روایتی از آشوب‌های دل در اسارت/ بازی رسانه‌ای دختر صدام با اسرا

دختر صدام‌حسین گل‌های سفید که نشان از صلح داشت بین ما پخش کرد که همگی نشان از نقشه شوم دشمنان بود.
کد خبر: ۲۵۳۳۴۹
تاریخ انتشار: ۰۴ مهر ۱۳۹۶ - ۰۴:۳۰ - 26September 2017

دلمان پر از آشوب بودبه گزارش دفاع پرس از زنجان، آزاده سرافراز اسلام «ابوالفضل محمدی» که در سال 61 در عملیات بیت المقدس به اسارت درآمده بود، خاطره‌ای کوتاه از دوران اسارت خود را بازگو کرد، که در ادامه می‌خوانید:

پس از آتش‌بس ما را به کربلا بردند، اسرا می‌گفتند که نرویم، دشمن نقشه‌ای دارد. تصمیم گرفتیم با این فرصت به دست آمده هم زیارت امام حسین (ع) برویم و اجازه ندهیم تبلیغات نادرستی علیه کشورمان انجام دهند.

رفتن‌مان بر شروطی استوار شد، بدون دوربین و فیلمبرداری حاضر به رفتن هستیم. بالاخره عازم کربلا شدیم داخل ضریح پر از ته سیگار و خاک بود، کربلا از وضعیت نامناسبی برخوردار بود. خوشحال از زیارت کربلا بودیم، اما دیدن این صحنه‌ها برایمان دردناک بود.

با تحمل و صبوری مشکلات توانستیم در جنگ پیروز شویم و امروز بر سایه امنیت که متاثر از حضور کشورمان در منطقه است، باعث شده تا مسلمین با کمال آرامش به زیارت بروند.

من جزو آن 23 نفر هستم که علیه تبلیغات سوء رژیم بعث عراق ایستادند و دستشان را رو کردند. 23 نوجوان اسیر که رژیم بعث عراق می‌خواست با نشان دادن این نوجوانان بگوید که ایران نوجوان به میدان جنگ می‌فرستد، در ادامه این تبلیغات ما را پیش صدام و در کاخش که مقر تصمیم‌‌گیری‌های مهم سیاسی و امنیتی بود، بردند.

صدام به همراه دختر 8 ساله خودش وارد مجلس شد، دلمان پر از آشوب بود، لحظه‌ای از خودمان بدمان آمد که چرا این اتفاق افتاده، ما برای جنگ آمده‌ایم نه اینکه الان در مقابل صدام که مسبب جنگ و خونریزی بود بنشینیم، دختر صدام گل‌های سفید که نشان از صلح داشت بین ما پخش کرد که همگی نشان از نقشه شوم دشمنان بود.

در فکر این بودیم تا توطئه تبلیغات دشمن را بشکنیم، در نتیجه با همفکری یکدیگر همه دست به اعتصاب غذا زدیم، برایمان این اعتصاب شبیه به روزه بود که نباید تحت هیچ شرایطی شکسته شود، این کار تا زمانی ادامه می‌یافت تا به اهداف خود دست یابیم.
 
خواسته‌های ما برای شکستن اعتصاب غذایی، بازگشت به اردوگاه کنار سایر اسرا و دیدن نماینده صلیب سرخ بود. پنج روز از اعتصاب غذایی گذشته بود که نماینده بعثی آمد و گفت: بعد از صرف ناهار به اردوگاه بازمی‌گردیم، ولی ما نپذیرفتیم و گفتیم ناهار را در اردوگاه می‌خوریم و باز نماینده رژیم بعثی بازگشت.
 
بیرون از محل اسارت ما، دو ماشین آماده حرکت بودند که یکی به فرودگاه و دیگری به زندان بغداد می‌رفت، رده سنی ما 23 نفر بین 14 تا 17 سال بود در این بین دشمنان اعم از منافقین، صدام و سایر دست‌اندرکاران خواستار نشان دادن چهره خوار و ذلیل اسرا و رزمندگان ایرانی بودند؛ اما با خواست الهی همه این نقشه‌ها بر زمین خورد و آزادگان با سربلندی به میهن بازگشتند. 

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها