«مهدی جنگروی»:

شهید «علی جنگروی» با شهادتش به آن‌چه که می‌خواست رسید

برادر شهید «علی جنگروی» گفت: هرچه گفتیم که «علی آقا! شما زخمی شدی، شما مسئولیت فرهنگی را در سپاه بر عهده داری، حضورت هم بسیار موثر است، سعی کن همین جا بمانی» گفت: «نه! آن‌چه که در سالیان گذشته مطالعه کردم را در جبهه لمس کردم و دیگر آرام و قرار ندارم، باید بروم» این بار رفتنش توأم با شهادت شد و به آن چیزی که می‌خواست رسید.
کد خبر: ۲۶۱۲۵۶
تاریخ انتشار: ۲۱ مهر ۱۳۹۶ - ۱۰:۰۱ - 13October 2017

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، «مهدی جنگروی» برادر شهید «علی جنگروی» که به تازگی هویت این شهید شناسایی شده است، اظهار داشت: از موقعی که خبر شناسایی پیکر یکی از برادران خود را شنیده‌ایم، حالمان دگرگون شده است. نه اینکه ناراحت شده باشیم، ممکن است دچار کمی حزن و اندوه شده باشیم؛ اما در وجودمان به خصوص در وجود مادرم، آرامشی ایجاد شده است و دیگر از ما سراغ پسرش را نمی‌گیرد.

وی افزود: هر موقع ما به خانه می‌رفتیم، مادرمان سراغ پسرش را می‌گرفت و از ما می‌خواست که برویم و جستجو کنیم و ببینیم که آثار و نشانه‌ای از علی هست یا نه؟ با اینکه می‌دانستیم گشتن‌مان بی‌نتیجه است؛ اما حرفش را قبول می‌کردیم.

مهدی جنگروی خاطرنشان کرد: به هر طریقی که می‌توانستیم، می‌رفتیم و می‌گشتیم. هر موقع کاروان شهدای گمنام را می‌آوردند، روزنامه‌ها را مطالعه می‌‌کردیم که ببینیم این شهدا برای کدام عملیات هستند، پرس و جو می‌کردیم و می‌آمدیم و می‌گفتیم که این بار هم خبری نشد؛ اما باز هم مادرمان نا امید نمی‌شد و می‌گفت که «باز هم بگردید». عکس شهدا همیشه بالای سرش بود و با زبان محلی همیشه زمزمه می‌کرد. به او می‌گفتیم «مادر من آن‌قدر نخوان، خودت را از بین بردی»، می‌گفت: «شما نمی‌دانی که در دل مادر چه خبر است، به خصوص مادری که فرزندش نیامده و هنوز چشم انتظار است».

 
شهید «علی جنگروی» با شهادتش به آن‌چه که می‌خواست رسید 

وی ادامه داد: در هر صورت، با این اتفاقی که افتاد، یک آرامش و طمأنینه‌ای در رفتار مادرمان مشاهده می‌کنیم. ان‌شاءالله که سایر شهدای گمنام هم به زودی با کمک برادران تفحص کمیته جستجوی مفقودین شناسایی شوند.

برادر شهید علی جنگروی، با تشکر از گروه پزشکی که با نمونه‌برداری، هویت شهدا را شناسایی می‌کنند، گفت: از برادران تفحض که تعداد زیادی از آن‌ها در این راه به فیض شهادت نائل آمدند، تشکر می‌کنم.

وی در تشریح شخصیت شهید علی جنگروی، تصریح کرد: برادر شهیدم، در درس‌های دوران دبیرستان خود بسیار فعال بود، در سال 1358 وقتی همراه با انقلاب فرهنگی، دانشگاه‌ها تعطیل شد، وی قصد ورود به دانشگاه را داشت و در دبیرستان «دارالفنون» در امتحانات نهایی نفر اول شد.

مهدی جنگروی ادامه داد: در وصف هوش و درایت برادر شهیدم، همین بس که در دبیرستان دارالفنون وقتی برخی از معلم‌ها نمی‌توانستند حضور پیدا کنند، با مدیریت مدرسه هماهنگ می‌کردند که برادرم به جای آن‌ها ریاضی تدریس کند.

وی افزود: من چند برادر دیگر هم داشتم که کم و بیش به جبهه می‌رفتند و برای همین یک مقداری از درس فاصله گرفته بودند، ما برای اینکه آن‌ها را یک مقدار به درس خواندن تشویق کنیم، دیپلم امتحان نهایی علی را قاب کرده بودیم و گذاشته بودیم جلوی چشم آن‌ها که شاید انگیزه‌ای برای درس خواندن‌شان شود.

برادر شهید علی جنگروی در تشریح شخصیت برادر شهید خود، خاطرنشان کرد: از خصوصیات دیگر این شهید می‌توان به فعالیت‌های فرهنگی وی اشاره کرد، او مطالعه و فهم و درکش بیش از سنش بود، در مسائل فلسفی مطالعات فراوانی داشت و کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» علامه طباطبایی را که آیت‌الله مطهری نیز شرحی بر آن نوشته بود را خط به خط به خوبی مطالعه کرده بود و در این زمینه تدریس می‌کرد.

وی ادامه داد: برادرم روحیه ورزشی قوی داشت و در ورزش کشتی و فوتبال تبحر خاصی داشت و از لحاظ ویژگی‌های شخصیتی نیز انسانی متواضع، ساده زیست، ساده خور و ساده‌پوش بود.

مهدی جنگروی به بیان خاطراتی از زمان شهادت برادر شهیدش پرداخت و خاطرنشان کرد: وقتی که علی در عملیات «رمضان» شهید شد، همزمان با شهادت وی، یکی از برادران ما هم که اسمش «جعفر» بود، زخمی شد و وی را به مشهد بردند، ما رفتیم و جعفر را به تهران آوردیم که همزمان با زخمی شدن وی، علی هم شهید شده بود. جعفر در بیمارستان «پارس» بستری بود و ما مراسم گرفته بودیم و صدای قرآن بلند بود که جعفر یکباره از بیمارستان به خانه تلفن زد و گفت که «چرا صدای قرآن می‌آید»، ما گفتیم «یکی از همسایه‌ها فوت کرده است ...» اما او گفت: « نه، علی شهید شده است»، گفتیم «شما از کجا می دانی»، گفت «من دیشب خواب دیدم که ایشان شهید شده است».

وی افزود: برای روحیه دادن به برادرم جعفر، به بیمارستان رفتیم، اما برعکس ما از ایشان روحیه گرفتیم. جعفر گفت: «ناراحت نباشید، آن چیزی که علی به دنبالش بود، آخرش هم به شهادت ختم می‌شد».

مهدی جنگروی ادامه داد: قبل از عملیات «رمضان» که برادرم علی شهید شود، در عملیات «بیت المقدس» (آزادسازی خرمشهر) زخمی شده بود، وقتی زخمی‌ها را به عقب آوردند، وی را به دانشسرای اراک آورده بودند، ما رفتیم و او را به تهران آوردیم، اما هرچه به او گفتیم که «علی آقا! شما زخمی شدی، شما مسئولیت فرهنگی را در سپاه بر عهده داری، حضورت هم بسیار موثر است، سعی کن همین جا بمانی» گفت: «نه! آن‌چه که در سالیان گذشته مطالعه کردم را در جبهه لمس کردم و دیگر آرام و قرار ندارم، باید بروم» این بار رفتنش توأم با شهادت شد و به آن چیزی که می‌خواست رسید.

وی خاطرنشان کرد: بعد از شهادت علی، برای او یک مراسم یادبود بر سر مزار برادر دیگرم در بهشت زهرا گرفتیم، در عملیات «بیت المقدس» که زخمی شده بود، لباس‌های خونی‌اش را نگه داشته بودیم و آن‌ها را در قبری که برای یادبودش گرفته بودیم، دفن کردیم. تا قبل از امروز، هر موقع که بر سر قبر یادبودش می‌رفتیم، از خدا می‌خواستیم که هرطوری شده، پیکر ایشان را برگرداند که یک مقداری خیال مادرمان راحت شود.

خاطرنشان می‌شود، پیکر مطهر شهیدان «علی جنگروی» و «مجتبی کریمی» که با عنوان «شهید گمنام» در آستان مقدس شهدای گمنام ولایت تهران به خاک سپرده شده، اخیرا توسط کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح شناسایی شده است.

انتهای پیام/ 113

نظر شما
پربیننده ها