گروه حماسه و جهاد دفاع پرس: کشمیری، دبیر شورای امنیت کنار دکتر باهنر و محمد علی رجایی نشسته است. عقربههای ساعت یکی پس از دیگری از همدیگر سبقت میگیرند. ضبط صوت کشمیری برای ثبت جلسه روی میز گذاشته میشود. دقایقی بعد صدای انفجار، دفتر ریاست جمهوری را فرا میگیرد. در اثر این افنجار دو فرد دلسوز انقلاب و مردم به شهادت میرسند.
فردی داخل آسانسور گیر کرده است. از آنجایی که کشمیری متواری شده، فرد داخل آسانسور را کشمیری می نامند. در حالی که فرد داخل آسانسور «عبدالحسین دفتریان» مسئول امور مالی نخست وزیری (سابق) است. این انفجار و داغ شهادت باهنر و رجایی آنقدر بزرگ است که کسی توجهی به کشمیری نمیکند. منافقین از این فرصت استفاده کرده و نام کشمیری را جزو شهدا مینویسند.
کشمیری از فوت وقت، استفاده کرده از ایران فرار میکند. از آن دوران تا به امروز خبری از وی نیست و پرونده بمبگذاری دفتر ریاست جمهوری همچنان باز است.
در ادامه چند روایت از شهید رجایی و باهنر میخوانید:
ما خط امامی هستیم
شهید رجایی یکی از چهرههای وفادار به خط امام (ره) بود تا حدی که در پاسخ به یکی از شخصیتها که درباره مسئله تسخیر لانه جاسوسی با امام (ره) هم عقیده نبود، میگوید: «وقتی میگوییم ما خط امامی هستیم یعنی همین، کاری را انجام دهیم که خلاف نظر خودمان است ولی نظر رهبری بر آن است، همین مفهوم التزام عملی ما است.»
سفر به سازمان ملل
عصر پنج شنبه 25 مهر ماه 1359، محمدعلی رجایی نخست وزیر وقت به همراه هیاتی بلند پایه عازم نیویورک شد و پس از 13 ساعت پرواز، ساعت 12.30 دقیقه بامداد به نیویورک رسید. بعثی ها که این سفر را به شدت زیر نظر داشتند، صبح روز بعد بیست و هفتم مهر ماه مقارن با اولین روز حضور هیات ایرانی در نیویورک، شهر کرمانشاه را به شدت بمباران کردند و خباثت خود را به جهان نشان دادند. رجایی بلافاصله در دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل حضور یافت و از همانجا پیام همدردی و تسلیت خود را به عنوان نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران برای بمباران کرمانشاه به تهران مخابره کرد.
رجایی نظیر یک جمعیت بود
امام خمینی درباره دولت شهید رجایی میفرمایند: «اشخاصی که ما از دست میدهیم هر کدام ذخیرهای هستند برای کشور ما و برای اسلام ما. هر یک از اینها مردانی هستند که به تنهایی نظیر یک جمعیت هستند، متعهد و متوجه خدا ... اینها خدمتگزارانی بودند که هر کدام یک جمعیت بودند. متعهد بودند و به اسلام معتقد بودند. ارزش این آقایان به این بود که خودی بودند با مردم بودند و برای مردم خدمت می کردند.»
رئیس جمهوری که تغییر نکرد
امام خمینی (ره) به مناسبت سالروز شهادت رجایی و باهنر میفرمایند: «از خصوصیاتی که در این آقایان بود، چیزی که به نظرم خیلی بزرگ آمد، آن است که آقای رجایی یک آدمی بود که دستفروشی می کرد. در مطالعاتی که در ایشان کردم به نظرم آمد که از زمان دستفروشیاش تا به حال ریاست جمهوری، در روح او تاثیری رخ نداده است.»
تدریس در هیات موتلفه اسلامی
یکی از مهمترین فعالیت های محمدجواد باهنر در تهران، همکاری با هیات موتلفه بود. ابتدا به وسیله شهید بهشتی به تشکیلات هیات موتلفه وارد شد و در حوزه ها و کانون های آن به آموزش عقیدتی نیروهای موتلفه مشغول شد. او در تعمیق مفاهیم و آموزش های دینی اعضای هیات موتلفه از مباحث و مطالبی که مرتضی مطهری تهیه کرده بود و نیز بحث هایی که خود آماده میکرد، سود می جست. پس از ترور حسنعلی منصور توسط هیات موتلفه و دستگیری سران آن و متلاشی شدن سازمان، به منظور ایجاد وحدت و انسجام و جلوگیری از فروپاشی و انزوا و پراکندگی نیروها، شهید باهنر با همفکری کسانی چون دکتر بهشتی، آیت الله مرتضی مطهری و اکبر هاشمی رفسنجانی تصمیم به راهاندازی تشکیلاتی نیمه علنی گرفت.
وی در سال 1357 به فرمان امام (ره) و با همراهی چند نفر دیگر، مامور تنظیم اعتصاب ها شد و در همان سال نیز با فرمان امام (ره) به عضویت شورای انقلاب اسلامی درآمد.
