استاد دانشگاه امام صادق(ع):

نفوذ فکر «داعش» ما را هم تهدید می‌کند/ تخریب علمای بزرگ اهل سنت، اشتباه راهبردی است

حجت‌الاسلام حامد کاشانی گفت: باید از نقد تخریبی عالمان قدرتمند اهل سنت مانند مولوی عبدالحمید اجتناب کنیم، زیرا این کار فقط 2 نتیجه دارد یا باعث دین‌گریزی جوانان سنی می‌شود یا آنها را به سوی تکفیر سوق می‌دهد.
کد خبر: ۲۴۹۴۷۲
تاریخ انتشار: ۰۳ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۱:۵۶ - 25July 2017
نفوذ فکر «داعش» ما را هم تهدید می‌کند/ تخریب علمای بزرگ اهل سنت، اشتباه راهبردی است/ به اسم نقد داعش، نباید اهل سنت را تخریب کردبه گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، حجت‌الاسلام حامد کاشانی استاد دانشگاه امام صادق(ع) در مورد خطر نفوذ فکری تکفیری ها به داخل مرزهای ایران هشدار داد و به عنوان یک روحانی شیعه، خواهان تقویت حوزه‌های علمیه اهل سنت در کشور شد.

آنچه می‌خوانید متن گفتگو با حجت‌الاسلام حامد کاشانی در زمینه اندیشه‌های داعش است.

برخی معتقدند خشونت داعش، جنبه‌های قابل پذیرش فقهی دارد نظر شما در این مورد چیست؟

شما اگر روزنامه‌­های اروپایی یا بی‌­بی‌­سی را از اول انقلاب رصد کنید، متوجه می‌شوید، اول انقلاب می‌گفتیم شراب­خوار را حد می­‌زنیم، در حالی که زمان شاه، خود شاه شراب می­‌خورده، به کسی هم حد شراب نمی‌­زدند، از نگاه آن‌ها حال، شخصی یک مقدار شراب خورده است، آیا او را جلوی انظار عومی شلاق می‌­زنند؟ با خود می‌گوید این خشونت است! یا دست سارق را قطع می‌کردند، حال اگر شما تصویر لحظه قطع دست سارق را نشان دهید، به ظاهر این اوج خشونت است.

جریان داعش می‌­آید می­‌گوید من می­‌خواهم دست سارق را قطع کنم- متأسفانه حتی در رسانه‌­های داخلی خودمان این را جزو خشونت­‌های داعش می‌­آوریم- البته جزو خشونت­‌های داعش است، اما نه به این دلیل جایی که قاضی است و حق قضاوت ندارد، چرا که قاضی شرایطی دارد، قاضی باید فقیه باشد- اینها که اصل تقلید از عالم را قبول ندارند- پس می­بینیم کسی که قاضی یک ایالت شده و  یک جوان 22، 23 ساله‌ایی که چهار کتاب خوانده و فقیه نیست، ممکن است بی­‌جهت فتوا به قطع دست بدهد یا مواد مخدر را ملحق به شراب احساس کند و بگوید هر کس مواد مخدر مصرف کرد او را هم باید حد شراب­‌خوری زد یا سیگار را هم ملحق کند! در واقع آن مجازات خشونت است، این تندوری است.

ریشه خشونت داعش، اجرای احکام اسلامی نیست

بله! باید توجه داشت شرایط اثبات این حکم خیلی سخت است و به این راحتی نیست، چون فقیه بالای سر آن موضوع است اجازه نمی‌­دهد به صرف یک اتهامی زود اعمال نظر کند، در حالی که داعش می­‌گوید: ما طول دادرسی را کم کردیم و اجازه اعتراض هم نمی‌دهد.

به نظر بنده ریشه خشونت در اصل اعدام نیست، بلکه ریشه خشونت آنجا است که قاضی داعشی بدون علم حکم می‌دهد، به خاطر اینکه بحث فقهی مطرح است و این را از عالم دینی گرفتند و به یک جوانی که 5 حکم شرعی و 4 تا قانون خوانده است، داده‌اند تا حکم صادر کند و چون می­خواهند دادرسی را کوتاه کنند، دیگر تجدیدنظر ندارد، بنابراین احتمال ضریب خطا بسیار بالا می­‌رود.

