گروه استانهای
دفاع پرس-
سردار علیاصغر محسن شیخی؛ اگرچه در تقویم، آغاز جنگ عراق علیه ایران، از شهریور 59 حکایت میکند، اما در میدان عمل واقعیت چیز دیگری است و روز 31 شهریور 59 شروع حمله رسمی و سراسری رژیم بعث عراق به میهن اسلامی است و این زمانی است که سایر اقدامات برای شکست انقلاب بینتیجه مانده بود.
ظهور و بروز واقعه عظیم انقلاب اسلامی با بهرهمندی از آموزههای اسلام ناب محمدی (ص) و با شعار محوری «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» نظام دوقطبی حاکم بر جهان را به چالش کشیده بود و از آنجا که با سرعتی غیرمعمول به پیروزی رسید، سرویسهای اطلاعاتی و تصمیمسازی قدرتهای بزرگ، ازروند حوادث عقب مانده و برآورد واقعی از این رویداد و تبعات آن نداشتند و در مقابل پیروزی چشمگیر اراده ملت دچار سردرگمی و انفعال شدند.
به همین جهت برخی از مراکز و سرویسها که با حساسیت وقایع را رصد مینمودند، احساس خطر کرده تا جایی که سران وقت رژیم صهیونیستی، پیروزی انقلاب اسلامی را به مثابه زلزلهای بنیانکن علیه منافع خود و غرب تشبیه کرده و به فکر چارهجوئی برآمدند.
لذا با تجمیع کارشناسان، درصدد مهار، کنترل و نهایتا شکست نظام نوپای جمهوری اسلامی برآمدند و این اندیشه در دستور کار بلوکبندی موجود رژیمهای زیادهخواه جهانی و دنیای لیبرال سرمایهداری غرب، بویژه ایالات متحده آمریکا قرار گرفت.
بر این اساس از همان ابتدا با تهدید و تحریم و دیگر اقدامات ایذائی، به صورت مستقیم، یا از طریق عوامل دست نشانده و همچنین دامن زدن به اختلافات قومی، خرابکاری و ترور به مخالفت با این نظام پرداختند.
آنان با تجهیز و ترغیب گروههای معاند و به موازات آن بهرهگیری از ابزارهای سیاسی و رسانهای، سعی در ناکارآمد جلوه دادن نظام اسلامی که با گفتمان جدید و ایدئولوژی برآمده از اسلام ناب شکل گرفته بود، نمودند.
آنان در این راه از هر تهمت و تخریبی دریغ نکردند. به عنوان نمونه حمله ناموفق در ماجرای طبس، طرحریزی کودتای نقاب و دهها جنایت تروریستی که با هدف حذف سران و مسئولین اثرگذار گرفته تا مردم کوچه و بازار، که در تاریخ ثبت و ضبط گردیده است.
اما همه این توطئههای طراحی شده به لطف خداوند و هدایت امام راحل عظیمالشان و همچنین حضور پرشور مردم در صحنه، یکی پس از دیگری خنثی و کم اثر شد.
ناکامیهای دولت آمریکا در به شکست کشاندن جمهوری اسلامی ایران و عدم تامین مجدد منافع نامشروع خود،موجب شد تا این رژیم به همراه دولت های همسو و سران وابسته منطقه ای ،بواسطه ترس از انتقال پیام انقلاب به سایر ملت ها،روش جدید و در عین حال قاطعتری را در پیش گیرند.
برابر اسناد و شواهد معتبر موجود، زمینهسازی موافقت با حمله نظامی عراق علیه ایران در ملاقات مقامات بلندپایه آمریکا «توماس رامسفلد» وزیرخارجه اسبق آمریکا با صدام کلید خورد و مقدمات اولیه فراهم شد.
نظر به فروپاشی رژیم وابسته شاهنشاهی در ایران به عنوان ژاندارم و در واقع خلاء قدرت در منطقه،«صدام »که سودای رهبری جهان عرب را در سرداشت،به عنوان بهترین گزینه برای تقابل با انقلاب اسلامی انتخاب گردید.
رژیم بعث عراق بادرنظرگرفتن جمیع جهات و با اطلاع از نابسامانی نظامی،سیاسی و اقتصادی ایران و با انگیزه توسعهطلبی و تبدیل شدن به قدرت منطقه ای و تحقق رویای سیادت برجهان عرب،به دنبال بهانه ای بود تا زمینه جنگ نیابتی علیه ایران را فراهم آورد.
