به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر
دفاع پرس، «مرتضی سرهنگی» چهره برجسته ادبیات پایداری است. علاوه بر نویسندگان و ناشران حوزه ادبیات دفاع مقدس بسیاری از مخاطبین این حوزه به واسطه فعالیتهای گسترده وی، با این چهره خوشنام ادبیات فاخر دفاع مقدس آشنا هستند.
سرهنگی کارش را در روزهای آغازین دفاع مقدس در نشریات با انجام مصاحبه با رزمندهها شروع کرد. وی علاقمندی به کتاب و نویسندگی را مربوط به دوران کودکی میداند. سرهنگی اهمیت ادبیات دفاع مقدس را به خوبی میداند و از این رو در عرصه ادبیات کودک و نوجوان نیز ورود پیدا کرده و رسالت مهم خویش را به انجام رسانده است.
«روزهای خرمشهر» نام یکی از داستانهای سرهنگی است که برای کودکان به نگارش در آورده است. این کتاب تلاش دارد تا با بیانی کودکانه شرحی از اشغال خرمشهر توسط رژیم بعثی صدام را برای بچهها بیان کند.
در بخشی از این کتاب آمده است:
«خرمشهر یک شهر بندری است. خرمشهر، یکی از قشنگترین شهرهای بندری کشور ما است. این شهر چند اسکلهی بزرگ و پر جنب و جوش دارد.
هر روز صدای سوت کشتیهای بزرگ و کوچک اسکله پلهو میگیرند، شنیده میشود. پرچمهای رنگارنگ این کشتیها با وزش باد تکان میخورد. پرندگان آبی روی بلندترین دکلها بازیگوشی میکنند.
باغهای پرگل و نخلستانهای پر از خرما، از منظرههای دیدنی خرمشهر است. خرمشهر یکی از زیباترین شهرهای جنوبی کشور ما است.
سالها پیش، وقتی ارتش متجاوز عراق به خاک میهن مقدس ما حمله کرد، خرمشهر از اولین شهرهایی بود که به محاصرهی عراقیها در آمد. مردم خرمشهر برای دفاع از شهر آماده شدند. آنان با دست خالی و کمترین سلاح در برابر دشمن مقاومت کردند.
خیابانها، کوچهها، پس کوچهها، خانهها، مدرسهها و کارخانهها و همه جا سنگر مردم شد. عراقیها با توپ و تانک به طرف شهر هجوم آوردند. هواپیماها و هلیکوپترهای عراقی آسمان آبی خرمشهر را سیاه کردند. صدای انفجار بمبها و خمپارهها لحظهای قطعه نمیشد.
کشتیها در آتش میسوختند. مرغهای آبی، با پر و بال خونی، روی موجهای کارون و اروند رود افتادند و نخلستانها و باغها سرسبزی خود را به سرخی و سیاهی آتش و دود دادند. عراقیها پل بزرگ شهر را منفجر کردند و به طرف مرکز شهر هجوم آوردند.
مردم و نظامیان خرمشهری سی و چهار شبانهروز در مقابل حملههای شدید عراقیها مقاومت کردند. مهمات و اسلحه کم بود و نیروی کمکی هم دیر رسید. عراقیها با فشار زیاد وارد خرمشهر شدند. این بندر زیبا اشغال شد. مردم، شهر سوخته و مجروح را با غم و اندوه بسیار ترک کردند. شهر تنها ماند؛ تنهای تنها.
تانکهای عراقی وارد کوچهها و خیابانها شدند. راه ورود نیروهای ایرانی به شهر بسته شد. سربازان و افسران عراقی به داخل شهر آمدند. آنها خانهها، مدرسهها، کارخانهها، مغازهها، مسجدها، و بیمارستانهای خرمشهر را ویران کردند. آنها اموال مردم را غارت کردند».