به گزارش خبرنگار
دفاع پرس از یزد، کتاب «السابقون ابرکوه» روایتی از نقش روستای «مریمآباد» در دفاع مقدس است که در صحنههای علمی، فرهنگی، سیاسی و تاریخی شهرستان ابرکوه میدرخشند.
این کتاب به قلم «محمدرضا بابایی ابرقویی» نگارش شده است و در برگیرنده معرفی شهدا، جانبازان و خاطرات رزمندگان است.
در ادامه زندگینامه سرباز شهید «محمدحسین فتاحی مریمآبادی» فرزند محمد را که برگرفته از این مجموعه است مرور میکنید.
در یکی از محلات قدیمی شهرستان اقلید، خانهای محقر ولی نورانی وجود داشت. هر چند ساکنان آن از نظر مالی وضع خوبی نداشتند ولی از بعد معنوی مانند خورشید میدرخشیدند.
مرد این خانه روزها بهسختی کار میکرد تا بتواند معاش خانواده خود را تأمین کند و خداوند به پاس این همه زهد و پاکی در سال 1340 یکی از کواکب آسمانی خود را در خانه او به ودیعه و نام زمینی او را محمدحسین نهادند.
پدر تمام سعی و تلاش خود را در جهت تربیت صحیح و بزرگ کردن او با کسب روزی حلال نموده و هر روز که می گذشت محمدحسین با دیدهای بازتر و آگاهتر نسبت به قبل رشد میکرد و میدید که پدر با چه امید و انرژی صبحها با در دست داشتن دو پیت نفتی از خانه خارج و عصرها با خستگی تمام وارد منزل می شد، اما هیچگاه لبخند از لبانش دور نمیشد.
او دوران تحصیل را در مدرسه فروتن که اکنون به نام خود آن شهید بزرگوار نامگذاری شده است، گذراند. سپس پا به عرصه بزرگتری از زندگی گذاشت و تحصیلات متوسطه را در دبیرستان 25 شهریور در رشته اقتصاد آغاز نمود و در حین تحصیل با اوجگیری مبارزات انقلابی ملت او نیز به خیل عظیم مردم پیوست و در یکی از همین تظاهراتهای خیابانی دستگیر و زندانی شد. سرانجام پس از چند روز به علت ترس مأموران از خیل اجتماع اعتراضکنندگان آزاد گردید.
در سال 1359 پس از اتمام تحصیلات به خدمت مقدس سربازی فراخوانده شد. پیرو این فراخوانی به لشکر 16 زرهی واقع در قزوین اعزام شد. پس از گذراندن دوره آموزشی، اعلام نمودند که دشمن غاصب به خاک وطن حمله کرده است. یک ماه پس از شروع این حمله ناجوانمردانه، وی را به همراه تعداد زیادی از نیروهای مستقر در آن یگان به مناطق جنگی برای دفاع از آب و خاک میهن اسلامی اعزام کردند.
در منطقه عملیاتی هویزه نفربر حامل این عزیز و جمع دیگری از رزمندگان در تاریخ 10 دیماه سال 59 مورد اصابت گلوله توپ قرار گرفت و منهدم شد. بر اثر آتشسوزی ناشی از آن، پیکرهایشان سوخت و چیزی از آن باقی نماند. او رفت و نامش را برای فرزندان این آب و خاک جاودانه کرد.
وصیتنامهبنام خداوندی که جانها در ید قدرت اوست. محیی است و ممیت، میمیراند و زنده میکند.
اینک که این چند جمله را در باب وصیت و سفارش و کلامی یادگار مینویسم، در خط مقدم جبهههای نبرد حق علیه باطل، مشغول مبارزه با دشمن غاصب بعثی عراق هستیم و همسنگرانمان همگی در حال آماده شدن و مهیای حمله و بعضی نوشتن نامه و وصیت هستند.
من نیز ابتدا ضمن اقرار و شهادت به یگانگی خداوند منان و نبوت و رسالت پیامبر عظیمالشأن اسلام حضرت ختمی مرتبت، محمد مصطفی (ص) و شهادت به امامت و ولایت مولیالموحدین امیرالمؤمنین (ع) و فرزندان پاک و مطهرشان خاندان عصمت و طهارت علیهمالسلام و ضمن درود و سلام به محضر امام امت خمینی کبیر، معمار بزرگ انقلاب اسلامی و طاغوتشکن زمان، با ایمان و اعتقاد راسخ بر اینکه در این جنگ چه بِکُشیم و چه کشته شویم پیروزیم، کمر به رزم با دشمن متجاوز بسته و به امید پیروزی و شهادت و رسیدن به لقاءالله بر صف قابیلیان میتازیم و وصیت مینمایم به بازماندگان و خانواده و بستگان و دوستان و خویشانم که در تمام شرایط و در همه حال خدا را حاضر و ناظر اعمال خود بدانید و لحظهای از خدا و یاد خدا غافل نباشید. (آن صیدی که به دام صیاد گرفتار میآید خدا را فراموش کرده است.)
من میروم تا شهادت در راه حق و حقیقت و دفاع از اسلام و قرآن را برای خود مهیا سازم شما نیز پیرو خط و آرمان و اهداف شهدا باشید و از کوچکترین فرصتهای موجود استفاده نمایید و اجازه ندهید هیچگاه برق مکنت دنیا، آرمان و خون شهدا را تحتالشعاع قرار دهد.
شهید با شناخت کامل، هدف و راهش را انتخاب کرده است. در این انتخاب مسلماً برنده است. ولی شما نیز بهعنوان وارثان شهید در انجام رسالتش و حفظ خون و ادامة راهش همت گمارید.
پدر فرزانهام را که ابوذر زمان و سلمان روزگار است، به صبر و شکیبایی دعوت میکنم و برای مادرم این سلاله زهرا (س) صبر و بردباری آرزو دارم. امیدوارم که فردای قیامت بتوانم و توان این را داشته باشم که شما را شفاعت کنم.
برادرانم را به حفظ آرمانهای شهدا و پشتیبانی از انقلاب و نهضت علوی خمینی کبیر دعوت میکنم و از راه دور از جبهههای گرم و سوزان هویزه سوسنگرد دست همگان را میبوسم و برای همه آرزوی سلامتی و سعادت دارم.
استدعا میکنم که در داغ هجران من شکیبا و صبور باشید، زیرا شهید گریه و عزاداری و نوحهسرائی نمیخواهد، شهادت فیض عظیم الهی است که هر کسی را لیاقت رسیدن به این فیض میسر نمیگردد و خوبان و عاشقان و پاکان به این فیض میرسند. اگر شهادت نصیبم شد مرا حلال کرده و کوتاهی و قصوراتم را ببخشید و از من بگذرید. شما را به خدا میسپارم.
انتهای پیام/