به گزارش خبرنگار
دفاع پرس از کرمان، شهید «حسین شعبانیپور» چهارم ارديبهشت 1342، در شهرستان كرمان چشم به جهان گشود. وی تا پايان مقطع متوسطه درس خواند و سپس به عنوان سرباز ارتش به جبهه اعزام شد. حسین سرانجام در پنجم خرداد 1364، در اهواز به شهادت رسيد. مزار وی در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد.
وصیتنامه شهید حسین شعبانیپور آنان که به هزار دلیل زندگی میکنند نمیتوانند به یک دلیل بمیرند. آنان که به یک دلیل زندگی میکنند با همان یک دلیل نیز میمیرند. بعد از یک عمر گناه حال باید در یک آزمایش الهی آماده سفر مرگ شوی بعد از یک عمر معصیت حال باید افسوس یک عمر خطا را بخوری. بعد از یک عمر خنده حال باید نشست و بر یک عمر اشتباه رفتن گریست، دیگر جای خنده نیست آخر دلیلی بر خندیدن نیست آخر در کجای دنیا انسانی که بین بهشت و جهنم در رفت و آمد است خود را به خندیدن خوشحال میکند.
هر نفسی مزه مرگ را خواهد چشید. ای انسان آیا با کوله باری که با خود حمل میکنی نظری افکندهای که چه توشهای برای آخرتت برداشتهی، عمرتان را در چه راهی صرف کرده اید، چنان باشید که در آخر عمرتان، مرگ همانند گلوبند زیبایی باشد و نه مانند کسانی که مرگ همانند خاری است در گلوله که هرگز پایین نمیرود.
عجب است حال انسانهایی که می دانند می میرند و پای میز محاکمه به بند کشیده خواهند شد، اما بازنشستهاند و دست بر روی دست می خورند و می خندند و آسوده و بی خیال میخوابند. عجب است داستان آدمی میداند که پس از مرگ او را بازخواست میکنند اما بیخیال در یک زندگی آسوده روز را به معصیت می گذرانند و شب آسوده همراه شیفتگان رویاها به خواب می روند.
خویشتن را دریابید به لحظه وداع، زندگی را دریابید به هنگام مردن فراری از مرگ نیست، خدایی زندگی کنید، چنان باشید که به قول امام علی (ع) برای هر لحظه مردن آماده باشید. ای خدای من مرگ مرا زندگی برای دیگران بساز برای ملتم، دینم و امتم برای آن ضعیف این چیز برای آن فقیر غمگین برای آن کس که جز اشک سلاحی ندارد و جز ذکر تو دوائی.
برادرم زندگی چند صباحی بیش نیست، نیامده میگذرد چنان سریع میگذرد که آب رود به دریا بریزند چنان زندگی کنید که دوربین خدا همیشه در حال گرفتن فیلم از خود بینی. زیاد مخواب که فردا باید سالها به زیر خاک بخوابی، زیاد مخور که برای خوردن وقت است، زیاد مخند که دلیلی بر خندیدن نیست.
به هر کجا که میرود بدان آخر بسوی خدا میروی هر چه می کنی بدان سرانجام دیدار آن دنیاست، مرگ را همیشه ببین چنان زندگی کن که فردا برا ی رفتنت و حشتی نداشته باشی.
برادرم، کوچکتر از آنم به تو چیزی یاد بدهم اما میخواهم بگویم که داستان قیامت حقیقی است، اگر سعی کن بدانی اگر میدانی سعی کن ببینی و اگر میبینی سعی کن عمل کنی (در کودکی بازی، در جوانی غفلت، پس کی خدا پرستی).
خواهرم حجاب تو سنگری است که آغشته به خون من است، بدان تفنگی که دست من است چادریست بر سر تو، اگر میل به حفظ اسلام داری چادرت را حفظ کن. دوستان عزیز اراده ما در جنگ نه تنها از ویتنامیها کمتر نیست، بلکه بیشتر است و نه استقامت شما کمتر از مردم هند در جهت مبارزه با انگلستان و نه استعداد شما از ژاپن، به خود آئید.
به فکر جنگ باشید و انشاءالله سازندگی را فراموش نکنید، رسالت انقلاب رسالت عترت رسولالله است و باید با تمام وجود از این انقلاب پاسداری کنیم، یکی دو نفس که از عمرم باقی مانده نمیخواهم که با مرگ طبیعی بمیرم، در طول زندگیام که به اسلام خدمتی نکردم شاید مرگم باعث خدمتی شود خداوند انشاءالله قبول فرمایند.
انتهای پیام/