پاسداشت نخستین شهید خلبان دفاع مقدس؛

حکایت شهیدی که با رتبه ممتاز به دانشکده افسری رفت

نخستین خلبان شهید دفاع مقدس فیروز شیخ‌حسنی است؛ شهیدی که با رتبه ممتاز به دانشکده افسری رفت و در سن ۲۸ سالگی به شهادت رسید.
کد خبر: ۲۵۹۰۱۰
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۰۲ مهر ۱۳۹۶ - ۱۲:۲۲ - 24September 2017
حکایت شهیدی که با رتبه ممتاز به دانشکده افسری رفتبه گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس،‌ هفته دفاع مقدس زنده کننده نام و یاد بسیاری از ایثارگران عزیز است؛ مجاهدانی که با مجاهدت و استقامت خود نگذاشتند حتی یک وجب از خاک میهن از آن جدا شود.

در این میان، «اولین ها» حکایت بزرگ مردان و بزرگ زنانی است که نامشان در رأس این حماسه و ایثار می درخشد. یکی از این اولین ها نخستین خلبان شهید دفاع مقدس، سرتیپ فیروز شیخ حسنی است.

او در سال ۱۳۳۱ هجری شمسی در روستایی از توابع طالقان در اطراف تهران به دنیا آمد و پس از مدت کوتاهی، به دلیل شغل پدر و به همراه خانواده به تنکابن مهاجرت کرد.

او تحصیلات ابتدایی و همچنین ابتدای تحصیلات متوسطه را در همان تنکابن سپری کرد؛ اما به دلیل آنکه در آن شهر، امکان گذراندن سالهای پایانی این مقطع وجود نداشت؛ با تلاش و تشویق پدر به تهران رفت تا درسش را ادامه دهد.

تحصیلات متوسطه او در رشته ریاضی و البته به دور از خانواده در حال پایان بود که وی، پدر بزرگوارش را از دست داد؛ اما این داغ هم در کنار کبود امکانات، مانع از تکمیل تحصیلات متوسطه فیروز نشد و وی با کسب رتبه ممتاز از دبیرستان، تحصیلات این مقطع را به پایان بُرد.

پس از آن، اگرچه رتبه های ممتاز رشته ریاضی دبیرستان، به راحتی می توانستند رشته های متنوّع مهندسی را در دانشگاه انتخاب کرده و ادامه تحصیل دهند؛ اما او با تمایل کامل و شاید به دلیل ارتشی و نظامی بودن پدر و اینکه علاقه به حضور در نظام در وی به وجود آمده بود، به دانشکده افسری رفت و تحصیلات عالی خود را در رشته خلبانی ادامه داد.

سال ۱۳۵۳ هجری شمسی بود که وی برای گذراندن دوره تکمیلی هواپیمای اف پنج به ایالات متحده اعزام شد تا پس از دو سال و با تکمیل این دوره به میهن بازگردد.

او در بازگشت، استاد دانشجویان خلبانی در پایگاه نیروی هوایی دزفول شد و در عین حال، فرماندهی اطلاعات پرواز این پایگاه را نیز بر عهده گرفت.

سال ۱۳۵۷ باز هم نوبت او بود تا این بار برای تکمیل آموزش دوره هواپیمای اف شانزده، راهی آمریکا شود.

او یکسال بعد به میهن بازگشت و خدمات خود را در پایگاه شکاری دزفول ادامه داد.

و اما در نخستین روزهای آغاز جنگ تحمیلی، برخی پایگاههای نظامی کشور مورد حمله متجاوزین قرار گرفت که پایگاه شکاری دزفول هم در  این میان بود.

در عین حال در نخستین حمله های دشمن بعثی به پایگاههای نظامی و هوایی، پایگاه شکاری دزفول، دو بار مورد حمله واقع شد که پس از حمله اول، فیروز شیخ حسنی و تنی چند از فرماندهان پایگاه و عوامل امنیت پرواز به روی باند آمدند تا اوضاع را بررسی کنند که در همین زمان، حمله دوم جنگنده های دشمن به پایگاه، سبب شد که وی با اصابت ترکش به پاها و سر دچار مجروحیت و خونریزی شود؛ اما به دلیل شدت حملات دشمن و طولانی شدن آن، امکان انتقال وی حتی با هلیکوپتر به بیمارستان فراهم نشد و فیروز شیخ حسنی در همان محل خدمت خود، شهد شهادت نوشید و جاودانه شد.

از این شهید والامقام، یک فرزند به یادگار مانده است؛ همچنین وی تنها خلبان ایران عزیز است که در دوران دفاع مقدس، بر روی زمین و نه در آسمان به شهادت رسیده است.

و این نیز بخشی از وصیت نامه این شهید سرافراز است؛ شهیدی که نامش به عنوان یکی از نخستین شهیدان دفاع مقدس و همچنین نخستین شهید خلبان، یادآور روزهای حماسه و خون است:

«بسم الله الرحمن الرحیم

اللّهم اجعَلنی مِن جُندک فإنّ جُندَک هُمُ الغالِبون و اجعلنی مِن حِزبک فإنّ حزبک هم المفلحون و اجعلنی مِن اولیائک فانّ اولیائک لا خوفٌ علیهم و لا هم یحزنون.

