به گزاری خبرنگار اعزامی
دفاع پرس به راهیان نور غرب و شمال غرب، راهیان نور یک ارجاع به گذشته است؛ ارجاع به خود و در نهایت ارجاع به خدا. شاید در نگاه اول برای تفریح و سفر به شهر و دیاری دورتر از زادگاه تعبیر شود، اما حقیقت این سفر چیز دیگری است و این حقیقت ما را رها نمیکند. اصلاً جنس این سرزمین فکر است و ارجاع دادن به چیزهایی که در شلوغی شهرها، رسیدن به آن برای انسانهای عادی دشوارتر از آن چیزی است که بتوان تصور کرد.
کردستان جنوب نیست. خاک نرم و رمل ندارد. خبری از طلائیه و دوکوهه و شلمچه نیست. اینجا کردستان است و کوه. اینجا زمانی شاهد غربت سربازان خمینی (ره) بوده است اما این غربت انگار یک سرنوشت ابدی است. سربازانی که شهر و وطن خود را رها کرده بودند تا حرف امام(ره) زمین نماند. سربازانی که نمونه آن «احمدرضا احدی» بود. دانشجویی که رشته پزشکی دانشگاه شهید بهشتی تهران را رها کرد و سنگرنشینی در کردستان را مدرسه و دانشگاه متعالی دانست. سنگرهایی که دشمن در آن مشخص نبود از پشت حمله میکند یا از روبرو!
کردستان آدم را به جایی میرساند که دانشگاه شهید بهشتی تهران محل تحصیل شهید احدی و حتی دانشگاه برکلی آمریکا که چمران در آن درس خوانده است، عاجز از آن است. کردستان امروز نماد مقاومت است، مقاومت بچههای بسیجی. نماد صبر است، صبر سنگرنشینی. نماد لبخند است، لبخد پاسداران خمینی (ره) به مردم کُرد.
حالا موسم راهیان نور غرب و شمال غرب شده و بچههایی نوجوان از دورترین استانهای کشور کولهپشتیشان را میبندند تا راه تازهای را آغاز کنند. شاید خودشان هم متوجه نباشند قدم در چه راهی گذاشتهاند و چه آیندهای در انتظار آنها خواهد بود. روزهای سخت با کمترین امکانات غذایی و رفاهی اما در جمعی که همه یکدیگر را دوست دارند و آمدهاند، فداکاری کنند. درسهایی که در مدرسه و کوچه و خیابان کمرنگ شده و برخی بر حذف آن ممارست میورزند.
خادمالشهدا همان سنگرنشینی جبهه است. اینجا دقیقاً همان سنگری است که شهدا در کوران انقلاب آن را تجربه کرده بودند و بدون هیچ درس و دانشگاهی روش و منش آن را از اسلام ناب محمدی آموخته بودند. آموخته بودند فداکاری کنند، لبخند بزنند، کم بخورند و بیشتر کار کنند، سختیها را تحمل کنند و نگاه آنها به مردم محروم از سر وظیفه باشد و نه از سر ترحم! اینها همه درسهای آموخته شده سنگر تقوای بسیجیهای خمینی (ره) بود. چیزهایی که امروز بچههای امام خامنهای سه نسل بعد، دوباره دارند آن را مشق میکنند و جهاد نفس را به پیش میبرند تا آماده عرصه جهاد فرهنگی شوند.
حالا چند روزی است در سنندج همان شهری که روزی فقط برای باز پس گیری یک تپه آن، یعنی «تپه اللهاکبر» بیش از 200 شهید بسیجی، ارتشی، سپاهی و کُرد پیشمرگ مسلمان، داده بودیم و رزمندههای اسلام باشگاه افسران را با جان و دل حفظ کردند؛ نسلهای دیگری آمدهاند و «خادم الشهدا» شدهاند. به راستی خادمی شهدا چیست و چه کسی بهترین خادم برای شهداست؟! منش و رفتار این بچهها اما چیز دیگری است که برای شنیدن همین حرفها مقدمهای چنین بلند نوشتم تا وارد حال و هوای بچههای خادم شویم و با یکی از آنها گفتوگو کنیم.
«حسن جعفری» جوان رعنایی است از شهر قم، او در اولین دوره اعزام خادمین، به عنوان مسئول خادمین باشگاه افسران سابق سنندج که امروز میزبان 7 شهید دوران دفاع مقدس است، حضور دارد. متن حاضر، خلاصهای از این صحبت دوستانه است که از پیشو روز میگذارنیم:
دفاع پرس: شما چند سال است در راهیان نور حضور دارید و امسال چندمین تجربه راهیان نور غرب و شمالغرب را میگذارنید؟
بنده از سال 1384 در راهیان نور حضور دارم. اما در بحث غرب کشور امسال دومین تجریه حضورم بود.
دفاع پرس: چطور وارد فضای خادمی شهدا شدید؟
اولین بار سال 1382 از طریق دوستانم که به فکه آمده بودند با فضای خادمی راهیان نور آشنا شدم و پس از آن با موسسه طلایه داران و سپس با سازمان بسیج و کولهبار همکاری داشتم.
دفاع پرس: بچههای خادم الشهدا در دوره اول چند نفر بودند و از چه شهرهای حضور داشتند؟
بچههای خادم باشگاه افسران سنندج جمعاً 6 نفر بودند که دو نفر آنها از قم و از شهرهای بابل، اصفهان، اراک و همدان هرکدام یک نفر حضور داشتند. همه بچهها اولین حضور خادمی غرب کشور را تجربه میکردند. سن بچهها بین 16 تا 24 سال بود.
