را توان و شهامت رفتن نبود آن‌ها رفته‌اند، به آن‌ها احترام بگذار، البته نه آن‌هایی که از روحانیت تنها چیزی که دارند عبا و عمامه‌ای است. برادر، امام را تنها نگذارید که فردا باید به غم این اشتباه افسوس‌ها بخورید. فقط این را بدانید که اگر او نبود ما هنوز می‌بایست سر صف سینماها به سر و کول هم بزنیم، در سالن‌های قمار به دعوا بپردازیم حس حقارت و کوچکی ما را عذاب دهد.

به خدا من او را افتخار دینم و ملتم می‌دانم و باعث افتخار خودم. با جانم با ذره ذره وجودم در خوابم، در زندگی‌ام، در شلیک‌ام، در نمازم، به هنگام نیازم، به هر کجا، در هر کجا با هر زبان او را دعا می‌کنم، تو نیز او را دعا کن، اگر او نبود هنوز ما می‌بایست ذلت پذیرش ظلم را به خاطر مصلحتی پوچ بپذیریم، اگر او نبود ما از مسلمان بودن خویش هیچ نداشتیم جز نمازی که نماز نبود و جز روزه‌ای که جز گرسنه بودن فایده‌ای در بر نداشت.

نمی‌دانم تو او را چه می‌دانی، من او را مسلمانی مجاهد، مجاهدی مومن، مومنی عابد، عابدی سرکش، سرکشی متواضع، متواضعی پیروز، پیروزی ساکت، ساکتی خروشان و خروشانی ساکت می‌دانم. او را دعا می‌کنم تو نیز او را دعا کن.

برادر، وکیلت می‌کنم از جانب خودم تا بعد از عمرم و مرگم و شهادتم راهم را ادامه دهی. آمریکا را همیشه دشمن بدار، سعی کن همیشه بمبی باشی تا هر کجا خواستی ضامن آن را بکشی و هزاران کثیف را که زندگی برای آن‌ها چیزی جز نفس کشیدن نیست راحت کنی.

برادر، خون شهدا را همیشه عزیز دار (پیمان مقدس ما خون من است). از یادم مبر که محتاج به یاد توام، برادر هر شب جمعه بر سر قبرم، منزلگاه ابدیم حاضر شو، برایم دعا کن، دعا کن که خدا از من بگذرد.

از کسی کینه‌ای ندارم جز دشمنان خدا، آمریکا، شوروی و ابرقدرت‌هایی که حاضرند هزاران نفر بمیرند تا خود بر مسندی که مسند نیست تکیه زنند. به همه مهر می‌ورزم جز دشمنان دینم، ملتم، مذهبم، مکتبم و راهم.

برادر اگر امانتی نزدم داری از خانواده‌ام بگیر یا در راه خدا گذر کن، هر امانتی در نزدت دارم یا در راه خدا برایم انفاق کن یا به تو بخشیده می‌شود. همه را به خدا می‌سپارم، از همه شما طلب عفو و گذشت دارم. خدایا به جان کسی که جز اشک سلاحی ندارد و جز یاد تو دوایی، رحم کن که محتاج یک راحمم.

به یاد شهدایی که عاجزانه از خداوند درخواست می‌نمودند که پیکرهاشان در کوه‌ها و بیابان‌ها غریبانه و مظلومانه بر زمین بماند تا مقتدای راستین صدیقه اطهر سلام الله علیها باشند.

پیکرهای مطهری که بدن‌های قطعه قطعه‌شان هم چون سرور شهیدان، حضرت ابی عبدالله الحسین (ع) در بیابان‌ها باقی ماند تا سندی شود بر مظلومیت یاران خمینی.

حسین بیدخ 22 اسفند 1360 پادگان دو کوهه اعزامی از دزفول

انتهای پیام/ 181

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار