«عارف حسینی» فرزند اندیشههای امام خمینی(ره) در دل پاکستان+ تصاویر
شهید «عارف حسین حسینی» شخصیتی است که وقتی به شهادت رسید امام راحل با تاثر فرموند: «اینجانب فرزند عزیزی از دست دادهام»؛ همان تعبیری که درباره شهید مطهری فرمودند.
به گزارش گروه سایر رسانه های
دفاع پرس، امروز سالگرد شهادت رهبر مظلوم شیعیان پاکستان، شاگرد امام خمینی(ره) شهید عارف حسین حسینی است؛ کسی که مجذوب عرفان و رفتار خمینی کبیر بود و در دل جامعه رنجدیده و ستمکشیده پاکستان، مشعل هدایت به دست گرفت و راهنما شد.
شهید عارف حسین حسینی سال 1946 میلادی (1311 هجری شمسی) در شهر قهرمانان یعنی «پاراچنار» قدم به عرصه حیات گذاشت، عمرش را به صرف تعلیم و تعلم علوم اسلامی کرده و مجاهدتی بی نظیر از خود به نمایش گذاشت تا اینکه در سحرگاه روز 5 اوت سال 1988 درحالی که 42سال از عمر شریفش میگذشت، تروریستهای «سپاه صحابه» حقگویی او را تاب نیاورده و با شلیک گلوله ایشان را به شهادت رساندند.
پدر ایشان «سید فضل حسین» از بزرگان دینی و مذهبی منطقه پاراچنار بودهاند و چون نسب شریفشان به امام علی بن الحسین علیه االسلام میرسید همواره مورد احترام اهالی بودند و به همین علت ایشان به نام حسینی مشهور بودند. در سلسله انساب این شهید بزرگوار افراد عالم و مجاهد فراوان دیده میشوند.
شهید حسینی در زادگاهش قرآن و تعلیمات مقدماتی را فرا گرفته و سپس به شهر پاراچنار رفته و تحصیلات دبیرستانش را به اتمام رساند، در سال 1964 به عشق کسب علوم اسلامی وارد مدرسه اسلامی پاراچنار شد و پس از مدتی کوتاه با فراگیری زبان عربی در مجموع به زبانهای «اردو، پشتو، فارسی و عربی» مسلط شد.
این شهید سعید در سال 1967 برای ادامه تحصیل به شهر نجف رفته و سپس به شهر قم سفر کرد. وی در محضر اساتیدی چون «مدرس افغانی» به یادگیری علوم اسلامی پرداخته است.
شهید حسین در دوران حضورش در شهر نجف و درحلقه درس آیتالله مدنی، با افکار امام خمینی(ره) آشنا شد. روحیه انقلابی امام خمینی(ره) دقیقا آن چیزی بود که سید پاراچناری ما به دنبال آن میگشت، و به این ترتیب فعالیتهای وی رنگ و بوی مبارزه با طاغوت و استکبار به خود گرفت.
در پی این اقدام شهید حسینی، دولت وقت عراق او را بازداشت و زندانی کرده و مدتی بعد او را از عراق اخراج کرد.
هنگامی که شهید حسینی به پاکستان بازگشت 10 ماه در پاراچنار اقامت کرده و در این مدت ازدواج کرد.
در سال 1974 وی مجددا بر آن شد تا به نجف برگشته و تحصیلاتش را تکمیل کند ولی دولت عراق به او ویزا نداد در نتیجه وی به شهر مقدس قم رفته و از محضر اساتیدی چون شهید مطهری، آیتالله مکارم شیرازی، آیتالله وحید خراسانی و... بهره برد.
در شهر قم نیز شهید حسینی فعالیتهای انقلابی خود در راستای گسترش باورهای امام راحل را فراموش نساخت و علیه نظام شاهنشاهی فعالیتهای گستردهای را مدیریت کرد.
ساواک که وی را شناسایی کرده بود از او خواست تعهد دهد که دیگر در جلسات اعتراضی و ضد شاهنشاهی شرکت نمیکند ولی روح ستمستیز شهید حسینی مانع از این شد که چنین تعهد ننگینی را قبول کند.
این باعث شد تا دولت شاهنشاهی ایران نیز وجود او را تاب نیاورده و ایشان را مجبور کند که به پاکستان برگردد.
از سال 1974 تا 1979 وی در مدرسه جعفریه پاراچنار به تعلیم علوم دینی مشغول شده و همزمان مدیریت تحریک جعفریه پاکستان را نیز برعهده گرفت.
او در آن سالها از سوی امام خمینی«ره» نماینده دریافت وجوهات شرعی در پاکستان بود و با سخنان هدایتگر خود روح خفته شیعیان پاکستانی را بیدار میکرد.
در سحرگاه سال 1988 و هنگامی که پس از نماز صبح به سوی مدرسه دارالمعارف اسلامیه حرکت میکردند مورد حمله تروریستهای سپاه صحابه قرار گرفته و به شهادت رسید.
در پی شهادت رهبر شیعیان پاکستانی، امام خمینی«ره» با لحنی تاثر برانگیز فرمودند:« اینجانب فرزند عزیزی را از دست دادهام».
نماز بر پیکر شهید حسینی به امامت آیتالله جنتی برگزار شد که همراه با یک گروه به نمایندگی از جمهوری اسلامی ایران به پاکستان سفر کرده بودند.
پیکر مطهر این شهید به زادگاهش منقل و به خاک سپرده شد.
مردم پاکستان عشق و علاقهای وافر به او داشته و هنوز هم با عنوان رهبر شهید از وی یاد میکنند.