ماجرای شناسایی منطقه در عملیات «والفجر 4» و شهادت سردار رحیم آنجفی

سردار رحیم آنجفی هنگام عبور از منطقه عملیاتی ارتفاعات شیخ گرینش و تپه سبز از ناحیه پهلو تیر خورد و مجروح شد و در یکی از بیمارستان‌های تبریز به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۲۵۵۶۴۵
تاریخ انتشار: ۰۵ مهر ۱۳۹۶ - ۰۳:۱۰ - 27September 2017

«علی اکبری» از همرزمان شهید سردار رحیم آنجفی در گفت‌وگو با خبرنگار دفاع پرس در استان مرکزی، با اشاره به لحظه عروج شهید رحیم آنجفی و خاطرات آن دوران اظهار داشت: عملیات والفجر 4 در تاریخ 27 مهرماه سال 62 در شمال مریوان آغاز شد و رزمندگان اسلام موفق شدند ضمن انهدام قوای متجاوزین بعثی قسمتی از اراضی این منطقه را آزاد کنند.

وی افزود: لشکر ما که علی ابن ابی طالب بود بعد از شروع این عملیات به این منطقه آمد که سردار رحیم آنجفی در آن زمان فرماندهی محور یکم از تیپ یکم را بر عهده داشت که من هم توفیق معاونت ایشان را داشتم.

همرزم شهید سردار آنجفی تصریح کرد: در یک جلسه توجیهی که در منطقه و توسط شهید مهدی زین الدین برگزار گردید قرار شد فرماندهان یا معاونین محورها جهت توجیه شدن به وضعیت منطقه یک شناسایی از خط انجام دهند چون قرار بود لشکر ما با عبور از خط لشکر نجف اشرف عملیات را ادامه دهد.

اکبری با اشاره به ادامه ماجرا گفت: ابتدا قرار شد من به اتفاق برادر بنیادی مه فرماندهی محور 2لشکر را عهده دار بود برویم ولی عام رحیم تصمیم گرفت خودش با بنیادی برود .

وی ادامه داد:حدود ظهر بود که آنها با یک دستگاه موتور تریل راه افتادند محمد بنیادی رانندگی می کرد و عام رحیم هم پشت سر او سوار شد و به طرف خط لشکر نجف اشرف به راه افتادند.

همرزم شهید سردار آنجفی خاطر نشان کرد:خط یک خاکریز بود که توسط رزمندگان لشکر 8 نجف اشرف احداث شده بود محور عملیات هم پشت ارتفاعات شیخ گرینش و تپه سبز بود که حدود 20 تا 30 متر از خط در دید و در تیر رس عراقی ها بود که عام رحیم هنگام عبور از این منطقه از ناحیه پهلو تیر خورد و مجروح گردید که نهایتا در یکی از بیمارستان های تبریز به درجه رفیع شهادت رسید.

اکبری ادامه داد:از زبان برادر بنیادی شنیدم که می گفت: بین ساعت یک یا دو بعد از ظهر همینطور که با موتور در حرکت بودیم و خط و مواضع عراقی ها را شناسایی می کردیم احساس کردم یک مرتبه موتور سبک شد وقتی پشت سرم را نگاه کردم دیدم رحیم روی زمین افتاده موتور را روی زمین خواباندم و پیش او آمدم متوجه شدم تیر خورده و زخمی است ولی حالش خوب است و روحیه خوبی هم داشت اما وضعیت به گونه ای نبود که بشود و ایستاده ایشان را حرکت داد چرا که تیربارچی های دشمن می دیدند و می زدند.

وی افزود:در نتیجه تصمیم گرفتم او را روی خودم بخوابانم و سینه خیز از آن محل دور شوم آقا رحیم می گفت نمی توانی مرا به عقب ببری در این حین یاد ماجرای دیشب افتادم چون شب گذشته من به قد و بالای رحیم خیره شده بودم ، رحیم متوجه شد گفت: به من نگاه میکنی ؟ به او گفتم " خدا به داد اون ننه مرده ای برسه که اگر تو مجروح بشی بخواد تو رو عقب بیاره"

حالا که رحیم مجروح شده بود و هیچکس دیگری هم برای کمک کردن نبود به رحیم گفتم: "اون ننه مرده خودم هستم"

همرزم شهید سردار آنجفی تصریح کرد:بالاخره با هر مشقتی بود کم کم سینه خیز آمدیم تا به یکی دو تا از بچه های خودی رسیدیم و رحیم را آوردیم به آمبولانس رساندیم.

اکبری با اشاره به مهربانی شهید آنجفی گفت:بعد به وسیله آمبولانس تا محل فرود هلی کوپتر و به عقب انتقال دادیم در بین راه آقا رحیم مرتبا می گفت: حلالم کن خیلی اذیت شدی و.." بعدا مطلع شدیم ایشان را به تبریز برده بودند و آنجا به شهادت رسیده بود.

وی تاکید کرد:خلاصه لشکر ما هم دو شب بعد از شهادت عام رحیم وارد عمل شد و بچه ها توانستند رشادت های زیادی از خود نشان دهند البته برادر بنیادی هم چند روز بعد در این عملیات به شهادت رسید و عام رحیم را تنها نگذاشت.

اکبری افزود: از روزی که لشکر 17 علی ابن ابی طالب علیه السلام به منطقه والفجر 4آمد تا زمان شهادت عام رحیم همیشه همراه او بودم و میدیدم چطور مثل یک پدر دلسوز و مهربان به تک تک چادرها سر میزد برای آنها پتو می برد با بچه ها خوش وبش وشوخی میکرد و به آنها روحیه می داد و تا صبح کار او این بود. از این رو بچه های اراک یا سایر شهرهایی که در لشکر نیرو داشتند از صمیم قلب ایشان را دوست داشتند.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها