سالروز شهادت شهید محمود کاوه؛

کاوه، شیر بیشه ی کردستان/ مصداق بارز اشدا علی الکفار و رحما بینهم بود

اولین عملیات گسترده ای که کاوه در سمت فرماندهی تیپ در آن شرکت داشت، نبرد والفجر دو در منطقه ی عمومی پیرانشهر و پادگان حاج عمران بود. یکی از مناطق ثعب العبور و استراتژیک این عملیات که تیپ ویژه ی شهدا به همراه دیگر یگان ها مأمور تصرف آن شد.
کد خبر: ۲۶۴۸
تاریخ انتشار: ۱۱ شهريور ۱۳۹۲ - ۰۹:۵۱ - 02September 2013

کاوه، شیر بیشه ی کردستان/ مصداق بارز اشدا علی الکفار و رحما بینهم بود

خبرگزاری دفاع مقدس: محمود کاوه در اول خردادماه سال 1340 در شهر مشهد مقدس به دنیا آمد. وی در سال 1346 دوران ابتدایی را آغاز نمود. پدرش از کاسبهای مؤمن شهر و تمایل داشت پسرش دروس دینی را در کنار دروس عادی مدرسه فرا بگیرد؛ به همین جهت محمود را به مدرسه ی علمیه ی باقریه برد و در آنجا ثبت نام کرد.

یکی از آشنایان، نزد پدر رفت و گفت یک طلبه ی خوبی به نام حاج سید علی آقا در مسجد اباسلت تفسیر می گوید. پدر نیز از آن روز به بعد محمود را با خود برای شرکت در محفل تفسیر آن طلبه ی جوان و آگاه می برد. آن طلبه ی جوان کسی نبود جز حضرت امام سید علی حسینی خامنه ای که اکنون سکان هدایت انقلاب را در دست دارند.

محمود دوازده ساله بود که وارد مبارزه با رژیم شاه شد. اعلامیه های حضرت امام (ره) و نوارهای سخنرانی دیگر علمای معتقد به مبارزه ی سیاسی علیه رژیم ستم شاهی مانند شهید هاشمی نژاد، شهید بهشتی و حضرت آیت الله خامنه ای را تکثیر و در میان مردم شهر پخش می کرد. وی، در مغازه ی پدر برای خودش کاسبی راه انداخته بود؛ توپ پلاستیکی و چیزهای مورد علاقه ی کودکان آن روزگار را میآورد و می فروخت. وی از همین راه توانست یک ضبط صوت برای تکثیر نوارها بخرد.

مدتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، با تشکیل سپاه پاسداران، محمود به عضویت سپاه مشهد درآمد. وی چهار ماه را جهت طی دوره های آموزش نظامی مقدماتی و نیز جنگ های چریکی در تهران گذراند.

محمود، به علت بروز استعداد و شایستگی در امر آموزش نظامی، پس از موفقیت و کسب نمره ی عالی در طی دوره های آموزشی به مشهد بازگشت و در پادگان امام رضا (ع) به عنوان مربی آموزش نظامی بسیج و سپاه مشهد مشغول به فعالیت شد.

مدتی بعد سپاه از میان نیروهای زبده ی خود عده ای را برای حفاظت از بیت حضرت امام برگزید که محمود کاوه نیز جزء این گروه بود. وی شش ماه را در تهران به سر برد. او در تمام این مدت، بین تهران و مشهد در رفت و آمد بود و نیروهای بسیجی و پاسدار مشهدی را آموزش نظامی می داد تا اینکه رژیم بعثی عراق جنگی نابرابر را علیه ملت مظلوم ایران اسلامی آغاز نمود.

محمود در امر آموزش بسیار جدی بود؛ دوستان و نیروهایی که زیر دست وی آموزش دیده بودند می گفتند: «جدیت محمود در کار آموزش را می شد از طرز لباس پوشیدن و لحن سخن گفتنش فهمید). او بسیار در آموزش نیروها سختگیر بود؛ زیرا که اخبار مشکلات امنیتی کشور به ویژه بحران کردستان به وی رسیده بود و حساسیت ماجرا را درک می کرد.

وقتی خطر سقوط خرمشهر جدی شد، محمود با عده ای از پاسداران بیت امام عازم خوزستان شد تا او نیز سهمی در دفاع از خونین شهر داشته باشد. به علت نیاز کشور به نیروی انسانی مجرب برای دفاع از اسلام و انقلاب، وی در آبان ماه 1359 بار دیگر جهت آموزش نیرو به مشهد فرا خوانده شد. همزمان با آموزش نیروهای بسیجی و پاسدار در مشهد، مسئولیت کمیته ی تاکتیک سپاه مشهد را نیز بر عهده داشت. با آنکه سرش خیلی شلوغ شده بود، شور و علاقه اش به حضور در جبهه های حق علیه باطل و نبرد رو در رو، با متجاوزین بعثی، هم بیشتر شده بود. بالاخره هم توانست فرمانده پادگان را برای اعزام به جبهه راضی کند.

اولین داوطلب اعزام به کردستان

روزی صیاد شیرازی به همراه تنی چند از مسئولین کشور به پادگان آمدند. آنان از مشکلات مناطق بحران زده ی کردنشین گفتند و برای رفع این مشکلات درخواست نیرو کردند. اولین کسی که داوطلب حضور در کردستان شد محمود کاوه بود. وی سرپرستی دوازده نفر از پاسداران مشهدی را بر عهده گرفت و بار سفر به سقز را بست.

ضد انقلاب در پنج کیلومتری شهر سقز مقر ثابت داشت. شهر از ساعت سه بعد از ظهر به بعد امنیت نداشت. ضد انقلاب در شهر می ریخت و نا امنی و شرارت می کرد. گاهی وضعیت به قدری به هم می ریخت که نیروها باید در حین درگیری و به حالت سینه خیز پستهای خود را عوض کنند. با ورود محمود و همراهانش به شهر، برنامه ریزی قاطعانه جهت آزادسازی منطقه از دست ضد انقلاب و باز گرداندن آرامش به مردم آغاز شد. هیچکس فکر نمی کرد که جوانی نوزده ساله و ناآشنا به منطقه این چنین در چندین رشته عملیات نامنظم ضد انقلاب مجهز و بومی منطقه را در هم بکوبد.

پس از اجرای یکی دو عملیات و عقب نشینی ضد انقلاب از نقاط نزدیک به شهر سقز، به علت اثبات لیاقت محمود، وی به عنوان فرمانده عملیات سپاه سقز منصوب شد.

تیپ شهدا ضد انقلاب  را در هم کوبید

سال 1360 برای محمود کاوه سال بسیار پر کاری بود. وی در این سال، به خاطر اجرای عملیات موفق در کردستان، ابتدا مدتی قائم مقام سپاه سقز و پس از تغییر سازمان رزم سپاه پاسداران، از سوی شهید ناصر کاظمی فرمانده تیپ ویژه ی شهدا به فرماندهی عملیات این تیپ منصوب شد. حضور وی در این یگان سبب شد که هرجا نام تیپ ویژه ی شهدا می آمد، ضد انقلاب بر خود می لرزید. اعلام خبر حضور این یگان در منطقه باعث نگرانی و ایجاد یک جو روانی نامناسب در میان ضد انقلاب شده بود.

از مهمترین اقدامات کاوه در کردستان می توان به آزادسازی سد بوکان و جاده ی مرزی آن به طول چهل و پنج کیلومتر که در عرض بیست و چهار ساعت، اشاره نمود. وی پس از شهادت محسن گنجی زاده، ناصر کاظمی و محمد بروجردی، در خردادماه 1362 از سوی فرماندهی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، به فرماندهی تیپ ویژه ی شهدا منصوب شد.

اولین عملیات گسترده ای که کاوه در سمت فرماندهی تیپ در آن شرکت داشت، نبرد والفجر دو در منطقه ی عمومی پیرانشهر و پادگان حاج عمران بود. یکی از مناطق ثعب العبور و استراتژیک این عملیات که تیپ ویژه ی شهدا به همراه دیگر یگان ها مأمور تصرف آن شد. این ارتفاع چندین بار در طول جنگ دست به دست شد. هربار عملیات بر روی این ارتفاع شرایط جدیدی داشت و در هر نبردی حماسه ای به بلندای همه ی کوه های این مرز و بوم خلق می شد.

