به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «محمد باقرنیایی» 25 مرداد 1347 در روستای سردرود از توابع شهر تبریز چشم به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه حق علیه باطل شد و در سن 17 سالگی 22 بهمن 1364 در منطقه جنوب طی عملیات والفجر 8 به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
متن وصیتنامهای را
که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه میخوانید:
«و لا تحسبن الذین امنوا قتلوا فی سبیل الله و بل احیاء عند ربهم یرزقون
قرآن میفرماید: کسانی که در راه خدا کشته میشدند آنها را مرده ندانید بلکه آنها زندهاند و در نزد خدای خود روزی خورند.
بسم رب الشهداء و الصدیقین
به نام رب خدا و خدای شهدا و صدیقان با درود و سلام به منجی عالم بشریت حضرت مهدی صاحب الزمان (عج) و بر نائب او حضرت امام خمینی ابرمرد تاریخ و ابراهیم بت شکن زمان و فرزند حسین ابن علی و با سلام گرم به خانوادههای معظم شهدا و مفقودین و اجر و صبر به آنها و آرزوی شفا برای مجروحین جنگی و معلولین و با آرزوی آزادی کربلا به دست رزمندگان اسلام و خواندن نماز وحدت به امامت حضرت امام در پشت صفهای خانوادههای شهدا و بعد از آن هم آزادی قدس عزیز که راهش از کربلا میگذرد که اولین قبلهگاه مسلمین جهان است و با سلام به مولایم آقا اباعبدالله الحسین و به یاران و انصار مولایم و به کسانی که با جان و مال و اولاد خود جهاد کردند و به اسلام عزت و شرف و ناموس بخشیدند و مانند امام حسین ذلت را نپذیرفتند و مرگ را بهتر از ننگ دانستند و خلاصه در راه خدا شهید شدند.
اینجانب محمد باقرنیایی فرزند حاج محمدتقی باقرنیایی «حاج بیوک» داوطلبانه راه سیدالشهداء و آقای امام حسین (ع) و یاران او را انتخاب کردم و خودم آگاهانه به خودم لازم دانستم که به جبهههای حق علیه باطل بشتابم و من باید این را هم به شما بگویم که هیچ کس مرا وادار نکرد که به جبهه بروم من خودم این راه را انتخاب کردم و به جبهه میروم و من بسیار بسیار به خدای خود شکرگزار و سپاسگزارم که این عنایت را به من عطا فرمود و مرا از راه جهل و نادانی به طرف اسلام و قرآن و دین و ناموس کشانید و ای کسانی که هم به جبهه نمیروید و هم کسانی را که به جبهه میروند باز میدارید و دم از اسلام میزنید این را بدانید که در این دنیا و هم در دنیای ابدی در نزد خانوادههای شهدا و خود شهدا و در نزد اباعبدالله الحسین روسیاه شرمنده و خجالتزده هستید و هم در نزد خدا روسیاه هستید و باید جواب این خونهای شهدا را بدهید و ای مادرانی که از رفتن فرزندان خود به جبهه منع میکنید و نمیگذارید به جبهه بروند و از اسلام و قرآن خود دفاع کنند همه مسئولیت این شهدا بر گردن شما هست و شما باید در روز محشر به خون این شهدا جوابگو باشی و شما هم در این صورت هم در این دنیا و هم در دنیای ابدی روسیاه و شرمنده و خجالت از این خونهای شهیدان و خدا هستید و ای قسمتی از خانوادههای شهدا اگر از خون فرزند شهید خود سوء استفاده میکنید این را بدانید که در روز محشر این خونهای فرزندان خود از شما به خدا شکایت خواهند کرد و باید جوابگو باشید و اگر پدر و مادر من هم به خون من خیانت کنند و زیر پا بگذارند من در روز محشر از آنها شکایت خواهم کرد و هر چند که خوششان نیامده باشد و ای آن کسانی که میگوید ای امام حسین ای کاش ما در آن روز آنجا بودیم و به شما کمک میکردیم و الا آن موقع آن است که باید در راه خدا و امام حسین از مال و جان و اولاد خویش بگذرید پس چرا که وقتی که وقت سربازی فرزند خود میرسد نمیگذارید به خدمت سربازی بروند و آنها را در اینجا و آن جا مخفی میکنید این را بدانید که شما اگر در همان روز هم در آنجا بودید به کمک امام حسین (ع) نمیشتافتید و شما در روز محشر در نزد امام حسین و شهدا و خدا روسیاه خواهید شد گفتن راه است ولی عمل نشان دادن سخت و نگویید آن چیزی را که عمل نمیکنید.
