به گزارش خبرنگار بینالملل
دفاع پرس، 11 سال قبل در چنین روزهایی نیروهای مقاومت اسلامی لبنان توانستند در طولانیترین جنگ تاریخ ننگین رژیم صهیونیستی تا آن زمان، ارتشی را که از سوی بسیاری از کارشناسان سیاسی و نظامی گفته میشد یکی از پنج ارتش برتر جهان از نظر میزان آموزش، نوع امکانات و سطح مهارت است، برای دومین بار به شکست بکشانند.
تا پیش از ظهور حزبالله، که تحت تأثیر آموزههای امام خمینی (ره) و امام موسی صدر در لبنان شکل گرفت، کسی این باور را نداشت که میتوان ارتش قدرتمندی مانند ارتش اسرائیل را شکست داد. با این حال حزبالله پس از 18 سال نبرد، که بهای آن شهادت بسیاری از فرماندهان تراز اولش مانند «سمیر مطوط» و «رضا شاعر» بود، توانست اسرائیل را از تمام مناطق اشغال شده در جنوب و بقاع غربی لبنان، به استثنای مزارع «شبعا» و تپههای «کفرشوبا»، بیرون کند.
با این وجود، پروندههای ناتمام زیادی مانند موضوع اسرای لبنانی در بند رژیم صهیونیستی همچنان حل نشده میان 2 طرف باقی ماند. طرف اسرائیلی گمان میکرد با خروج از لبنان، توان اینکه مانع از مطرح شدن پروندههای ناتمام با حزبالله شود را داراست، اما عملیات حزبالله در بهار سال 2001 در مزارع اشغالی شبعا، یک سال پس از عقبنشینی ارتش اسرائیل، نشان داد که حزبالله هرگز پروندههای موجود میان خود و رژیم صهیونیستی را ناتمام رها نمیکند.
چند روز پس از اسارت سه نظامی صهیونیست، حزبالله توانست یک افسر عالیرتبه صهیونیست همکار موساد را با یک پوشش امنیتی به بیروت بکشاند و به اسارت بگیرد.
در نتیجه این اقدامات، اسرائیل ناگزیر به پذیرش شروط حزبالله برای آزادی بسیاری از زندانیان لبنانی و عرب در بند خود شد؛ اما در میانه عملیات تبادل اسرا مشخص شد که طرف اسرائیلی از گذاشتن نام سه نفر، که «سمیر قنطار» در رأس آنان قرار داشت، در لیست تبادل خودداری کرده است.
سیدحسن نصرالله وعده داد که وی را سرانجام آزاد میکند؛ اما حزبالله هیچ گزینهای برای کشیدن پای طرف صهیونیست به ادامه تبادل و آزادسازی قنطار نداشت. این بار آلمانیها، که در بیشتر موارد نقش میانجی میان حزبالله و اسرائیل را ایفا میکردند، به سیدحسن نصرالله گفتند تنها راه حزبالله برای کشاندن دوباره اسرائیل پای میز مذاکره و آزادسازی سمیر قنطار و دیگران، اجرای یک عملیات اسیرگیری دیگر است؛ زیرا تا حزبالله از موضع قدرت وارد نشود، طرف اسرائیلی نیز مجبور به پذیرش خواستههای حزب نخواهد شد.
اسرائیل نیز همزمان با تلاش مخفیانه حزبالله، با هماهنگی آمریکا در حال آمادهسازی برای جنگی بزرگ بود که تصمیم داشت آن را در پاییز سال 1385 به اجرا بگذارد و طی آن جنگ گسترده با کمک مستقیم آمریکا، حزبالله را بهطور کامل نابود کند و پس از پایان این جنگ، به سراغ سوریه برود تا در نهایت راه برای نابودی جمهوری اسلامی ایران از طریق گزینه نظامی هموار شود.