دفاع پرس: خادمها در یک روز چه کارهایی انجام میدهند؟
بچهها هر روز تقریباً از نماز صبح فعالیتشان شروع میشود. بعد از اقامه نماز و دعا کمی استراحت میکنند و صبحانه میخورند. وارد کار فضاسازی میشوند و به سه گروه تقسم میشوند. یک گروه فضاسازی فرهنگی، گروه دیگر نظافت و تعداد دیگری پذیرایی برای زائرین آماده میکنند. وقتی زائران وارد یادمان میشوند، کارها تعطیل میشود و همه فعالیت متوجه و معطوف به زائران است. بحث راهنمایی و پذیرایی انجام میشود تا وقتی که زائرین یادمان را ترک میکنند و به اذان ظهر نزدیک میشویم. بعد از نماز و ناهار چند ساعت استراحت داریم و دوباره آماده پذیرایی از زائرین میشویم. شب بچهها دور هم جمع میشوند و بحثهای مختلفی صورت میگیرد. از تاریخ اسلام، مهدویت، اخلاق و سیره شهدا حرف زده میشود.
دفاع پرس: سن و سال بچههای نوجوان اقتضائاتی دارد. بچههای دلتنگ خانوادههایشان نمیشوند؟
تاثیر خون شهدا خیلی بر بچههای خادم و فضای خادمی که بچهها در گرمی تابستان در شرایطی که دوستانشان در شهرها وارد فضای تفریحی میشوند زیاد است، فضای معنوی خاصی بر آن ها حاکم میشد. کلاس مهدویت، بحثهای اخلاقی و پاسخ دادن به سوالات شرعی و تاریخ و اسلام به همه کمک میکنند تا وارد فضای معنوی جدیدی شوند و حس دلتنگی نداشته باشند. بچهها قبل از خواب سوره واقعه میخوانند و با دعا و مناجات مانوس میشوند.
دفاع پرس: اینجا امکانات کم است این کمبودها و سختیها بچهها را اذیت نمیکند؟
کمبودهایی که شخصی است و به بحث خودمان مربوط میشود مثل کمبود غذا و مباحث رفاهی اصلاً بچهها را اذیت نمیکند اما وقتی وسیله پذیرایی و فرهنگی مربوط به یادمان را کم داریم خیلی بچهها اذیت میشوند.
دفاع پرس: خادم الشهدا شدن نیاز به ویژگی خاصی دارد؟
خادمی شهدا به نظرم نیازی به عقبه خاصی ندارد. نیاز نیست شخص بسیجی و پاسدار باشد و همین کافی است که طرف عاشق باشد. کار برای شهدا سختی و گرما و نخوابیدن دارد. این حرکت کاملاً افتخاری است. خادم شهدا کسانی هستند که اگر باب جهاد باز شود اولین کسانی خواهند بود که سینه سپر میکنند. اینها امروز در عرصه فرهنگی وارد شدهاند تا برای آینده خودشان اندوختهای داشته باشند.
دفاع پرس: فلسفه خادم الشهدا شدن چیست و چه تاثیرات تربیتی را به همراه دارد؟
فلسفه این حرکت همان سلمان شدن است. خادم شهید، جایگاه خودش را میداند. میداند که این یادمانها امامزادگان عشقاند. خادمی شهدا مانند مثل خادمی حضرت امام رضا (ع) ارزشمند است.
دفاع پرس: رفتار بچههای خادم چقدر نزدیک به الگوهای شهدا میشود؟
وقتی بچهها وارد فضای یادمان میشوند کمی از الگوهای شهدایی دور هستند چون از فضای شهری وارد یک فضای خاص شدهاند و چند روز اول این اتفاق کمرنگ است اما چند روز که از حضور بچههای خادم در یادمان میگذرد با نگاه تربیتی سیره شهدا آشنا میشوند و از اعمال و رفتار مسئولین خادمین، الگوبرداری میکنند. حس و حال معنوی بچهها در اکثر دورهها در چند روز آخر به اوج میرسد. روحیه فداکاری آنها به اوج میرسد و تلاش میکنند کار همدیگر را انجام میدهند.
دفاع پرس: راهیان نور کردستان با جنوب چه تفاوتهایی دارد؟
درباره راهیان نور غرب و شهدای آن منطقه خیلی کار و تبلیغ شده و همین مسئله باعث شده زائرین و خادمین شهدا زودتر بتوانند رابطه احساسی شکل دهند اما در غرب و شمال غرب این طور نیست. غرب کشور، غریب است و تبلیغات گستردهای که همه ارگانها پای کار هستند، دیده نمیشود. خادم بودن در جایی که حتی در آن یادمان و شهید نیز نباشد برای تربیت شدن خادمین کافی است. راهیان نور نسبت به جنوب کشور داوطلب کمتری دارد و همین غربت نیز کمک میکند این فضا یک فضای متفاوتی باشد.
دفاع پرس: فکر میکنید بچههای خادم توانستهاند اندوخته معنوی برای خودشان جمع کنند؟
این یک موضوع شخصی است اما وقتی با بچهها صحبت میکردیم میگفتند که واقعاً خادمی خیلی چیزها به ما یاد داد. ما فهمیدم چه اتفاقاتی اینجا رخ داده و این اتفاقات را حتی پدر و مادرهای ما هم نمیدانستند. روزهای آخر خادمی، عطش اینکه بچهها بیشتر در منطقه بمانند زیاد میشود. آنها 10 روز در منطقه بودهاند و خودشان لذت خادمی را لمس کردهاند و به خاطر همین عطش ماندن دارند. 100 درصد خادمین الشهدا درخواست تمدید دوره میکنند و این اثری است که حس جدیدی را در بچهها به وجود میآورد.
انتهای پیام/ 121