به گزارش خبرنگار
ساجد، شهید «علی اصغر صفرخانی» 10 شهریور 1343 در کرج دیده به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه حق علیه باطل شد. شهید صفرخانی فرمانده واحد «آر. پی. جی» تیپ ذوالفقار لشکر 27 و سپس فرماندهی گردان ویژه شهادت را بر عهده داشت.
وی در عملیات کربلای یک، مورخ 9 تیر 1365 مسئول شکستن خطوط دفاعی دشمن در منطقه مهران بود و سرانجام 10 تیر 1365 بر اثر اصابت ترکش خمپاره به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
متن وصیتنامهای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه میخوانید:
«بسم الله الرحمن الرحیم
ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
گمان نکنید کسانیکه در راه خدا کشته میشوند مردگانند بلکه ایشان زندهاند و نزد پروردگارشان روزی میخورند. قرآن کریم
وصیتنامه اینجانب علیاصغر صفرخانی فرزند علیاکبر بنده حقیر و گناهکار و روسیاه است که پس از عمری گناه این کلامها بر زبانش جاری میشود و برای این که هر مسلمانی باید قبل از مردن یا شهید شدن یک وصیتنامه بنویسد و من هم چون میدانم که شهید خواهم شد و جانم را در راه اسلام فدا خواهم کرد این وصیتنامه را مینویسم.
با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی که با رهنمودهای پیامبر گونهاش اسلام را پس از 1400 سال زنده کرده است خداوند ان شاءالله عمری به بلندای آفتاب بدهد و با سلام و درود به خانوادههای شهدا که با ایثارگریشان فرزندان و همراهانشان را به جبههها میفرستند و با سلام و درود به شهدای عزیزمان از صدر اسلام تا انقلاب اسلامی که با چشمی باز و گوشی شنوا و آگاهانه به آغوش شهادت میروند و مثل حسین به میدان میروند و شهید میشوند و با درود و سلام بر جانبازان اسلامی و جنگ تحمیلی که از دست و پا و جسم خود گذشتند.
از سال 1342 که ملت ما اسلام و دین و رهبرش را شناختند به یاری اسلام شتافتند و اسلام را یاری کردند و از حضرت امام مدظله العالی پشتیبانی نمودند تا سال 57 مراجعت امام عزیز بعد از تبعید و شکنجه در چندین کشور بالاخره طاغوت زمان یعنی پهلوی خائن را سرنگون کردند و نظام جمهوری اسلامی را بر پا داشتند و روزهای اول برپایی این نظام صدام تکریتی جنگ را بر ملت شریف ایران تحمیل کرد و اوائل جنگ صدام با تصرف چندین شهر ما در غرب و جنوب تجاوزات ناجوانمردانه خود را شروع کرد شهرهای ما را ویران کرد در آن موقع ما نه سرباز داشتیم و نه سپاه و نه بسیج ولی قربان دهان اماممان بروم که همان اوائل جنگ فرمودند چنان سیلی به صدام بزنیم که از جایش بلند نشود. اما در آن هنگام فرماندهان نظامی میگفتند که صدامیان شهرهای ما را گرفتند و در حال پیشروی هستند چه جور سیلی به بعثیها و صدام بزنیم ولی همین حرف امام عزیز در عملیاتهای حصر آبادان، بستان، تنگه چزابه، فتح المبین، بیت المقدس، مسلم ابن عقیل، والفجرها، خیبر و... ثابت شد ما هنوز حرفی که امام در آن موقع زده بود نمیفهمیدیم امام عزیزمان کجاها را میدیدند و ما کجاها را، ما چنان رهبری داریم که هر لحظه بفرمایند که جانهای خودتان را فدای اسلام کنید تمام جوانهای حزب اللهی جانهایشان را فدا میکنند و ای امام عزیز ما رزمندگان تا آخرین نفس با این دشمنان کافر میجنگیم تا آنها را شکست دهیم و پرچم اسلام را بر تمام جهان بر افراشته کنیم و به این کوردلان بگویید که کور خواندهاید که اسلام را شکست بدهید اسلام با این جوانها پا برجاست.