هنگامی که سپاه در اواخر سال 1363 بار دیگر جبهه های جنوب را برای انجام نبردی گسترده فعال نمود، فرماندهان ارشد سپاه به علت آگاهی از قدرت تیپ ویژه ی شهدا این تیپ را در طرح مانور اولیه مسئول عملیات "هلی بورن" در پشت مواضع دشمن نمود؛ اما با تکمیل شناسایی ها و دریافت تغییرات جدید در منطقه، به علت حساسیت نهر "روته" و احتمال دور زدن نیروهای خودی در این منطقه، این تیپ برای پدافند از این محور در نظر گرفته شد.

با شروع عملیات بدر در منطقه ی عمومی شرق دجله و جزایر مجنون، حمله ی عراق به محور روته نیز آغاز شد. تیپ ویژه ی شهدا در این منطقه خوش درخشید و با پدافند مؤثر توانست ضمن دفع پاتکهای دشمن تلفات و خسارات قابل توجهی را نیز بر پیکره ی ارتش بعثی عراق وارد نماید.

کاوه و تیپش بار دیگر در مناطق شمال غرب کشور در تیرماه 1364 در عملیات قادر یک شرکت نمودند و این بار تحسین فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی ایران، خصوصاً شهید آبشناسان فرماندهی وقت قرارگاه حمزه سید الشهدا را برانگیخت تا جایی که ایشان درباره محمود کاوه و یگانش گفته بود: "اگر یک چریک پاکباخته در راه اسلام، انقلاب و حضرت امام در این دنیا باشد، محمود کاوه است؛ اگر کسی می خواهد یک رزمنده ی واقعی باشد، باید پیش کاوه و تیپ ویژه ی شهدا برود".

محمود با اقدامات شجاعانه اش ضد انقلاب را واقعاً منفعل کرده بود؛ به گونه ای که آنان از شدت خشم برای سرش دو میلیون تومان جایزه تعیین کردند. یکی از همرزمانش می گفت: آن روزها برای سر بسیجی ها ده هزار تومان و سر پاسداران پانزده هزار تومان جایزه گذاشته بودند؛ این در حالی بود که حقوق یک پاسدار دو هزار و پانصد تومان بود؛ حالا حسابش را بکنید که قضیه به قدری بالا بگیرد که ضد انقلاب از عصبانیت و برای از بین بردن ایشان دو میلیون تومان جایزه بگذارد.

سختگیری در آموزش و زیرکی در نبرد با دشمن تنها ویژگی محمود نبود. او مصداق حقیقی شدت با دشمنان و مهربانی با دوستان بود؛ وی قدری مهربان بود که حتی برخی از عناصر ضد انقلاب و منافق هم جذبش می شدند، توبه می کردند و به صف رزمندگان اسلام در می آمدند. یک شب که محمود از مأموریتی به مقر فرماندهی برمی گشت، در جاده به خودروی حامل وی تیراندازی شد. در آن درگیری نیروهای مهاجم شکست خوردند و دو نفر از آنان به اسارت درآمدند. یکی از آن دو نفر وقتی رأفت محمود را دیده بود، شیفته ی وی شده، تمام اطلاعات لازم را به وی می دهد و به دوست خود نیز توصیه می کند که از منافقین برائت جسته و به سپاه اسلام ملحق شود. او نیز با شنیدن تعریف ها از محمود و مشاهده ی صدق رفتار در عملکرد محمود کاوه اعلام پشیمانی نمود و پس از توبه به سپاه اسلام ملحق شد.

محمود کاوه همیشه عادت داشت که نیروها را از نزدیک هدایت کند. او همواره نوک پیکان حملات بود؛ به همین دلیل هم زیاد مجروح می شد؛ یکی دیگر از خصوصیات محمود این بود که معمولاً پیش از بهبودی کامل به منطقه باز می گشت.

در اردیبهشت ماه 1365 به علت اثبات شایستگی های رزمی محمود کاوه و تیپ ویژه ی شهدا این یگان از سوی فرماندهی کل سپاه به لشکر ارتقاء یافت و از آن تاریخ به بعد، محمود کاوه، این سردار پر آوازه ی سپاه اسلام در کردستان، فرمانده لشکر ویژه ی 155 شهدا شد. وی تا زمان شهادت (صد و سی و چهار روز بعد) در این سمت پرچمداری لشکریان اسلام را عهده دار بود.

نظر شما
پربیننده ها