عملیات موفقیت آمیز حزبالله تحت فرماندهی شهیدان «عماد مغنیه» و «خالد بزی» در حومه شهرک مرزی «زرعیت» در داخل خاک فلسطین اشغالی در 22 تیر 1385 باعث شد صهیونیستها در برابر این تحقیر بزرگ و تماشای شادمانی مردم لبنان از اسارت 2 نظامی این رژیم برای تبادل با سمیر قنطار و 2 اسیر لبنانی دیگر، راهی جز آغاز جنگی ویرانگر علیه لبنان نداشته باشند. این اتفاق درست مانند حمله ارتش اسرائیل به لبنان در بهار سال 1361 در حالی رخ داد که جهان در تبوتاب مسابقه فینال جام جهانی بود.
اسرائیل مانند جنگهای گذشته با اعراب، فکر میکرد که میتواند با حملات گسترده هوایی به شهرهای لبنان خصوصا نواحی شیعهنشین، صرف نظر از وارد کردن تلفات سنگین به حامیان اصلی حزبالله در لبنان و آواره کردن آنان در شهرهای سنینشین و مسیحینشین این کشور، باعث جنگ داخلی در لبنان شود.
ایستادگی 33 روزه حزبالله لبنان در برابر حملات گسترده هوایی، دریایی و زمینی ارتش اسرائیل، که باعث ناکام ماندن تلاشهای این رژیم جهت تکرار تجربه ایجاد «نوار امنیتی» در جنوب لبنان شد، سرانجام اسرائیل را وادار کرد که از طریق آمریکا بتواند راهی برای پایان دادن به جنگ پیدا کند.
اهمیت این موضوع زمانی است که میبینیم حزبالله در پاسخ به بمباران شهرهای لبنان، شهرهای شمال فلسطین اشغال بویژه بندر استراتژیک «حیفا» را هدف حمله موشکی گسترده قرار داد و باعث شد صدها هزار صهیونیست ساکن در این شهر و دیگر نواحی شمال فلسطین اشغالی طعم آوارگی و فرار به سمت نواحی جنوبی فلسطین را بچشند.
اسرائیل برای فرار از این موضوع، دست به دامان ایالات متحده شد تا از طریق سازوکار دیپلماتیک، تلآویو را از مخمصهای که حزبالله لبنان در پی آغاز جنگ برایش درست کرده بود، رها کند.
سرانجام قطعنامه 1701 شورای امنیت سازمان ملل به کمک صهیونیستها آمد تا آتشبسی فراگیر از روز 23 مرداد 1385 میان رژیم صهیونیستی و حزبالله لبنان برقرار شود.
حزبالله همانطور که در دوران اشغال لبنان توسط اسرائیل توانست مانع از رسیدن رژیم صهیونیستی در تحقق بسیاری از اهداف خود مانند احداث شهرکهای صهیونیستنشین در جنوب لبنان و رسمی کردن زبان عبری در این منطقه شود، تمام اهداف ارتش اسرائیل در جنگ با لبنان، به جز کشتار مردم این کشور و تخریب زیرساختهای آن، را ناکام گذاشت.
باقی ماندن اسرای صهیونیست در دستان حزبالله، تداوم عملیات موشکی حزبالله تا حمله به حومه تلآویو و ناکام ماندن در عقبزدن حزبالله از مرزهای بینالمللی لبنان و فلسطین به خوبی نشان داد که اسرائیل برخلاف ادعای عجیب «جرج بوش» در مورد پیروزی اسرائیل در جنگ 33 روزه، به هیچ یک از اهداف اصلی خود در این جنگ دست نیافت.
تجربه موفقیتآمیز حزبالله در 33 روز جنگ سنگین در تابستان سخت لبنان، درحالیکه ارتشهای سه کشور عربی در کمتر از هفت روز مغلوب ارتش اسرائیل شدند، بیانگر این مسأله بود که دلیل اصلی پیروزی حزبالله نه صرفا تجهیزات نظامی کارآمد و مناسب این جنبش بلکه ایمان همراه با تلاش و برنامهریزی دقیق برای مقابله با دشمن صهیونیست با وجود فشار همهجانبه از سوی دشمن بود.
این درسی بود که حزبالله از انقلاب اسلامی ایران گرفت و با استفاده از همین ایده توانست به الگویی در بین جنبشهای مقاومت در جهان اسلام تبدیل شود.
انتهای پیام/ 421