همسرایی شاعران برای جامانده‌ها از کاروان اربعین

همسرایی تعدادی از شاعران به اشتیاق دلهای جامانده از پیاده‌روی اربعین منتشر شد.
کد خبر: ۲۶۵۵۲۷
تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۳۹۶ - ۱۰:۵۱ - 08November 2017
همسرایی شاعران برای جامانده‌ها از کاروان اربعینبه گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، همسرایی تعدادی از شاعران در کنگره شعر زنان عاشورایی و پاتوق ادبی کیش برای جاماندگان پیاده‌روی اربعین منتشر شد.

‎«جامانده از کاروان»

‎کاروان رفته است و جا ماندم
‎در تب و تاب کربلا ماندم
‎کربلا رفته ها شفا آن جاست
‎آه در حسرت شفا ماندم»

‎کاروان از نجف به راه افتاد
‎تا شبِ اربعین، حرم باشد
‎منِ جامانده قسمتم این است
‎روضه ها ،مرهمِ دلم باشد

‎محمدمهدى عبداللهى

‎گر چه جامانده ام، دلم آنجاست
‎در سرم شور و در دلم غوغاست
‎در دلم آرزوی پرواز است
‎در سرم شوق و شور عاشوراست

‎کربلا رفته، از تو واماندم
‎در تکاپوی کربلا ماندم
‎می روی تو، خدا به همراهت
‎پای من در گل است و جا ماندم

‎مانده ام ناگزیر ای زائر
‎دست من را بگیر ای زائر
‎در خود و در امور نفسانی
‎گشته ام من اسیر ای زائر

‎اربعین است و من چه دلتنگم
‎رفتن کربلاست فرهنگم
‎آرزویم زیارت است اما
‎پای رفتن ندارم و لنگم

‎اشک غم از دو چشم من جاری است
‎افتخار من از هواداری است
‎کار من گریه و دعا کردن
‎گریه ام شیوه ی سبکباری است

‎محمدعلی یوسفی

‎کاروان رفته است و جا ماندم
‎پا ندارم ،بدونِ پا ماندم
‎منِ معلولِ خسته از دنیا
‎عاجز از رفتن و به جا ماندم

‎در اتاقی پُر از سکوت و فراق
‎هرچه حنانه می‌کنم آخر
‎پا نشسته نمی‌بَرد من را
‎تا حریمِ تو حضرتِ ساغر

‎اُف بر این چرخِ ویلچر وهجران
‎اُف بر این سرنوشت بی پایان
‎خوش به احوال کربلایی‌ها
‎بدبه احوال این منِ حیران

‎خوشبحالِ شما که بهروزید
‎زائرِ شاه و حضرتِ ماهید
‎بدبحالِ منی که معلولم
‎خوشبحالِ شما که در راهید

‎بدبحال منی که محرومم
‎خوشبحالِ شما که پا دارید
‎خوشبحالِ شما که با معشوق
‎وعده در صحنِ کربلا دارید

‎سیدمحمدرضالاهیجی

‎کربلا رفته! یاد ما هم باش
‎یاد درد شکسته ها هم باش
‎درتکاپوی گرم هر موکب
‎یاد عشاق بی صدا هم باش

‎تب سجاد اتش افروز است
‎ناله و ضجه ها جگر سوز است
‎السلامش به ان لب عطشان...!
‎ذکر سجاد بعد از ان روز است

‎اکرم سبزعلی

‎کاروان رفته است و جا مانده است
‎در غم و اشک خود رها مانده است
‎یک تن خسته و دلی زخمی
‎عاشق شاه کربلا مانده است

‎بوسه باران لحظه ها شده بود
‎مثل پروانه ای رها در باد
‎قلب خود را به آسمان پر داد
‎وقتی از کاروان جدا افتاد

‎پر زنان راهی سفر شده بود
‎قلب بی تاب زایر تنها
‎عاشقانه پر از تجسس بود
‎بوسه می زد هوای خاکی را

‎سیمین آقابابایی

‎پای من گرچه لنگ رفتن بود
‎دل ولی مانده باز پا بر جا
‎بر سر عهد عاشقانه ی خویش
‎مانده این دل، عمیق چون دریا

‎من خدا را در آسمان حرم
‎قبله را در عراق می جویم
‎رکعتی خالصانه در هر صبح
‎رو به سمت تو عشق می گویم

‎حضرت آب، رود در جریان
‎ای حسین ای فرات لب تشنه
‎جان من نذر قامتت ای کوه
‎رشته کوه بریده با دشنه

‎اربعین آمد و چهل حسرت
‎مانده بر صفحه های تقدیرم
‎از تو نه، ای سخاوت زیبا
‎از خودم صادقانه دلگیرم

‎اربعین آمد و همه رفتند
‎مانده ام بی قرار اقیانوس
‎دوری ات را بهانه می گیرم
‎می کنم رو به کربلا در طوس

‎خوان رحمت همیشه پا بر جاست
‎حضرت عشق، سفره اش باز است
‎کربلا، کاظمین یا مشهد
‎این دقیقا شبیه یک راز است

‎اربعین آمد و چهل حسرت
‎در دلم بی قرار و بی تاب است
‎می روم رو به سوی اقیانوس
‎هر کجا که عزای ارباب است

افشین خدامرد

‎کاروان رفته است و من تنها
‎بیقرارم،چه شد که جا ماندم
‎دوستانم همه سفر رفتند
‎پایِ من لنگ شد، چرا ماندم؟

‎کاروان با شتاب می گذرد
‎قصه در پیچ و تاب می گذرد
‎کودکی تشنه لب که جان داده
‎رویِ دستِ رباب می گذرد

‎دوستان رفته اند و پایِ سفر
‎نیست این بیقرارِ تنها را
‎مانده ام در طلب،چه باید کرد
‎قطره واجب شده ست دریا را

‎لیک من بیقرار و دلتنگم
‎پس چه شد از حضور جا ماندم
‎لایق وصل دوست؟ نه هرگز
‎چه خطائی؟ چه شد کجا ماندم؟

‎موکبی با تمامِ اهلِ دلش
‎کرده از زائرت پذیرائی
‎کاش می بردی ام سفر امسال
‎یا به ما می رسید یک چائی

‎از سفر مانده ام،ولی سخت است
‎انتخابم نکرده ای آقا
‎قطره ای هستم و دعاگویت
‎آرزویم توئی،توئی دریا

‎قطره ای هستم و ز همسفران
‎از خروش شکوه جا ماندم
‎من گرفتارِ نفس بودم،نفس
‎تازه فهمیده ام چرا ماندم
قطره بودن کمال ِبودن نیست
‎باید از ابتدا چو دریا بود
‎ور نه دریا چو بود این دلِ من
‎جایِ من هم میان دلها بود

‎مصطفی مطهری‌راد

‎کاروان رفت و قسمتم امسال
‎نشده ، اربعین ،حرم باشم
‎نشده قسمت دلم امسال
‎پیش آقای بی سرم باشم

‎کاروان رفت و قسمتم امسال
‎نشده کربلا یتان آقا
‎بروم تا ضریح شش گوشه
‎گوشه ای تا دهی مرا ماوا

‎خوش به حال شما که آنجایید
‎ خوش به حال شما که زوّارید
‎خوش به حال شما که بعد ازاین
‎صفت از نام کربلا دارید

‎گرچه جسمم میان ایرانست
‎دلم اما پرنده شد پر زد
‎دل شیداییم سر مرز است
‎تاشود رد، به سیم اخر زد

‎فرشته شفقت

‎آسمان هم دلش گرفته ز غم
‎کاروان بی قرارِ باران است
‎گریه ها جایِ ابر می بارند
‎آب تنها علاجِ طفلان است

‎دشمنان راهِ آب را بستند
‎غنچه ها از عطش پریشانند
‎تا کمی دردشان سبک ‌گردد
‎همه اَمَّن یُّجیب میخوانند

‎ّتک سواری که ساقیِ حرم است
‎عازمِ کار زارِ میدان شد
‎محشری کرد و کوفیان گفتند
‎دستِ حق آمده ست و طوفان شد

‎لَعَنَ اللّهُ امَّةً قَتَلَتْ ...
‎تیرِ اوّل به مشکِ مهمان خورد
‎نانجیبی دگر خدنگی زد ....
‎تیرِ دوّم به قلبِ قرآن خورد

‎ناگهان... بانگِ یا اخاٰ آمد
‎شهِ دین را غمین و نالان کرد
‎رفت تا علقمه سپس برگشت...
‎خمیه ای را کشید و ویران کرد

‎عَملش یک پیامِ گویا داشت
‎که من و تیغ و حنجر و سختی
‎زینب و کودکان و تنهایی ...
‎تو و آسمان و خوش بختی

‎مهران ساغری

کاروان رفته پای بگذارد
‎جای پاهای زینب کبری
‎از دلش زخم کهنه بردارد
‎از کف پایش آبله ها را

‎دوستانم یکی یکی رفتند
‎منم و یک نگاه حسرت بار
‎منم و این دلی که جا مانده ست
‎حسرت اذن لحظه ی دیدار

‎فاطمه رحمانی

‎هر که جا مانده اشک می ریزد
‎چه کند؟ شوق کربلا دارد
‎در لبانش برای زائرها
‎لحظه لحظه گل دعا دارد

سید بشیر

‎چون غباری به روی مژگانت
‎می نشینم ،مرا ببر زائر!
‎گریه کن تابه اشک چشمانت
‎بنشینم به بحر آن حائر

‎ذره ذره مرا ببر نزدیک
‎ذره مدیون مهر خورشیداست
‎انتهایی ندارد احسانش
‎درمرامش چه جای تردید است

‎گرچه دلتنگییم کرانه نداشت
‎نشد اما که زائرش بشوم
‎چله چله زیارت عاشورا
‎خواندم اما نخوانده ام به حرم

‎السلام علیک رب النور!
‎ازهمین جا سلام من بپذیر
‎چون غباری ببر مراتا اوج
‎زنگ ائینه از دلم برگیر

‎مطهره رضایی

‎مثل هر سال عاشقان رفتند
‎قطره قطره به جانب دریا
‎پشت پاهایشان دو کاسه ی اشک
‎ریخت از چشم حضرت آقا

‎روی دوش شقایقی دیدم
‎یک علم را به یاد رهبر داشت
‎لَکَ لبیکَ یا اباصالح...
‎هر قدم را به یاد او برداشت

‎چقدر بوی یاس پیچیده
‎عطر نرگس گرفته هر موکب
‎هر نسیمی به روی دستش داشت
‎یک سلامی ز حضرت زینب(س)

‎السلام ای شه غریب و شهید
‎السلام ای سلاله ی زهرا (س)
‎من فدایت امام خوبی ها
‎این سلامم به جای رهبر ما

‎الهام نجفی
 
منبع: فارس
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار