به گزارش خبرنگار دفاع پرس از یزد، کتاب «نمی از ایثار» مشتمل بر مجموعه خاطرات دوران دفاع مقدس رزمندگان شهرستان ابرکوه است، که به قلم «محمدرضا بابایی ابرقویی» به رشته تحریر درآمده و توسط اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان یزد منتشر شده است.
خاطره زیر برگرفته از این مجموعه و از خاطرات «ابراهیم محمدپور» متخصص مرکز پیام و کارشناس پیشکسوت مخابرات نیروی دریایی از استان یزد است.
«هنگام عملیات والفجر 8 چند روزی در فاو بودیم که برادر یساول گفت: شما به موقعیت مسعودیه بروید. ما را برای استراحت به قرارگاه شهید سلیمی منتقل کردند و پس از استراحت وقتی به موقعیت مسعودیه رسیدیم، دیدم برادر حسن رضایی و محمدتقی صالحی آنجا هستند. صالحی لخت شده و حسن رضایی با یک پاره آجر روی بدنش میکشید! گفتم: این چه کاریه که میکنید؟ گفت: شیمیایی شده، بدنش به خارش افتاده!
نیم ساعتی در مسعودیه بودیم که برادر یساول زنگ زد و گفت: برادر توکل شیمیایی شده! شما برگردید. به اتفاق برادر ژاله و محمدرضا زارع، ماشین را سوار شدیم و به سمت ایستگاه دوازده رفتیم. 500 متر مانده به پل، هواپیماهای عراقی پل را زدند که از ماشین بیرون پریدیم. خوشبختانه به ما آسیبی نرسید. رفتیم ایستگاه هفت، دیدیم پل آنجا را هم زدهاند. رفتیم پل ابوشانک، دیدیم آنجا را هم زدهاند! رفتیم سمت رودخانه بهمنشیر، پل قفاس را هم زده بودند. یعنی عراقیها ظرف یک ساعت همه پلهای منتهی به جزیره آبادان را زده بودند.
تمام راههای زمینی به سمت اروندرود بسته شده بودند، ما هم ماشین را گذاشتیم و با یک قایق آمدیم. وقتی رسیدیم، دیدیم دشمن بعثی شیمیایی زده و نیروهای مخابرات شیمیایی شده بودند. در جاده خسروآباد هم شیمیایی زده بود و تعدادی از نیروهای مخابرات که زیر یک پل مستقر بودند، شیمیایی شده بودند. آنجا برادران؛ روانان، ترابی و دیگر نیروها همه شیمیایی شده بودند. برادران ژاله و زارع شروع کردند به کار تعمیرات، ما نیز برای ادامه مأموریت به بندر فاو برگشتیم».
انتهای پیام/