ما با یک جریانی مواجه هستیم که دولت پارتیزانی دارند و همه زیرمجموعه­‌ها را نمی­‌توانند رصد کنند، همانطور که بعضی از رزمنده­‌ها اعمال خشونت می‌کردند، حتی ممکن است در جنگ ایران و عراق که این همه بزرگان و سردارانی داشتیم که با اسیر خوب رفتار می­‌کردند، مواردی هم داشتیم که با یک نفر بد برخورد کرده است، این موضوع را نباید به همه تعمیم داد، حالا آن زمان فیلمش منتشر نمی‌­شده و الان فیلمش منتشر می‌شود. در واقع باید خشونت داعش را دو بخش بدانیم؛ بخشی ذاتی تفکر اوست و بخشی ناشی از اشتباه نیروی انسانی.

بله! خشونت نسبت به کسانی که آن‌ها را تکفیر می‌کردند،‌ داشتند، آن‌ها را متهم می‌کردند به اینکه کافر، دشمن عدالت‌ و ظالم هستند، برای همین بعضی اوقات مقابله به مثل می­‌کردند، مثلاً خلبانی که آتش زدند، می­‌گویند این خلبان موشک زده و بچه­‌ها ما را سوزانده، قرآن می­‌گوید قوت کسب کنید، نیروهایتان را تجهیز کنید، تجهیزات­تان را اضافه کنید، با آنها دشمنان خدا را بترسانید، حالا  این خلبان را گرفتیم، او بارها ما را سوزانده و اگر با شدت با او برخورد کنیم، عبرت سایرین می‌­شود و خلبان دیگری جرأت چنین کاری نمی­‌کند، پس او را سوزاندند، البته در خیلی موارد خشونت‌­هایی بوده که شاید مورد تأیید فرمانده‌شان نبوده است.

اشکال بزرگ این است که اینها فقیه نیستند، این نوع برداشت‌هایی که از آیات دارند مطابق اصل دین است، یک جوانی آیات را کنار هم گذاشته است، حال اگر این استدلال او را به یک عالم نشان دهید، به این نوع استدلال می­‌خندد، اما چون مخاطبا­نش از جنس خودش هستند و اگر او 2 جلد کتاب خوانده باشد، مخاطبان او هم همین دو جلد کتاب را نخوانده‌اند، پس هر چه او بگوید، آنها هم می­‌پذیرند.

نباید عالمان بزرگ اهل سنت را تخریب کرد

با این وجود داعش هم در میان جوانان ما هم می‌تواند جذب نیرو کند؟

اتفاقاً خطر اینجا است که درون جامعه اهل سنت ما هم می‌تواند. برخلاف اینکه در ذهن ما است که در سیستان و بلوچستان آنها فعالند، در کردستان فعال‌تر هستند، در سیستان و بلوچستان عالمان سرشناسی دارند که جمهوری اسلامی از آن‌ها حمایت می­کند و البته یک بخشی تصوف دارند که تصوف اگر وجود داشته باشد، مانند آبی روی آتش سلفی­گری عمل می‌کند.

نکته بعدی این است که باید از نقد تخریبی عالمان قدرتمند اهل سنت مانند مولوی عبدالحمید اجتناب کنیم، چون تخریب علمای اهل سنت مخصوصاً جاهایی که علمایشان را قبول دارند، دو نتیجه دارد و هر دو نتیجه علیه ما خواهد بود یا مردم دین­‌زده و دین‌گریز می­‌شوند، مانند جریانات الحادی نظیر کومله و کمونیست‌ها؛ یعنی جدایی­‌طلب­‌ها یا اینکه از اسلام فاصله می‌­گیرند و اصل اسلام را می‌­کوبند و سعی می­‌کنند خشونت داشته باشند، آن هم خشونت بی­‌حد و مرزی که حتی به ظاهر آیات هم کاری ندارند.

و یا سلفی می‌شوند و با روحیه تقلیدگریزی که دارند، وقتی از عالم فاصله بگیرند، همانند آنچه که جریانات کاوه شریفی مولوی عبدالحمید را تکفیر کردند، می­‌روند جذب جریانات سلفی می‌شوند که عالم­ ستیزند و می­‌گویند این عالمان شکم­شان را بزرگ کردند، خوردند و بردند، ما خود باید به داد اسلام برسیم!

در حالی که باید بزرگان اینها را نگه داریم، این باعث می‌­شود حداقل یک جریانی داشته باشیم که بزرگتری دارد و آن بزرگتر چون در جامعه زندگی می‌کند و شناسنامه دارد، نمی­‌تواند هر کاری را رسماً انجام دهد،در این حالت است که انشقاق کمتر اتفاق می‌­افتد.

