این فرزند شهید سرودهاش را به عشق حضرت عباس علمدار کربلا نذر سلامتی مقام معظم رهبری بزرگ علمدار کربلای ایران کرد تا در این ایام مقبول دلهای زخم خوردهی حسینی افتد. سروده «آرزو ولیپور» در ادامه می آید:
آتش و موج خون بود، خواب نبود
کودکان تشنه بودند و آب نبود.....
لشگر شب به جنگ آمده بود....
از پی نام و ننگ آمده بود
پرسش تشنگی مکرر بود
شاخه شاخه بهار پر پر بود
خیمه ها بوی العطش می داد
مشک طاقت شکسته بود ای داد
تیر و ترکش زدهر طرف می ریخت
خون و آتش ز هر طرف می ریخت
مردی از فصل یاس آمده بود
آن یل سرشناس آمده بود...
مشک بر دوش او جواب گرفت
رخصت از روح آفتاب گرفت
تشنه بر رخش عشق جاری شد
رفت و فصلی ز بی قراری شد
شب پرستان ز وحشتی ناگاه
بهر تسخیر قامت آن ماه
در هراسی عجیب افتادند
مشکها نا شکیب افتادند
لشگر شب ز نور می ترسید
از عبور از حضور می ترسید
رقص شمشیرها صراحت داشت
مرد بود و به جنگ عادت داشت
تا دل یاس را نشانه روند
دست عباس را نشانه روند
مشک در دست مرد می رقصید
مرد بود و ز درد می رقصید
تیر و پیکان به سمت او می رفت
سمت چشمان روبرو می رفت
تیر دیگر.... و اشک..... می بارید
چکه... چکه.....ز مشک... می بارید
خیمه ها بوی العطش می داد
مشک طاقت شکسته بود ای داد.
تشنگی را دگر مجالی نیست
آب را جرات زلالی نیست
لهجه ی آب ها پر از خون شد
قامت ماهتاب گلگون شد
آن یل ایستاده در طوفان
ناگهان یک نهیب زد از جان
ای برادر بیا که سقا رفت
عاشقانه به سمت دریا رفت...
خیمه ی کودکان پر از غم اوست..
اینک اما عطش برای عموست....
انتهای پیام/