«صدام» با بهانه تضییع حق کشور عراق در مقابل ایران،در قرارداد صلح 1975الجزایر که خود از امضاءکنندگان آن بود و همچنین با تهییج احساسات ناسیونالیستی عربی از طریق نامگذاری جنگ «اعراب با ایران» به جای «جنگ عراق و ایران» و همچنین با ادعای باز پسگیری جزایر سه گانه، جنگ ویرانگری را در 31 شهریور سال 1359 علیه ایران آغاز نمود.
کشورهای عربی حوزه خلیج فارس نیز که نظامهای استبدادی آنان از مشروعیت و مقبولیت لازم نزد مردم برخوردار نبودند، برای در امان ماندن از تاثیر انقلاب اسلامی در بیداری ملتهای خود، چارهای جز همراهی با صدام نداشتند.
بنابراین صدام با همراه کردن قدرتهای بینالمللی و در راس آنان آمریکا و همچنین کشورهای منطقهای، سرمست و مطمئن وارد جنگ با ایران شد.
در این زمان مقامات و مسئولین جمهوری اسلامی، درگیر بازپروری ساختار سیاسی و اداری کشور و تحکیم پایههای انقلاب اسلامی بودند و تحرکات سیاسی، اجتماعی و... عمده وقت فعالان حکومتی و غیر حکومتی را معطوف به خود کرده بود.
به همین لحاظ هیچگونه آمادگی و تصور ورود به جنگی در آن ابعاد گسترده و طولانی وجود نداشت.
مضاف بر اینکه از حیث نظامی هم ایران اوضاع مناسبی نداشت. چرا که از نظر لجستیکی، تجهیزات نظامی ایران بواسطه گرایش رژیم شاه به غرب، بیشتر از سلاحهای ساخت کشورهای غربی تشکیل میشد و به دلیل تیرگی روابط ایران با دنیای غرب و بویژه آمریکا، جریان ارسال این تجهیزات به ایران قطع شده بود و میزان آمادگی نیروهای مسلح کاهش یافته بود.
اما در این بین آنچه که در این هشت سال جنگ تحمیلی، انقلاب اسلامی ایران را در برابر رژیم تا بن دندان مسلح عراق که از حمایتهای مادی و معنوی تمامی قدرت های غربی و شرقی بهره میبرد حفظ کرد، ایمان به خدا، تکیه بر اسلام ناب محمدی (ص)، هدایت داهیانه امام (ره)، هوشیاری ملت در برابر توطئهها و تبعیت از اصل ولایت فقیه بود.
در واقع مردم ایران با اطاعت از فرامین و منویات بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (ره) مرعوب ساز و برگ نظامی دشمن نشدند و امام (ره) با وحدت نیروهای مسلح اعم از ارتش، سپاه و دیگر نیروهای مسلح و همچنین تکیه بر نیروی عظیم انقلابی در قالب بسیج 20 میلیونی و تکیه برخودکفائی و تولیدات دانشبنیان، هشت سال در برابر دشمن متجاوز ایستادگی کرده و با نیت عمل به تکلیف دینی خود و انجام وظیفه در برابر اسلام به دفاع از میهن اسلامی و آرمانها و اهداف متعالی آن پرداختند و به همین جهت دفاع ما مقدس شد.
رژیم بعثی صدام که دیگر تاب مقاومت در برابر رشادتها، ایستادگیها و دلیرمردی های رزمندگان اسلام را نداشت، برای برونرفت از این جنگ فرسایشی هشت ساله با توسل به قدرتهای بزرگ در شورای امنیت سازمان ملل و دستاویز قرار دادن قطعنامه 598 بدون هیچگونه دستاوردی و بدون فتح ذرهای از خاک ایران، با تحمل تلفات سنگین، مجبور به پایان دادن به جنگ با ایران شد.
اما این مقاومت هشت ساله ملت ایران، جمهوری اسلامی را به عنوان یک الگوی موفق دولت اسلامی و مستقل و ضربهناپذیر در برابر قدرتهای جهانی، برای تمامی ملتهای اسلامی منطقه غرب آسیا، بلکه کل دنیای اسلام معرفی کرد.
تکیه بر اصول و آرمانهای انقلابی و دشمنشناسی و سازشناپذیری در برابر معاندین و دشمنان اسلام در طول هشت سال دفاع مقدس و تداوم این راه توسط ملت ایران بعد از فقدان امام خمینی (ره) تحت زعامت خلف شایسته ایشان، مقام عظمای ولایت، امام خامنهای عزیز، این انقلاب را به عنوان نهضتی پویا در برابر چشم ملتهای آزادیخواه قرار داد و ثمره این مقاومت و پایمردی، بروز بیداری اسلامی کنونی در منطقه خاورمیانه و شکلگیری محور مقاومت در برابر جبهه کفر منطقهای و بینالمللی به سرکردگی آمریکا است.
انتهای پیام/