اما با ترور عالمان در کردستان به دست عوامل استکبار زمینه داعشی شدن فراهم‌تر است، چون فقر مالی وجود دارد و احساس ظلم می‌کند که بیکار است و درس نخوانده است، باید این گونه زندگی کند، از خود می‌پرسد: چرا باید اینطوری زندگی کنم، حقوق شهروندی من چه شد، بنابراین وقتی یک نفر به او بگوید عدالت، مشخص است که جذب می­‌شود، پس می­‌بینید زمینه رشد داعشی‌شدن و الحاق به جریان­‌های الحادی در کردستان بیشتر است.

البته باید گفت که متأسفانه یکسری از علمای مردمی کردستان در طی سی سال گذشته مانند ماموستا شیخ الاسلام توسط کومله‌ها ترور شدند و ارتباط کم آن‌ها با عالمان دینی مزید بر علت شده است، همچنین احساس می­‌کنند یک عده شجاع پیدا شدند که حرف دل آن‌ها را می­‌گویند، پس زمینه جذب جریان‌های سلفی­‌های جهادی داخل کشور ما به شدت فراهم است، ما به اینها بی­‌توجهی می­‌کنیم. البته باید تذکر بدهم که در میان اهل سنت کردستان، وطن پرست و محب اهل بیت نیز بسیار است.

اینکه شخصی مانند محمدرضا خاتمی می‌گوید داعشی‌­ها از مرز می­‌آیند، ما مرزمان را محکم کنیم و به سوریه کار نداشته باشیم، باید در جواب گفت داعش فقط از مرز نمی‌­آید داعش اگر بخواهد می‌آید و ممکن است داخل کشور هم وجود داشته باشد، همانطور که بعضی از تجهیزات را قاچاق می­‌کنند و از درون یارگیری می­‌کنند، نیاز نیست داعش از بیرون نیرو بیاورد، بلکه ممکن است چند نفر از سران­شان را از بیرون بیاورند و این کاری ندارد که چند نفر را از مرز عبور دهد و در درون یارگیری کند. پس باید جبهه آنها را تضعیف کرد.

رهبر داعش اساس مشروعیتش را چه می­‌داند

خب! شاید گروه‌های تکفیری این گونه استدلال کنند که ما به سیره خلفای خود این کار را انجام می‌دهیم! راهکار چیست؟

اینکه ما چه کنیم واضح است یکی از مهمترین نقاط مسأله، فضاهای تقریبی است، اخیراً در یک کارگاه آموزشی پرسیدم به نظر شما چند درصد داعشی­‌ها ناصبی هستند؟ گفتند: همه آنها! گفتم می­‌دانید رهبر داعش می­‌گوید من ابوبکر الحسینی القریشی‌­ام از سادات حسینی از نسل علی­ بن ­ابیطالبم؟ رهبر داعش اساس مشروعیتش را این می­‌داند که خودش را منتسب به امیرالمومنین بکند، آیا عقلایی است که او بگوید من دشمن علی ­بن ­ابیطالبم؟ او مشروعیتش را به این می­‌داند.

جالب است وقتی می­‌خواهد استناد به آیه قرآن کند، می­‌گوید چون آیه 124 سوره بقره می­­‌گوید «انی جاعلک للناس اِمامَاً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتى قال لا ینال عهدی الظالمین» امام ظالم نیست، عادل است، آنجا حضرت ابراهیم(ع) گفت: از ذریه من، خدا گفت به ظالم نمی­‌رسد، ابوبکر بغدادی می­گوید: من هم از ذریه پیغمبرم که امامت به من می­رسد و من عادلم!

به عبارتی یک نکته این است که ما در تحلیل دقت کنیم که آنها در چه فضایی هستند، چون اگر ما درست مبانی اندیشه‌ای این گروه‌های تکفیری را تبلیغ نکنیم و آنها خود را محب اهل بیت نشان دهند، کما اینکه این کار را می­‌کنند، آن وقت مخاطب می‌گوید رسانه‌های جمهوری اسلامی ایران به ما دروغ گفته است!

باز تأکید می کنم که باید سعی کنیم علمای اهل سنت را تقویت کنیم و به تصوف هم توجه کنیم.

البته بنده موافق نیستم، صوفی­‌گری درون تشیع ترویج شود چون تصوف را بین شیعه و سنی می‌­دانم، نمونه­‌اش هم این است که عطار در مصیبت‌­نامه‌اش ولایت تکوینی اهل­ بیت را پذیرفته، نسبت به دشمنان اهل­بیت برائت ندارند و اصلاً دشمن نمی­‌داند، مثال جالبی هم می­‌گوید: یک نفر آمد به شیخی گفت زنم پدر من را درآورده، گفت چرا؟ گفت چون هر روز می­‌آید به خلفا فحش می­‌دهد، شیخ گفت او به خلفا فحش نمی­‌دهد او به قاتل حضرت زهرا فحش می­‌دهد تو هم قاتل حضرت زهرا را لعن کن، او غاصب حق علی­ ­بن ­ابیطالب را لعن می­‌کند تو هم غاصب حق او را لعن کن، تو کسی را قبول داری که نه غاصب است و نه قاتل او هم دشمن کسی است که هم قاتل است و هم غاصب، پس بین شما تفاوتی نیست، یعنی این نگاه، نگاه تقریبی است و 120 بیت تقریباً شاید شعر در مدح ولایت تکوینی امیرالمؤمنین(ع) با استنباط از حدیث غدیر گفته است، این تفکر مدام رشد کرده است، این نمونه تفکر را در خاندان بن علوی مالکی در عربستان، خاندان غُماری در مغرب یا سقاف در کشورهای آفریقایی می­‌بینیم، کسانی که حب عجیبی به امیرالمؤمنین(ع) دارند، یعنی اگر راجع به امیرالمؤمنین صحبت کنند شما می­‌گویید شیعیان دوآتشه هستند.

مآخذ تندروی داعش

بنابراین اگر اجازه دهیم این تفکر ترویج شود، زمینه جذب جدی دارد و خیلی از این مشکلات را کم می‌­کند، متأسفانه ما یک طوری راه را بستیم و از طرفی بعضی از رسانه­‌های ما به شدت خوراک برای اینها تهیه کرده‌اند که اصلاً تا طرف بخواهد بیاید ببیند ما چه می­‌گوییم، می‌بیند بعضی از رسانه‌­ها مالامال از فحاشی است.

بنابراین کاری که می‌توانیم انجام دهیم این است که آن گروه­ هایی که به اسلام مسالمت‌­آمیز پایبند هستند و شیعیان را تکفیر نمی­‌کنند و مسلمان می­‌دانند، ولو مسلمانی که آنها خودشان را حق می­‌دانند، ما هم خودمان را حق می‌­دانیم و قائل به زندگی مسالمت‌­آمیز هستیم، آن‌ها را ترویج کنیم. متأسفانه جریانات سلفی جهادی و وهابی همه شیعیان را مشرک می­‌دانند.

متأسفانه مآخذ این تندروی شخص محمد بن عبدالوهاب و اندیشه‌های اوست، ما دو گروه داریم آنها می­‌گویند شیعیان مشرک هستند، منتها یک گروه عالِم دارند، می­‌گویند اینها عامداً مشرک هستند آنها را بکشید، یک گروه هم نمی‌دانند، به اینها بگویید یاد بگیرید توبه کنید، اقرار کنید، یک تعهدنامه هم بنویسید که دیگر بر نمی­‌گردید و اینها هم را آزاد کنید.

متأسفانه محمد بن عبدالوهاب می­‌گوید اگر دو گروه را گرفتید و اینها مسیحی و یهودی بودند فرصت دعوت به اسلام دارید، اما اگر اینها مسلمان بودند، چون مرتد فطری هستند، اینها فرصت توبه ندارند، لذا می­‌گوید مسلمین که ما آنها را مرتد می­‌دانیم که شیعیان جزء آنها هستند، اینها توبه­‌پذیر نیستند! گروه‌های تکفیری با استناد به همین اندیشه محمد بن عبدالوهاب می‌گویند اینها مرتد هستند و توبه ندارند، لذا خشونت­شان حتی ممکن است از القاعده بیشتر باشد.

تندروی شیعی، باعث تقویت داعش می‌شود

خطاهای ما درباره معرفی داعش چه بوده است؟

متأسفانه دو سه اشتباه جدی داریم، یکی اینکه الان کمتر شده چون جامعه دیگر پس می­‌زند، آنها می­‌خواستند خشونتشان را ترویج کنند، برای اینکه چنان بترسند، همانطور که یاران معاویه حمله می­ کردند همه فرار می­‌کردند، خود این داعشی­‌ها می‌گویند وقتی ما حمله کردیم خاکریز به خاکریز ورودی­‌های موصل، سربازها فرار کردند، گفتند داعشی­‌های وحشی آمدند، اینها اصلاً دنبال این بودند و ما این را نشان دادیم، نکته بعدی جاهایی که می­‌خواستیم از اسلام بگوییم و از تشیع دفاع کنیم، در قدرتشان اغراق کردیم، این هم متأسفانه یک اشکال بزرگ ما بوده است.