اللّهم انّی اسئلک ان تجعَلَ وفاتی قتلًا فی سبیلک تحت رایَتِ نبیّک مع اولیائک و اسئلک ان تقتل بی اعدائک و اعداء رسولک و أسئلُکَ ان لا تُکرمنی بهوان مَن شئت مِن خلقک و لا تنهانی بکرامه احد من اولیائک اللّهم اجعل لی مع الرّسول سبیلا حسبی الله ماشاءالله.

الهی از عمق جانم و با تمام وجودم شهادت می دهم به وحدانیت تو و رسالت رسولت محمد (ص) و امامت علی (ع) و اولاد طاهرین او و از تو می خواهم که به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین ، پنج تن آل عبا (ع) که تمام جهان به خاطر آنها برپاست مرا از دوستان علی و اولاد علی قرار دهی.

به حق علی بن حسین زین العابدین (ع) به من لذت عبادت و به حق باقر العلوم (ع) لذت علم و به حق امام صادق (ع) لذت صداقت و به حق امام کاظم (ع) لذت فروبردن غضب و به حق امام رضا (ع) لذت رضایت و به حق محمد بن علی (ع) لذت جود و ایثار و سخاوت و به حق علی بن محمد (ع) لذت هدایت و به حق امام حسن عسکری (ع) لذت سربازی و رزمنده اسلام بودن و به حق امام مهدی (عج)، لذت فرماندهی بر سپاه اسلام را عنایت کن.

حال چند کلامی از خودم برای همسر و فرزندم، همسر و پدر خوبی نبودم؛ چون خودم را مدیون انقلاب و اسلام می دانستم؛ ولی همه را دوست داشتم و از همه حلالیت می طلبم.

امیدوارم که مرا ببخشند و برایم دعا کنند.»

علاقه او به خانواده اش سبب می شد تا نامه ها و دستنوشته هایی برای آنها ارسال کند که جملات زیر، متن یکی از همین دستنوشته هاست:

«خواهر مهربانم نسرین جان

زمانی که در قلب آسمانها پرواز می کنم و زمین را در زیر پای خود می بینم؛ تنها چیزی که همیشه به یاد می آورم؛ نام ات و تصویر زیبایت است که در داخل کابین هواپیما و در جلوی چشمم نقش می بندد ... . محبت هایت را هرگز فراموش نخواهم کرد.

دوستدارت، برادرت فیروز.»

اینک در پایان این گفتار به همه شهدای گرانقدر دوران دفاع مقدس بویژه ۲۱۴ خلبان شهید نیروی هوایی درود می فرستیم؛ خلبانان شهیدی که ۸۸ نفر از آنها در ماههای آغازین جنگ به شهادت رسیدند که این خود، گواه بزرگی بر ایثار و استقامت کادر نیروی هوایی در آن روزها و ماههاست.
 
منبع: مهر
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
سعید اسلامی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۸:۰۱ - ۱۳۹۷/۰۸/۰۶
0
0
بسم رب الشهدا و الصدیقین دیروز(97/8/4) به تخت فولاد اصفهان رفته بودم و داشتم بر روی قبر آیت الله زند کرمانی فاتحه می خواندم که ناگهان در چند متری قبر ایشان، قبری قدیمی نظرم را به خود جلب کرد. به سمت قبر حرکت کردم و وقتی سنگ قبر را خواندم، بغضی گلویم را گرفت. خلبان شهید فیروز شیخ حسنی. با خود گفتم ای کاش لا اقل در گلستان شهدای اصفهان دفن شده بود تا عزتش برای مردم بهتر نمایان می شد. فکر می کردم اصفهانیه. امروز وقتی نامش را در اینترنت سرچ کردم، خیلی متاثر و نارحت تر شدم، چرا که فهمیدم ایشان در اصفهان غریب هستند و مادر محترمشان درخواست کرده بودند که دوست دارند جنازه فرزندشان به روستای تکیه ناوه طالقان منتقل شود. حال متوجه شدم که من به سوی قبرش نرفتم، بلکه او مرا به سمت قبر خویش کشاند تا امروز این نوشته را در وصف مظلومیتش بنگارم، حتی عکسی از چهره زیبایش بر مقبره اش وجود نداشت. شهیدی غریب، در شهری غریب و در قبرستانی غریب از فاصله ای تقریباً پنجاه متری هر روز شاهد بازی کودکانیست که مدام از سرسره ها بالا می روند و درون تابها تاب می خورند. سالهاست که او نظاره گر بازی فرزندان این ملت در این پارک محلیست. سالهایی که می توانست نظاره گر بازی کردن و بزرگ شدن یگانه دخترش باشد، ولی برای دینش و وطنش و امنیت فرزندان این ملت از همه دوست داشتنی هایش دست کشید و به سمت الله پر کشید.
نظر شما
پربیننده ها