دو شهید هم رزم
امام خمینی (ره) درباره شهید باهنر و شهید رجایی چنین فرمودند: «رجایی و آقای باهنر، هر دو شهیدی هستند که با هم، در جبهههای نبرد با قدرتهای فاسد همرزم بودند.»
سوغاتی شهید باهنر
مقام معظم رهبری خاطرات بسیاری از آشنایی با شهید دکتر باهنر دارند. ایشان از ماجرای کتاب تعلیمات دینی میفرمایند: «سال 57 در ایرانشهر تبعید بودم، یک روز مرحوم باهنر به دیدن من آمد. به عنوان سوغاتی، چند جلد از کتاب های تعلیمات دینی که تازه آن وقت درآمده بود، برای من آورد.
در آن موقع این کتابها را شهید باهنر و شهید بهشتی و آقای جلالالدین فارسی و امثال این ها می نوشتند. در حقیقت مرحوم آقای بهشتی برنامه ریزی و عنوان بندی می کرد و سپس مرحوم باهنر و آقای فارسی تدوین می کردند، کار عمده هم بر دوش مرحوم دکتر باهنر بود. ایشان آن کتاب را آورد و به من داد و گفت شما این ها را ببینید؛ ما سطح معارفی که داریم به بچه های دبیرستان می دهیم، این هاست. آقای بهشتی نشسته بود و تمام محتوای ذهن خودش را که می توانست از مطالب اسلامی خارج کند، به زبان جوان پسند درآورده بود و در این کتاب تعلیمات دینی ریخته بود و مرحوم باهنر هم کار را ادامه داده بود، این سطح کمی نیست. این سطح خیلی بالایی است...»
کینه منافقین در ترور افراد مکتبی نشان از حرکت درست دولت بود
محمدرضا باهنر برادر شهید باهنر نیز در خصوص ابعاد شخصیتی شهید باهنر میگوید: «خاستگاه شهید باهنر، فرهنگی بود و اعتقاد داشت که نهضت حضرت امام (ره) جریانی فرهنگی و اعتقادی است.
بر همین اساس در همه زندگیاش وظیفه خود را روی موضوع فرهنگ و پرورش دانش آموزانی که به فرموده امام راحل (ره) سربازان ملت هستند، متمرکز کرد. شهید باهنر برای تربیت نسل انقلاب بسیار تلاش کرد که نمود آن در سال 1342 همزمان با تبعید امام خمینی (ره) محسوس تر بود.
بعد از پیروزی انقلاب هم شهید باهنر و شهید رجایی بیشتر وقت خود را صرف آموزش و پرورش می کردند. آنان علاقه داشتند که در این حوزه به انقلاب و جامعه خدمت کنند. به همین دلیل وی مدتی وزیر آموزش و پرورش و بعد از آن هم نخست وزیر آقای رجایی شد، اما کینه منافقین در ترور این دولت مکتبی نشان از حرکت درست آنان بود.
روایت بازماندگان از انفجار دفتر ریاست جمهوری
چندی پس از وقوع انفجار، سرهنگ کتیبه در گفتوگوها درباره واقعه روایت کرد: «من موقع ورودم به اتاق کنفرانس مشاهده کردم که آن خائن (کشمیری) در حال ورود به جلسه است. قبل از همه وحید دستجردی گزارش وقایع شهربانی را عنوان کرد. مرحوم کلاهدوز هم در آن جلسه از طرف سپاه پاسداران حضور داشت. در همین لحظات که بحث و گفت گو در جلسه ادامه داشت. من ناگهان احساس کردم همین طور که روی صندلی نشسته بودم بی اراده سرپا ایستاده و تمام صورتم و مخصوصا پیشانیم بشدت میسوزد. مسئله ای که برای من اهمیت دارد، شدت انفجار بود که ما صدای آن را آن لحظه نشنیدیم، ولی پردههای گوش افرادی که آن جا بودند، پاره شده بود...»
اجرای تعالیم اسلام را در مدارس ایران عملی کرد
آیت الله مهدوی کنی، مجموعه فعالیتها و ماحصل اقدامات شهید رجایی در آموزش و پرورش را چنین ارزیابی کرد: «حضور رجایی در آموزش و پرورش مثمر ثمر و سازنده بود. ایستادگی او در برابر خطوط انحرافی که آموزش و پرورش جمهوری اسلامی را آماج و هدف حملات خود قرار داده بودند، نمونهای از مقاومت رجایی برای پایداری احکام اسلام بود. او در این راه مورد حملات ناجوانمردانهای قرار گرفت که شخصیت و حیثیتش را زیر سوال میبرد. اما از آن جا که جز به خدا نمیاندیشید و جز رضای او را نمیشناخت، راه خود را سرسختانه ادامه داد و اجرای تعالیم اسلام را در مدارس ایران عملی کرد.»
انتهای پیام/ 131