سربدار در 10 فصل نگارش شده است.
بخشی از کتاب
«... محمد: نمیخواستم مزاحمتان بشوم. دوست نداشتم با حرفهایم سرتان را درد بیاورم اما آمدم کمی با شما درد دل کنم. دیشب با مسئولین لشکر جلسه داشتیم. درباره عملیات کربلای چهار صحبت شد. درباره دلایل شکستمان در این عملیات بحث کردیم.
...برادرا! ما مغرور شده بودیم. ...الآن بنگاههای تبلیغاتی دشمن هیاهو میکنند که سپاه صد هزار نفری محمد ایرانیها را تار و مار کردیم، کشتیم و اسیرشان کردیم. اما آنها نمیدانند که سپاه محمد هنوز زنده است. نمیدانند که تکتک ما سپاه محمد هستیم.
...غریو تکبیر رزمندگان بلند میشود. به هیجان آمدهاند و چهرههای خمودشان باز، و برق غرور در نگاهشان پیداست.
...ما عهدی با امام خمینی بستهایم که تا پای جانمان پای آن میایستیم. حرجی بر آنان که خستهاند و میخواهند بروند نیست اما اگر بمانیم یک عاشورای دیگر خلق میکنیم و حسینوار به جنگ دشمن میرویم.
...لحظاتی بعد، محمد روی دستها بلند میشود. رزمندگان هنوز شعار میدهند و محمد گریه میکند.»
چاپ یکم این کتاب در سال 1395و در شمارگان 1100 نسخه و در قطع رقعی، توسط نشر ستارهها به چاپ رسیده است.
انتهای پیام/