به گزارش
دفاع پرس از کرمان، شهید «حسین مختارآبادی» در سال 1342 در خانوادهای متدین در روستای کاظمآباد به دنیا آمد. دوران ابتدایی را در محل تولد خود و دوران راهنمایی و هنرستان را در شهر کرمان پشت سر گذاشت.
با شروع زمزمههای انقلاب حسین در حالی که دانشآموز هنرستان بود در تظاهرات و حرکتهای انقلابی نقش جدی داشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی همانند بسیاری ازجوانان دیگر به عنوان بسیجی داوطلب به جبهههای جنوب عزیمت کرد.
وی در عملیاتهای مختلفی از جمله عملیات طریقالقدس، فتحالمبین، والفجر و بیتالمقدس شرکت نمود تا اینکه سال 1362 در عملیات والفجر 3 و در جبهه مهران به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش به مدت سه سال مفقود ماند و سرانجام در سال 1365 تفحص و در روستای محل تولدش به خاک سپرده شد.
نامه شهید «حسین مختارآبادی» به مادرش
آری باز هم سلام بر تو ای مادر مهربانم، ای کسی که شبها تا به صبح شیرم دادی و کنار گهواره من نشستی، ای کسی که در زندگی زیاد نافرمانیت کردم، سلام.
ای کسی که هنوز امیدها برایم داشتی سلام. ای کسی که بهشت در زیر پایت هست سلام. ای کسی که در قلب فرزندت قرار میگیری و لحظهلحظه به فکرت میباشد سلام.
ای کسی که این همه رنج و سختی را تحمل میکنی اما کسی نمیتواند قدرت را بشناسد و یا جبران کند سلام.
مادر عزیزم و بهتر از جانم! از این راه دور، از این صحرای گرم خوزستان، دست گرم و با محبتت را میبوسم و از ناراحتیهایی که از دست من کشیدهای عذرخواهی میکنم و امیدوارم مرا حلال کنی و مرا ببخشی.
مادر عزیزم! تو خیلی برایم خوب و مهربان بودی اما چیزهایی که میگو یم خوب به خاطر بسپار.
اما هر چه فکر میکنم میبینم یکی دیگر هست که هم برای من مادر است و هم برای تو و هم برای تمام دنیا و آن خدای یکتاست.
مادرعزیز! در اینجا خداوند میگوید دیگر باید از مادر دست برداشت و مادر اگر بخواهد اجر ببرد باید صبر کرد چنانچه خداوند میفرماید «الله یحب الصابرین» یا «انالله مع الصابرین» خداوند بسیار صبرکنندگان را دوست میدارد و با صبرکنندگان است.
مادر امروز اسلام به وجود ما جوانان احتیاج دارد و این خون ما هیچ ارزشی ندارد، ما صد هزار شهید در انقلاب دادیم و صد هزار معلول و صد هزار شهید در جنگ دادیم.
مادر عزیز! جواب این خونها را چه کسی باید بدهد، وارث این خونها که باید با شد، آیا غیر از ما طبقه محروم و مستضعف کسی دیگر هست؟ و اگر امروز ما بخواهیم به فکر خانه و زندگی و دامادی باشیم فردا جواب امام حسین (ع) را چه بدهیم.
مادر عزیز! آیا میخواهی در روز قیامت سرافکنده باشی و یا سرافراز باشی و بگویی ای فاطمه (س) نام پسر شما آقا ابا عبدالله الحسین (ع) بود و نام پسر من هم حسین بود و من حسینم را فدای پسرت حسین (ع) و فدای راه او کردم حالا مرا شفاعت کن.
مادر! خدا را شکر کن بسیار شکر کن که توانستی این فرزند ناقابلت را در راه خدا بدهی و خدا این قربانی را قبول کند. خدا را شکر کن که فرزند تو منافق نبود، پیرو خطی غیر از خط امام نبود.
خدا را شکر کن و امیدوارم که خداوند چنین مادرانی را در جامعه زیاد کند و آنها را حفظ کند و به آنها صبر و استقامت و ایستادگی عطا فرماید.
مادر! آیا دلت میخواهد پسرت در راه خدا کشته شود یا اینکه خدای ناکرده او را از زیر آهن کهنههای ماشین بیرون بیاورند یا اینکه در بیمارستان در اثر مرضهای بیدوا درگذرد، پس ای مادر افتخار کن و هیچگاه با بیصبری و ناله و زاری اجرت را از بین نبری.