به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، حسین درودگر متولد 25 فروردین ماه سال 1345 در کاشان است. وی از نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که در 14 فروردین ماه سال 65 در جزیره فاو به شهادت رسید. از این مجاهد رزمنده وصیتنامهای عرفانی به جای مانده است که در ادامه آن را می خوانیم:
«بسم الله الرحمن الرحیم
فلیقاتل فی سبیل الله الذین یشرون الحیوه الدنیا بالاخره و من یقاتل فی سبیل الله فیقتل او یغلب فسوف نوتیه اجرا عظیما.
مومنان باید در راه خدا با آنان که حیات مادی دنیا را بر آخرت گزیدند جهاد کنند و هرکس در جهاد برای خدا کشته شد یا فاتح گردید پس بزودی اجری عظیم را به او خواهیم داد.
السلام علیک یا اباعبدالله
السلام علیک یابن رسول الله
السلام علیک یابن امیرالمومنین و ابن سیدالوصیین
السلام علیک یابن فاطمه الزهرا سیده نساء العالمین
السلام علیک یاثارالله و ابنثاره و الوتر الموتور
السلام علیک و علی الارواح التی حلت بفنائک علیکم منی جمیعا سلام الله ابداً مابقیت و بقی اللیل و النهار بأبی انت و امی طبتم و طابت الارض التی فیها دفنتم و فزتم فوزا عظیما
فیالیتنی کنت معکم فأفوز معکم
الهی بک انتصر فأنصرنی و علیک اتوکل فلاتکلنی اسئل فلا تحیننی و فی فضلک ارغب فلا تحرمنی
قلبم در آتش عشق میگدازد. همه وجودم برای فداشدن است. همه مولکولهای وجودم به فداشدن نیازمندند. من محتاج فداشدنم. در خودم لذتی احساس میکنم لذتی شدید برای فداشدن ک هیچ لذتی بزرگتر از ایثار و فداکاری نیست. میخواهم شهید شوم. لذت بردن در آغوش معشوق را دوست دارم. وَه چه لذتی دارد اینگونه مردن. میخواهم همه وجودم را به تو بدهم. دوست دارم این هدیه را از من بپذیری. خدایا فایده این وجود چیست اگر همه آنرا به تو ندهم و در راه تو فدا نکنم. از این تن خسته شدهام میخواهم از زمین و خاک بگریزم. میخواهم به آسمان پرواز کنم و بالا و بالاتر بروم. میخواهم بر بالهای روح بنشینم و به بینهایت سفر کنم؛ سفری دور و دراز به سوی معبود. میخواهم زندگی را به کلی رها کنم و به معراج بروم. خدایا تو را سپاس میگویم و تو را شکر میکنم ک مرا کشتی و از وجود سوزاندی. تو را سپاس که بر معراجم بودی تو راسپاس که مرا از تن ذوب کردی.
خدایا! معبودا! خالقا!
از تو میخواهم که یاریم کنی. یاورم باشی توکل و اعتمادم به توست. مرا به خود وامگذار. درخواست و سوالم از توست مأیوسم مکن. رغبتم متصل به احسان توست محروم و ناامیدم مکن. صحبت از عشق است سخن از صفاست از خالق زیبا و جمیل است از عقاب دهنده و رجیم است. از رزاق کریم است سخن از عشق است.
نه عشقهای مجازی متداول در بین ملل، عشق به معشوق. هرچند که عاشق باید لایق این عشق باشد ولی چه باید کرد ک شدت جمالش کَسان را به سوی خویش جلب میکند و لیاقت را در ایشان پدید میآورد و خویش را معشوق عاشقان بیسروپا میکند.
بارالها! شکر میکنم که در این دنیای لهو، مرا از مردابها نجات دادی و از لجنزارها بیرون کشیدی و آتش عشقت را در دلم پدید آوردی و حب خودت و حب اولیائت را در درونم قرار دادی و لبانم را به ذکر خود مشغول ساختی و از لغویات نجات دادی و مرا رهرو راه حسین (ع) قرار دادی.
برای دیدار و لقائت به کجا بنگرم؟ به کوهها یا به دریاها یا به گلهای ظریف و زیبا و یا به درختان سرسبز و چمنهای خرم و یا به فضای بیکران یا نقطههای ذرهبینیش و یا به ...
آه معشوقا! اینها کجا و پیشگاه ربوبی تو کجا؟ و هم و حس و تفکر و عقل ما کجا و پیشگاه ربوبی تو کجا....
بارخدایا!
تو میدانی که برای لقاء تو به جبهه آمدم و امیدم جز وصل تو نیست و تو دست رد به سینه امیدواران نمیزنی و آنان را میخوانی.
خدایا! تو میدانی که روسیهم و از گذشته تلخم و از صفات رذیلهام و از گناهان کثیرهام فقط تو آگاهی و خودت گفتی برای توبه بیا. فرمودی که توابین را دوست داری هم اکنون آمدهام و با نگاهی امید به تو مینگرم و میدانم ک قول تو حق است.
بارالها! به درگاهت شکر میکنم که سعادت حقیقی را نصیبم کردی و با حسینیان همراه کردی و در جبهه راهم دادی و هم نوای مجاهدان راهت قراردادی و مرا از تخیلات بیهوده رهانیدی و از ظلمت به نور رهنمون ساختی و از لهویات دنیا به انوار الهی سوق دادی و شراب عشقت را به من نوشانیدی و در زمرهٔ کسانیکه در راه تو نبرد میکنند قرار دادی.
به جهان خرم از آنم ک جهان خرم از اوست
عاشقم برهمه عالم که همه عالم از اوست
بارخدایا! از تو میخواهم که اخلاق و عمل صالح را به من عطا کن تا کامیاب شده و به لقائت برسم چرا که در قرآن شرط ملاقات را اخلاص دانستهای و میفرمائی که "فمن کان یرجو لقاءَ ربه فلیعمل عملا صالحاً ولایشرک بعبادة ربه احدا".
خدایا!
تو شاهدی که من به این دنیای فانی میلی ندارم و میدانم که متاع آن قلیل است و دنیا بازاری است که در معاملات آن عدهای سود میبرند و برخی در خسران و ضرر روزهایشان را سپری میکنند. از درگاهت میخواهم که مرا در این دعایم کمک کن و آنرا اجابت کن.
اللهی هب لی کمال الانقطاع الیک
خدایا مرا از این دنیا ببر و بسوی خویش بخوان...
خدایا!
نمیتوانم به زشتیهای این دنیا بنگرم و نمیتوانم به حرص و آزها و ولعهای این دار فانی بنگرم و حال آنکه در نقطه مقابلش عالم باقی آخرت که بهشت جاودان و لقاء الله در آن یافت میشود بنگرم.
الهی!
چه زیبا و جمیلی! چه رحمان و رحیمی! چه عزیز و رحیمی! چه ناصر و قدیری! چه سمیع و بصیری! آنچه زیبا گفته آن معشوق و عاشق و عاشق تو و معشوق ما آنکه در راه عشقش همهی وجود و مال و زن و فرزندانش را میدهد.
آن حسینی که میفرماید: (عمیت عین لاتراک علیها رقیبا) کورباد آن چشمی که نظارت و نگاه تو را برخود درک نمیکند. به حق حسین قسمت میدهم که مرا بپذیر و میدانی که من فقیرم و تو غنی هستی و من گدا و سائلم و تو معطی از گناهان. پاکم کن و سپس به سوی خویش جلب کن چرا که آرزویم شهادت و لقاء توست و تشنگی مرا آرام نمیکند مگر رسیدن به تو و حرارت قلب مرا خاموش نمیکند مگر لقاء تو.
ما زنده از آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
پیامی با ملت سلحشور:
زمان همچنان تجدید میشود و صدراسلام را همچنان میبینیم که حسینیان در یک طرف و یزیدیان در طرف دیگر در مقابل یکدیگر صف آرایی کردهاند و مشغول نبردند. حسینیان میخواهند راه حق را جایگزین سبیل شیطان کنند و یزیدیان همچنان در پی استعمار مستضعفین میباشند و میخواهند نداهای مظلومانه را در گلو خفه کنند. هم اکنون لحظات، لحظات امتحان است موقعیت حساس، عدهای در پی منافع دنیوی و برخی در پی تحصیل حیات اخروی هستند و هدفشان رضایت الله است این را بدانید ک دنیا محل امتحان است. سعی کنید که با دقت در این امتحان روزها را پشت سرگذاشته و آخرالامر به موفقیت برسید. اگر طالب خیر و نیکی هستید به این دنیا پشت کنید و به متاع آن چشم نبندید چرا که قرآن میفرماید:
وَ ماهذِهِ الْحَیٰوة الدُّنْیا اِلّٰا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ اِنَّ الدّٰارَ الٰاخِرَةٍ لَهِیَ الحَیْوانُ لَو کانوا یَعلَمون.
این زندگی چند روزه دنیا افسوس و بازیچهای بیش نیست و زندگانی اگر مردم بدانند به حقیقت در عالم آخرت است. سعی کنید که در صراط مستقیم حرکت کنید و آن امروز در خط امام امت خمینی بت شکن تجلی میکند. لحظهای از این خط منحرف نشوید که در صورت انحراف به بدبختی و هلاکت ابدی میرسید. در امام بیشتر دقیق شوید و سعی کنید عظمت او را بیابید و خود را تسلیم او سازید استغفار و دعا را از یاد نبرید ک بهترین درمان برای تسکین دردهاست.
همیشه به یاد خدا باشید و در راه او قدم بردارید و هرگز دشمنان بین شما تفرقه نیندازند و شما را از روحانیت معتمد جدانسازند که اگر چنین کردند روز بدبختی مسلمانان و روز جشن ابرقدرتهاست.
اصرار میورزم اگر برای یکبار هم که شده به جبهه بیایید و ببینید که حق چیست و حق طلب کیست و معنی دنیا و آخرت چیست. نیمه.های شب بهترین لحظات برای مناجات و خواندن خداست اگر میخواهید با خدا صحبت کنید قرآن بخوانید برای کوبیدن مشت محکم بردهان یاغیان و ظالمان در نمازجمعه و جماعات شرکت کنید و مساجد را خالی نگذارید و به خانواده شهدا و اسرا و مفقودین نظر بیشتری داشته باشید و به عیادت معلولین و مجروحین در بیمارستانها بروید که اجری عظیم برایتان در نظر گرفته خواهد شد. ملت سلحشور تشکل و وحدت اسلامی خویش را همیشه حفظ نمائید و جهاد بانفس را فراموش نکنید که لازمهی پیروزی بر ظالمان و کافران است تا در امور نفسانی معذب نشویم نمیتوانیم برای دیگران اسوه باشیم.
و ای پدران و مادران! مبادا از رفتن فرزاندانتان به جبهه جلوگیری نمائید که فردا در محضر خدا نمیتوانید جواب زینب را دهید که تحمل ۷۲ شهید را نمود. همه مثل خاندان وهب فرزندانتان را به جبهه بفرستید و جسد او را تحویل نگیرید زیرا مادر وهب فرمود سری را که در راه خدا دادم پس نمیگیرم. و ای جوانان نکند که در رختخواب ذلت بمیرید که حسین(ع) در میدان نبرد شهید شد و ای جوانان نکند در غفلت بمیرید که علی در محراب عبادت شهید شد و نکند در حال بیتفاوتی بمیرید که علی اکبر حسین در راه حسین و با هدف شهید شد. ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفاً کانهم بنیان مرصوص.
خداوند دوستار جنگاورانی است که در راه او همچون بنیانی استوار جهاد میکنند.
اما ای جوانان عزیز و ای دوستانم! فرصت را غنیمت شمارید و به ندای هل من ناصر حسین زمان لبیک گوئید چرا که این زمین پاک و مقدس کمتر از کربلا نیست و امام امت ما جز حسین زمان و سربازان با ایمان ما جز یاران باوفای حسین(ع) نیستند بیائید مسائل خانوادگی را کنار بگذاریم و عاشقانه بسوی کربلا بشتابیم که فردا دیر است و کمتر دل به این دنیای چند روزه ببندید چرا که آخر کار باید دنیا را وداع گوئید و بدانید اگر امروز جنازهی مرا به گورستان میبرید فردا نوبت خود شماست پس چه بهتر که مرگ انسان شهادت باعزت در راه خدا باشد.
حضور دو نور چشمانم پدر و مادر عزیزم سلام عرض مینمایم. امیدوارم که حالتان خوب باشد و از معاملهای که با خدا کردهاید دلشاد باشید.
پدر و مادر عزیزم! در این دوران حساس وظیفه هر فردی است که اسلام عزیز را از طریقی یاری کند چه با ایثار جان و چه با مال و من در این دوران حساس وظیفهی خود دیدم تا به ندای حسین لبیک گویم و اگر خداوند خونم را قابل بداند با نثار جانم یاری کننده دین حق باشم و شما اصلا ناراحت نباشید بلکه خوشحال هم باشید که فرزندتان به نهایت آرزویش که شهادت باعزت در راه خدا بوده رسیده است و به خدا سوگند اگر هزارها بار در راهش کشته شوم برایم آسانتر و پذیراتر از بودن در رختخواب است.
پدر و مادرم!
شما نیز در این مصیبت وارده همچون زینب اسطورهی مقاومت صبر کنید که خداوند صابرین راهش را دوست میدارد و من خیلی از شما عذرخواهی میکنم که نتوانستم در مقابل اینهمه زحمات جبران ناپذیر شما، کوچکترین خدمتی به شما بنمایم. ولی امیدوارم که نتیجهی این همه زحمات شما را خداوند تبارک و تعالی در عالم آخرت جبران کند و خیلی خوشحال باشید که امانتی که در نزدتان بود باشهادت در راهش به سویش بازگرداندید.
و از برادران و خواهرانم میخواهم که در درسهایشان نهایت سعی و کوشش را بنمایند تا بتوانند در آینده فرد مفیدی برای اجتماع و سلامت ولی عصر باشد و در فرائض دین -نماز و روزه- و یادگیری مسائل دین، نهایت سعی و کوشش را به عمل آورند.
آنکس که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانهی تو هر دو جهان را چه کند