شهدای روحانی (1)

پدر پیکر بی‌ سر فرزندش را بوسید و خدا را شکر کرد

محمد هنگام شهادت دست و سرش قطع شده بود، پلاکش هم از بین رفته بود، پدر خم شد، پیکر بی‌ سر فرزندش را بوسید و گفت: محمد «خوش به سعادتت».
کد خبر: ۲۵۶۶۵۱
تاریخ انتشار: ۰۴ مهر ۱۳۹۶ - ۱۶:۳۶ - 26September 2017
پدر پیکر بی سر فرزندش را بوسید و خدا را شکر کردبه گزارش دفاع پرس از کرمان، طلبه شهید «محمد خالقی» یکی از رزمندگان لشکر 41 ثارالله که در سال 1346 در روستای عبدل‌آباد زرند، به دنیا آمد و در مدرسه جعفریه زرند تحصیل کرد.

محمد در کنار تحصیل به جبهه هم می‌رفت و در فعالیت‌های تبلیغی بسیار حضور داشت. این شهید بزرگوار در عملیات کربلای 4 به شهادت رسید.

در ادامه به گوشه‌ای از خصوصیات رفتاری و خاطره خبر شهادت به روایت همرزمان و برادر شهید را می‌خوانید. 
 
 امروز رفتن به جبهه از اهم واجبات است
 
 محمد عاشق حضرت امام بود و بسیار ولایتی بود. زمانی که پیام حضرت امام خمینی به گوشش می‌رسد که «امروز رفتن به جبهه از اهم واجبات است» محمد، با شنیدن این پیام، کتاب و قلم را کنار گذاشت و به عنوان آر پی جی زن به یکی از گردان‌های لشکر ثارالله پیوست.
 
یک طلبه منظم و مرتب بود

محمد به نظافت بسیار اهمیت می‌داد. هیچ وقت لباس‌هایش کثیف نبود. اگر در جبهه اتو بود، حتماً لباس‌هایش را اتو می‌کرد. او یک طلبه منظم و مرتب بود. اگر در جبهه اتو پیدا نمی‌شد، لباس هایش را می‌شست، وقتی خشک می‌شدند آنها را زیر پتو پهن می‌کرد تا صاف و منظم شوند.

خبر شهادت
 
در نهر علی شیر بودم که یکی از بچه ها آمد وگفت: برادرت مجروح شده. فردای آن روز قرار بود در جلسه‌ بچه‌های تبلیغات در قرارگاه شرکت کنم. وقتی به قرارگاه رفتم، شهید علیدادی و شهید عرب‌زاده آمدند و کم کم خبر شهادت محمد را به من دادند. البته اول گفتند: مجروح شده، دستش قطع شده و نهایتاً گفتند: خوش به حالش. و من فهمیدم که محمد شهید شده است. محمد هنگام شهادت دست و سرش قطع شده بود، پلاکش هم از بین رفته بود، مشخصات را روی شلوارش نوشته بودند و به عقب منتقلش کردند.

 محمد «خوش به سعادتت»

هنگامی که حاج محمود برای اعلام خبر شهادت محمد به زرند مراجعه می‌کند، ابتدا می‌گوید: «شخصی به نام خالقی از ماهان شهید شده». روحیه، خانواده را برای دریافت خبر شهادت آماده می‌کرد. پدر و مادر شهید، هنگام مواجهه با جنازه شهید بسیار صبور و بردبار بودند. به طوری که پدر شهید خم شد و پیکر بی سر شهید را بوسید و گفت: محمد «خوش به سعادتت» و خدا را شکر کرد.

 
اعزام پدر به جبهه بعد از شهادت فرزندش

بعد از شهادت محمد،پدر بزرگوارش نیزتصمیم می گیرد به جبهه برود. اوپس از این ماجرا دوبار، هر بار 45 روز درجبهه حضور پیدا کرد و شهادت محمد،شور وشوق جبهه رفتن را در پدر شهید زنده کرد.

نحوه شهادت

در منطقه‌ای نزدیک خرمشهر، هنگام نماز ظهر شد. بعضی از رزمندگان مشغول وضو شدند و بعضی ها مشغول نماز. هواپیماهای دشمن ظاهر شدند.بچه ها هر جاکه می توانستند سنگر گرفتند. در همین حال محمدحسین زنگی‌آبادی آمد و گفت: ببین محمد را، نصف بدنش تکه‌تکه شده. بمب خوشه‌ای به سر محمد اصابت کرده بود. دست و سر محمد پودر شده بود و تا قفسه‌ی سینه‌اش به کلی از بین رفته بود و محمد «کربلایی» شد.

انتهای پیام/
نظر شما
پربیننده ها