من از اوائل جنگ به جبهه رفته بودم مثل یک خدمتگزار به این سربازان امام زمان (عج) و رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی به اسلام خدمت میکردم من در تمام عملیاتها شرکت کردم و آخر هم شربت شهادت را که خدا قبول کند خواهم نوشید شربتی که هر کس از آن نمیتواند بنوشد من دوست دارم که وقتی شهید میشوم با بهترین وجه شهید بشوم و آنقدر این بدنم تکه تکه کنند که تمام گناهانم بخشیده شود. ای امام عزیز شاهد بودید که من از جنگ در راه خدا عقب ننشستم، ای امام عزیز و ای ملت شهید پرور و ای پدر و مادر عزیزم جنگ واقعا برای ما یک نعمت بود و من اگر در راه خدا جهاد کردم و شهید شدم افتخار میکنم که در نزد خدا رو سفیدم برای اینکه برای او جنگ کردم و شما هم باید افتخار کنید که همچون فرزندی را تربیت کردید و در راه اسلام دادهاید پدر و مادر عزیزم شما در میان مردم سر بلند هستید برای اینکه از خانوادههای شهدا هستید میدانم که چقدر برای بزرگ کردن من زحمت کشیدهاید ولی در شهادت من استوار باشید و به دشمنان ما بگویید که اگر این فرزندمان راه خدا دادهایم دیگر فرزندانمان را هم خواهیم داد حتی خودمان هم جانمان را فدای اسلام خواهیم کرد و از شما میخواهم که در نزد مردم گریه نکنید تا دشمنان کور شوند و درس شهادت را به تمام پدران و مادران و همسران دیگر بیاموزید.
پدر و مادر عزیزم از شما میخواهم که هر شب امام را دعا کنید از امام حمایت کنید خط مشی امام و شهیدان را بروید و هرگز امام را رها نکنید رزمندگان را دعا کنید و به نماز جمعه بروید و مسجدها را پر کنید.
سلام بر همسر عزیزم که فاطمه وار در شهادت من سخن میگویید، همسرم در مقابل دشمنان من گریه نکن که بگویند، بیا این هم از همسر شهید، استوار باشید که خدا با شماست و دیگران را دلداری بده و به مسجد بروید و مسجدها را خالی نگذارید و امام را دعا کنید. و با سلام به خواهر عزیزم که زینبوار در شهادت من سخن میگویید و دیگران را دلداری میدهید و دشمنان اسلام را به اسلام دعوت میکنید. ای خواهر عزیزم میدانم که من حق برادری را برای شما ادا نکردم مرا ببخش و حلالم کن.
و با سلام به برادران عزیزم اول به برادر روحانیم میگویم برادر عزیزم شما در لباس روحانیت این جوانان را که گول خوردهاند و یا جاهلند را به طرف اسلام هدایت کن و میدانم که شما خیلی دشمن دارید همانطور که امام دشمن دارد اما به روحانیت بگو که رزمندگان تا آخرین لحظات زندگی و تا آخرین قطرات خون خود پشتیبان شما هستند. و با سلام به برادران عزیزم که درسشان را میخوانند و با درس خواندنشان دشمن را ذلیل کردهاند. باید مرا ببخشید که نتوانستم به شما درس اسلام را بیاموزم شما برگردن من خیلی حق دارید ولی خوب باید ببخشید چون تمام وجودم را شهادت فرا گرفته بود و نمیداتستم چکار کنم من از شما میخواهم که راه اسلام و راه امام امت را بروید و او را رها نکنید همیشه او را دعا کنید چون او بود که به ما درس اسلام و شهادت را آموخت من از شما میخواهم که فقط راه اسلام را بروید نه راه دیگر، از اسلام حمایت کنید اسلام پشتیبان شماست و برای من گریه نکنید و افتخار کنید که چنین برادری داشتید که در راه اسلام رفته است.
من از امت حزب الله میخواهم که راه امام را ادامه دهید و راه شهیدان را، من به شما پشت میزهایی که خون بهای هزاران شهید به خون خفته است میگویم و از شما میخواهم که فقط برای اسلام کار کنید نه برای مقام، چون مقام ارزش انسان را پایین میاورد کسانی بودند که دم از بزرگی و ریاست و منیت میزدند ولیکن زمین خوردند و شما هم اگر بخواهید برای مقام کار کنید. فورا زمین خواهید خورد پس بیایید برای اسلام کار کنید تا اسلام پشتیبان شما باشد شما از اسلام حمایت کنید و اسلام هم از شما.
در خاتمه از همه کسانی که در مراسم ختم من شرکت کردند و بر مزار من آمدند تشکر میکنم خداوند ان شاءالله همه شما را توفیق عنایت کند و اجر شهادت هم به شما عنایت فرماید و از دوستان و آشنایان و اقوام میخواهم که مرا حلال کنند و ببخشند.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
والسلام علی من اتبع الهدی
علی اصغر صفرخانی
سلام مرا به امام برسانید و بگویید صفرخانی دین خود را نسبت به انقلاب ادا کرد.»
انتهای پیام/ 111