گروه حماسه و جهاد دفاع پرس: اولين روز آبان، سال روز شهادت حاج آقا مصطفى خمينی است. وى فرزند اول، يار صديق و مريد امام بود كه در دوران سخت مبارزات دست ياری از مراد خويش نکشید، چه در تبعيد اوليه به تركيه و چه در تبعيد ثانويه به نجف.
شهيد حاج آقا مصطفى خمينى يكى از شاگردان ممتاز حضرت امام بود، وى مجتهدى آگاه و فقيهى عاليقدر به شمار میرفت كه در دامان رهبرى بزرگ پرورش يافته بود. در مقام علمى و عملى آن شهيد، همين بس كه امام فرمود: «او اميد آينده اسلام بود».
شهيد مصطفى خمينى در سطح خود از ممتازين حوزههای علميه داخل و خارج كشور به شمار میرفت. آیت الله سید علی خامنهای (مدظله العالی) در اينباره فرمودند: «مرحوم سيد مصطفى خمينی يكى از شخصيتهای بالقوه و بالفعل اسلام بود که در سن 37 – 38 سالگی از دنیا رفت. در آن سنين جزو ممتازترين كسانی بود كه در آن سن در حوزههاى علميه در قم و نجف و مشهد و ساير حوزهها داشتيم.
گذشته از اين بسيارى از اساتيد حوزههاى علميه و انديشمندان اسلامى به اين مساله اعتراف دارند كه وی با سرعت زيادى به تعالى علمى شتافت و مدارج متعالى را طى کرد و آيندهاى بس نورانى و درخشان برايش متصور بود.
شهيد حاج مصطفى خمينى علاوه به مقامات علمى، دستى قوى بر مبارزه داشت. وى مبارزات خويش را به پيروی از امام امت شروع كرد. بعد از دستگيرى امام، رژيم گمان میبرد كه شكستى روحى بر وى وارد كرده و در انزوا به سر خواهد برد. ولى آن شهيد سعيد با كوشش پوياى خود گردونه مبارزه را به حركت وامیداشت. وكالتنامه امام به حاج آقا مصطفى كه از تركيه برايش فرستاد، وی را وكيل در توكيل کرد. از آن به بعد دست مرحوم حاج مصطفى خمينى در كليه امورات امام باز شد. در آن وكالتنامه آمده است: «نورچشم محترم كه مورد وثوق اينجانب است وكيل است از طرف حقير در كليه امورم، آنچه از وجوه از قبيل سهمين مباركين مطالب هستم به ايشان بدهند. برای تامين شهريه طلاب قم و وكيل هستند در اخذ دستگردان سهمين مباركين و هر نحو وجهى كه بايد به من برسد و در اعطابه معال مقرر خود، و وصى اينجانب هستند».
شهيد مصطفى خمينى به اين وسيله توانست جاى خالى امام را تا حدودى پر کند و از ايجاد تزلزل در مجامع روحانى پيشگيرى كند و نقشه رژيم را كه قصد داشت با تبعيد امام، شیرازه حوزه علميه قم را از هم بگسلد، نقش برآب کند.
مصطفی خمینی در 13 آبان 1343 دستگير و به زندان قزل قلعه فرستاده شد. وی پس از دو ماه و چند روز بر اثر فشار افكار عمومى آزاد شد.
رژيم قبل از آزادى ايشان، به وى پيشنهاد کرد تا به تركيه رفته و نزد پدرش به سر برد. مرحوم حاج آقا مصطفى با قبول آن از زندان آزاد ميشود ولى بعد از رفتن به قم تن به اين سفر نمیدهد و رژيم مجبور به تبعيد وی میشود.
وجود شهيد حاج آقا مصطفى خمينى در كنار امام ضرورى و لازم بود چرا كه ايشان بيش از هركس به روحيات و منش پدر آگاه بود ولی حضور جدى در مبارزات داخل كشور و همچنين حفظ روحيه انقلابى و حاكم کردن خط رهبرى امام ايجاب میكرد مصطفى به ايران باز گردد. لذا مصمم شد تحت هر شرايطى خود را به ايران برساند. از اين رو، بىخبرى و بى اطلاعى از فرزندان خود را بهانه قرار داده و به رئيس سازمان امنيت شهر بورسا (تركيه) مینويسد:
«بسمه تعالى
جناب سرهنگ على چتز
متمنى است لطفا اقدام فرماييد كه بنده بتوانم به ايران مراجعت كنم، چه آنكه از اوضاع خانوادگى هيچ اطلاعی در دست نيست و بدين جهت هم آقاى والد ناراحت هستند، البته از بذل لطف دريغ نخواهيد فرمود و ناراحتى من هم براى بچههايم موجب ناراحتى ايشان میباشد. البته هرچه زودتر اقدام خواهيد فرمود.
تاريخ 29 اسفند 43، سيد مصطفى خمينى»
به دنبال گفتگویی كه مقامات سازمان امنيت تركيه با رژيم پهلوی به عمل آوردند، رئيس ساواک ايران اعلام کرد كه: «آمدن او مانعى ندارد، ولى اگر كوچکترين عمل خلافى صورت گیرد و يا تماسهایى غيرمعقول بگيرد يا اشخاصى ناباب را بپذيرد در مناطق جنوبى ايران زندانى خواهد شد...»
و از آنجا كه مرحوم حاج آقا مصطفى خمينى مصمم بود تحت هر شرايطى به ايران باز گردد و اهداف و منويات مقدس امام را به اجرا درآورد، شرايط پيشنهادی از طرف ساواک را پذيرفت و تعهدنامه درخواستى آنان را به اين شرح نگاشت:
«بسم الله الرحمن الرحيم
1- به هيچ وسيله دخالت در سياست نكردن و كارى بر ضد حكومت انجام ندادن
2- به هيچوجه تماس با اشخاص مخالف حكومت نگرفتن و ارتباط با آنان نداشتن
3- امتناع میکنید از قبول تماس با اشخاص و جماعتى كه بر ضد حكومت باشند، اگر چه آنان تقاضا كنند.
در تاريخ 21 مارس و 11 فروردين 44 سيد مصطفى خمينى»
ساواک با بررسى بازتاب بازگشت ايشان و ارتباط مستحكم ميان ايشان و مردم به فكر فرو رفت و نظريه جمعى از مقامات ساواک در اين مورد قابل تأمل است:
«... ضمنا لازم میداند به عرض برساند كه چون سيد مصطفى خمينى از طرف پدرش وكيل در توكيل میباشد كه در اموال منقول و غير منقول وى به هر نحوى صلاح بداند دخل و تصرف كند. چنانچه به كشور مراجعت کند، سيل وجوه شرعيه كه تاكنون به علت عدم حضور آيت الله خمينى و سيد مصطفى در ايران راكد بود، مجددا به حساب خمينى سرازير خواهد شد و معلوم است كه اين وجوه به وسيله سيد مصطفى به چه مصارفی خواهد رسيد. مضافا براينكه تعهدنامه ضميمه نيز هيچگونه ضمانت اجرايي نخواهد داشت...»
رژيم پهلوی سعى كرد با فراهم آوردن شرايط سخت، حاج آقا مصطفى را از بازگشت منصرف کند لذا متن تعهدنامهاى را تنظيم كرد تا ايشان به امضا برساند. در اين تعهدنامه آمده بود:
«اينجانب سيد مصطفى مصطفوى معروف به موسوى خمينى فرزند آيت الله روح الله خمينى داراى شناسنامه شماره 38 صادره از خمين متعهد میشوم كه اولا در هيچ كار سياسى دخالت نکنم. ثانياً در هيچ دستهبندى سياسى شركت نكنم، ثالثا با هيچ فرد يا دسته يا حزبى كه قصد و مرام و فعاليتشان مخالف حكومت و منافع كشور است، رفت وآمد و گفتگو نكنم و تماس نگيرم. رابعأ تعهد میكنم كه پس از برگشتن به ايران در هر نقطهاى كه دولت صلاح بداند، زندگى كنم و بدون اجازه محل زندگى خود را تغيير ندهم...»
شهيد حاج آقا مصطفى متن تعهدنامه را به خط خود نوشت و در آخر نام و نشان خود را كامل آورد. رژيم از عدم امضاء ايشان بهانه گرفت و دوباره تعهد نامه را مسترد کرد و اين بار شهيد حاج آقا مصطفى با امضاء تعهدنامه هرگونه بهانهاى را از رژيم گرفت.
در اين هنگام رئيس ساواک فرمان خونبارى را صادر كرد كه حتما بدون اطلاع شاه نبوده و چه بسا فرمان شاه بود كه در زير تعهدنامه آمد:
«میتواند بيايد مشروط بر آنكه در دهات خود در نزديكی خمين زندگى کند و بايد دو نفر ژاندارم و دو نفر مأمور آگاهي از شهربانى مراقب بوده كه با يک نفر غير از اهل منزل خود و بستگان درجه يک تماس نگيرد و اگر هركس از اطراف منزل رد شد به وسيله تيراندازی بايد معدوم شود. در غير اين صورت نمیتواند بيايد».
اين فرمان نيز هشدارى بود به فرمانبران كه اگر نمیتوانند چنين دستورى را اجرا كنند، در غير اين صورت نمیتواند بيايد، لذا با طرح نقشهاى ديگر و تبعيد آنان به نجف به اين قضيه نيز پايان دادند و از بازگشت حاج آقا مصطفى سرباز زدند.
مرحوم حاج سيد مصطفى خمينى به همراه امام در نجف اشرف به تبعيد به سر برد و در اين مدت يار و ياور امام باقی ماند و سرانجام به گونه مرموزى توسط ايادی و عوامل رژيم به شهادت رسيد.
آنچه در رابطه با شهادت ايشان قابل تامل بود، اين است كه آن شهيد در شب اول آبان 56 پذيراى چند مهمان بيگانه بود، كسى آنان را نديد آنچه با شهيد در ميان گذاشته شد، مشخص نيست، آنان كه بودند؟ به چه منظور با ايشان ملاقات كردند؟ آن شب چه گذشت كه جزايش شهادت مظلوموار حاج آقا مصطفى بود؟ به اين سئوالات تاريخ جواب خواهد داد و سرانجام راز اين شهادت بر ملا خواهد شد.
اما آن چه در شهادت حاج آقا مصطفى مهم بود، صبر و پايدارى پدر در اين مصيبت به شمار میرود. ایشان متواضعانه فرمودند: «اينطور قضايا برای همه مردم پيش میآيد و خيلى مهم نيست»، «مرگ مصطفى از الطاف خفيه الهى است».
اين صبر امام(ره)، ملت را يكپارچه در سوگ مصطفى فرو برد و از آن جا به حركت واداشت و چون رودی، پرخروش به طغيان درآورد. طغيانى كه سرانجام بنيان كفر شاهى را از بين برد.
در نگارش اين مطالب از اسناد ساواک مندرج در كتاب نهضت امام خمينى(ره) استناد شده است.
انتهای پیام/ 131