اشکال سوم ما هم این بود که ما آنها را طوری متأسفانه معرفی کردیم- ما بعضی وقت­­‌ها نام برنامه­‌مان را گذاشتیم نقد جریان داعش- ولی واقعا صُلب اهل سنت را زدیم، لذا رسانه­‌های ما را باور نمی­‌کنند و در واقع مشکل بزرگ ما اینجاست که بخش زیادی از مخاطبینی که در معرض خطر هستند ما به آن‌ها تریبون ندادیم، چون که دیده است ما قرار است ابوبکر بغدادی را نقد کنیم، مهمترین عقاید اهل سنت را کوبیدیم.

یکی از علمای بزرگ اهل سنت که با وهابیت مخالف است، علیه یکی از معروفین ما بیانیه تند داد و گفت: شما مدام تکفیر تکفیر می­‌کنید و مدام از من مطلب پخش می­‌کنید، بعد یک دفعه به معاویه فحش می­‌دهید، حالا بر معاویه هر عقیده‌­ای دارید اما برای من مقدس است زیرا صحابه پیغمبر است و حق ندارید به او توهین کنید.

یکی از اشتباهات جدی ما این است که نمی‌دانیم عالمی از اهل سنت به درد جهان اسلام می­‌خورد که واقعاً سنی باشد.

چون تندروی کردیم او مجبور است فاصله‌­اش را از ما حفظ کند، مدام علیه ما بیانیه دهد؛ یعنی ما در برخورد زیرکی نمی‌کنیم. فکر می­‌کنیم مولوی عبدالحمیدی به درد ما می­‌خورد که مثلاً ذوب در ولایت باشد و حزب­‌اللهی باشد! دو حالت دارد اگر نیرو نداشته باشد می‌­شود مولوی‌ای که طرفدار ندارد، اگر طرفدار داشته باشد مجبور است موضع­‌گیری کند که در میان مردم نفوذش را از دست ندهد. این تجربه در گذشته بوده ولی به آن بی‌توجهیم.

مثلاً بلاتشبیه در غیبت شیخ طوسی است که می­‌گوید یکی از شیعیان در مجلس حاکم رفته بود که نائب خاص امام زمان هم در مجلس بود، می­‌گوید آن نائب خاص رو به حاکم کرد و از خلیفه اول و دوم تجلیل کرد، او نام معاویه را گفت و از او هم تجلیل کرد، بعد می­‌گوید من گفتم این حرف‌ها چیست، مجلس که تمام شد و غذایمان را خوردیم، خواستم برگردم هنوز جلوی در خانه نرسیده بودم دیدم آن نائب خاص امام با اسب جلوی در خانه ایستاده است، یعنی به تاخت آمده بود، گفت اگر بشنوم به شیعیان چیزی گفتی من می­‌دانم و تو! یعنی من باید بدانم آنجا چه کنم، در خانه همان نائب خاص امام یک نفر یک فحشی به معاویه می‌­دهد، از خانه او را بیرون می­‌کند، سران شیعه واسطه می­‌شوند می‌­گویند: او به معاویه حرفی گفته، می­‌گوید من او را راه نمی­‌دهم، چرا؟! چون نائب خاص امام با حکومت زندگی می­‌کند و امام مخفی است و کسی نمی­‌داند او نائب خاص امام است و به عنوان بزرگ شیعه مطرح است، اگر قرار باشد او تنش درست کند و یا اخبارش به شیعه برسد که او رفته به نفع معاویه صحبت کرده یا اخبارش به دولت برسد که در خانه او به معاویه فحش می­‌دهند هر دو بد است.

دقیقاً ما توقع داریم مولوی‌های اهل سنت همین کار را بکنند، یعنی بیایند شیعی شیعی بشوند یا اینکه ترویج کنیم که او اینجا موضع­‌گیری کرده است، در حالی که این آدم، عالِم یک مذهب دیگری است، ما باید اتحاد استراتژیک سیاسی داشته باشیم، قرار نیست ما با او همفکر باشیم و در صورت بروز اختلاف شروع به کوبیدن او کنیم.

و سخن آخر؟

-از نظر نظامی داعش حتماً می­‌میرد و بعید می­‌دانم که داعش بتواند خودش را تجهیز کند، چون تمام خاکریزهایش را از دست داده است و شعارهایش هم جذابیت فعلی ندارد، چون همه جذابیت­هایش را رو کرده و در حال اضمحلال است، اما تفکرش جذاب خواهد ماند، گروه­‌های دیگری به نظر من با فرصت خیلی کم یعنی نه 20 سال بعد بلکه خیلی نزدیکتر از این حرفها خود را با یک نام جدید بازسازی می­‌کنند، بنابراین به نظر من داعش تفکرش نمی­‌میرد.
 
منبع: فارس
نظر شما
پربیننده ها