به گزارش گروه سایر رسانه های
دفاع پرس، سیدرحیم نعمتی در یادداشتی نوشت:
حملات تروریستی در افغانستان چیز تازهای نیست و از زمانی تبدیل به یک شیوه جنگی شد که پای امریکاییها در 2001 به خاک این کشور رسید. با وجود این، حملات چند روز گذشته از معیار و مقیاس متداول گذشته خارج شده و هم به لحاظ کمی و هم کیفی، حجم بیسابقهای از حملات تروریستی روی داده است. از سهشنبه گذشته که عامل انتحاری به فرماندهی پلیس پکتیا حمله کرد تا روز یکشنبه دست کم هفت حمله اتفاق افتاده که در پی آن بیش از 200 نفر کشته و صدها تن دیگر زخمی شدهاند.
این حجم گسترده از حملات میتواند پاسخی به مذاکرات صلح چهارجانبهای باشد که کمتر از دو هفته قبل در مسقط، پایتخت عمان، انجام شد تا طالبان و داعش پیام مخالفت خود را به آن مذاکرات رسانده باشند. یک دلیل دیگر در فرا رسیدن فصل سرما در افغانستان که حملات تروریستی در این ایام و قبل از فروکش کردن در این فصل شدت میگرفت. جدای از این دو، نگاه برخی تحلیلگران به استراتژی جنگی جدید آمریکا در افغانستان است که این حملات از دو وجه به استراتژی آمریکا ربط داده میشوند.
از وجه نخست، تشدید حملات هوایی آمریکا و متحدانش باعث شده طالبان و داعش هم در پاسخ به آن، حجم حملات تروریستی خود را افزایش بدهند.
آمارهای منتشر شده نشان از افزایش 50 درصدی حملات هوایی نسبت به ماه گذشته میلادی دارد، به حدی که میزان این حملات به حد 2012 رسیده، یعنی زمانی که بیشترین حملات هوایی انجام میشد. از این وجه، افزایش این حملات در پی استراتژی جدید دونالد ترامپ، رئیسجمهور امریکا، در افغانستان است که در ماه آگوست اعلام کرد و طالبان و داعش هم برای حفظ روحیه نیروهای خود هم که شده مجبور به افزایش حملات تروریستی شدهاند.
این یک تلقی خوشبینانه است که حجم بالای حملات تروریستی روزهای اخیر را ناشی از یک کنش و واکنش با افزایش حملات هوایی امریکا و متحدانش میداند اما تفاوت در نحوه حملات طالبان و داعش و برخی از اظهارنظرها در روزهای اخیر تلقی دیگری را پیش میکشد. تفاوت در نحوه حملات با دو حمله در کابل آن هم کمتر از 24 ساعت معلوم میشود که اولی شامگاه جمعه و توسط داعش و با حمله انتحاری به مسجد امام زمان (عج) در غرب این شهر اتفاق افتاد و دومی بعدازظهر شنبه و توسط طالبان در مقابل آکادمی نظامی مارشال فهیم. این دو حمله و البته حملات قبل نشان میدهد که طالبان طبق رویه سابق خود حمله به مراکز حکومتی را در دستور کار دارد، در حالی که داعش همچنان برای ایجاد جنگ فرقهای برنامهریزی میکند.
برنامهریزی داعش برای به راه انداختن جنگ فرقهای تا آن حد بوده که مساجد، حسینیهها و تجمعات شیعیان در صدر اهداف حملات آنها بوده و حتی دولت افغانستان هم برای پیشگیری از این حملات مجبور به توزیع محدود اسلحه در بین مدافعان شیعه شد تا خود از مراکز مذهبی و تجمعاتشان دفاع کنند. این روش توانست تا اندازهای پاسخگو باشد و در ایام عزاداری عاشورای اخیر، مراکز مذهبی شیعیان هدف حمله داعشیها قرار نگرفت، هرچند که حمله شامگاه جمعه خلاف این را ثابت کرد.
اگر داعش بتواند به هدف خود برسد، افغانستان به ورطهای از جنگ فرقهای کشیده خواهد شد که نه نقطه پایانی برای آن قابل تصور است و نه راهحلی میتواند مانع آن بشود. این بهانهای برای امریکاییها دست و پا میکند تا به صورت نامحدود در این کشور بمانند و همین نیز نگاه تند و تیز برخی از افغانها را برانگیخته تا نقش داعش را به صورت جدی زیر نظر بگیرند. همین دو سه هفته قبل بود که حامد کرزای، رئیسجمهور سابق افغانستان، در مرکز تحقیقاتی بریتانیایی رایل به صراحت امریکا را متهم به حمایت از داعش کرد و حدود یک هفته قبل هم اعضای مجالس سنا و نمایندگان افغانستان اعلام کردند: «امریکا در حالی که گروه طالبان را در شمال افغانستان با افزایش حملات هوایی به شدت تحت فشار قرار داده است اما به فرماندهان گروه تروریستی داعش اجازه میدهد آزادانه فعالیت کنند.»
بنابراین، اجرای استراتژی جدید امریکا و افزایش حملات هوایی به معنای هدف گرفتن نیروهای طالبان است تا داعش فضای بیشتری برای رشد و دامن زدن به جنگ فرقهای داشته باشد. این تعریفی است که امریکا برای داعش در استراتژی جدید خود کرده تا بتواند با انتقال پدیده داعش به افغانستان زمینه جنگی مادامالعمر را در این کشور فراهم کند و به این وسیله برای همیشه در این کشور ماندگار شود.