ای پدر و مادرم و برادران و خواهرانم و مادربزرگم و عمههایم وقتی که خبر شهادت مرا به شما آوردند اصلا هیچ گونه ناراحتی از خود نشان ندهید و شاد باشید و برای من گریه نکنید که گریه را برای مرده میکنند و فرق من با آنها این است که من زنده هستم و آنها مرده هستند و حتما همگی باید به خدا سپاسگزار و شکرگزار باشید که روزی خداوند این امانت را به شما داده بود و روزی باید میگرفت و شما هم این امانت را سالم به صاحب خودش پس دادید و خدا او را در راه خوش به مقام شهادت نائل کرد و این را به شما بگویم که شما هم در این دنیا و هم در جهان آخرت در نزد خدا و شهدا و در نزد امام حسین روسفید هستید و این افتخار برای شما بسیار خوب است و شما باید در تشییع جنازه فرزند خود شرکت داشته باشید و به روی جنازه من شیرینی بپاشید و به دشمنان خود نشان دهید که ما اصلا ناراحت نیستیم و افتخار میکنیم که این قربانی را خدا از ما قبول کرد و ای مادر و خواهرم و مادربزرگم وقتی که ناراحتی به شما غلبه میکند حضرت زینب را به یاد بیاورید و صبر زینب را به یاد آورید که 7 برادرش را از دست داد که از جمله آنها امام حسین است و شما هم باید مانند زینب صبر و استقامت داشته باشید و در آخر از شما مردم شهید پرور سردرود میخواهم که در هر صحنهای حاضر باشید مثلا وقتی که جبهه نیاز به کمک دارد باید جبهه را پر کنید و اگر نتوانستید به جبهه بروید با مال و اولاد خویش در پشت جبهه به اسلام کمک کنید و صفهای نماز جمعه را خالی نگذارید و در مجالس شهدا شرکت داشته باشید و در دعاها و در تشییع جنازه شهدا شرکت داشته باشید و به حرفهای پیامبرگونه امام گوش دهید و از امام خمینی اطاعت کنید و همیشه در فکر اسلام و جبهه و رزمندگان باشید و برای رزمندگان و امام دعا کنید تا قلب همه شهدا هم به شما دعاگو باشند و مجلس من به عهده حزب الهیهای واقعی میباشد از هر لحاظ از عزاداری گرفته تا نوحه خوانی و عرشه خوانی. امیدوارم شما با این عمل با اخلاص، روح تمامی شهدا و مفقودین و امام را از خود راضی و خوشنود سازید انشاءالله.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر افزای
رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما مجروحین و جانبازان شفا عنایت فرما
زیارت کربلا نصیب ما بفرما اسیران حزب الله آزادشان بفرما
اسلام و لشکرش را نصرت عطا بفرما صدام و لشکرش را نابودشان بفرما
آمین یا رب العالمین
از امام حسین (ع): آه چقدر مشتاقتم هر چه زودتر به این جوانان شهید بپیوندم
و لازم به توزیع است که جنازه بنده را در گلزار شهدای سردرود دفن نماید و اگر از طرف خداوند متعال اسارت مصلحت شد آن وقت ای پدر و مادرم اسرای کربلا را به یاد بیاورید و از اسیری من غصه نخورید و چنان که گمنام شدم آن وقت شهدای گمنام صدر اسلام را یاد بیاورید و باز هم غصه نخورید.»
انتهای پیام/ 181