گروه استانهای دفاع پرس ـ احمد دواتگر؛ نام بسیج و مجموعه مقدس آن تداعیکننده بسیاری از خاطرات در ذهن همه کسانی است که افتخارشان این است یک بسیجی بوده و بسیجی خواهند ماند. خاطراتی که مرور آن تداعیکننده روزهایی است که با تشکیل این نهاد مکتبی و انقلابی همراه است.
یادم هست ۱۴ سالم بود که در اوایل سال ۱۳۵۹ با قد و قامتی کوتاه حضورم را در بسیج با عنوان دواتگر عضو بسیج به ثبت رساندم.
هنوز چند صباحی از حضورم در میان عاشقان خمینی کبیر نگذشته بود که جنگی نابرابر توسط دیکتاتوری به نام صدام به کشور عزیزمان ایران تحمیل شد. حضور در جبهه برای دفاع از کیان جمهوری اسلامی ایران پیروان آن پیر جماران را هوایی کرده بود اگر چه عقل نیز حکمی جز این انتخاب را نمیتوانست تائید کند. البته بودند جماعتی که آن روزها تلاش داشتند تا به حکم مصلحت و عذر من درآوردی از عمل به تکلیفی که برایشان واجب شده بود، شانه خالی نمایند به همین دلیل این جماعت مصلحتاندیش و عافیتطلب در طول هشت سال دفاع مقدس حتی توفیق یک روز حضور در مناطق جنگی را هم پیدا نکردند.
سال ۶۰ بهانهای شد تا با دست بردن روی تاریخ تولد در صفحه اول شناسنامه همانند بسیاری از همسن و سالهایم توفیق ثبت نام برای حضور در جبهه و دفاع از نظام و کشورم ایران، نصیبم شود. حال بماند که با چه مشکلات زیادی روبرو شده بودم؛ از گیر دادن به هنگام ثبت نام به واسطه کوتاه بودن قدم گرفته تا پر کردن فرمی شبیه به آزمون استخدامی با سوالات عجیب و غریبش که برخی از سوالاتش را تا آن زمان نشنیده بودم و از همه مهمتر تحقیقات محلی که چند روزی طول کشید تا اینکه به اتفاق برداران عزیزم «فتحالله علیتبار»، «هوشنگ امیرپور»، «سید عبدالله فاطمی»، «احمد موسویان»، «حسین نامنژاد»، «یحیی عسگریپور» و... عازم پادگان آموزشی منجیل یعنی پادگان آموزشی تکاوران نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران شدم.
اولین روز حضورم در جنگ برایم باورکردنی نبود زیرا مراحل بسیار دشواری را از زمان ثبت نام تا حضور در سنگر که با چند کیسه گونی و مقداری الوار و... ساخته شده بود، پشت سر گذاشته بودم سنگری که در بین صاحبان آن صفا و صممیت موج میزد نه دارای سونا، استخر و جکوزی بود و نه از اتاق خوابهای لوکس با تختهای طبیاش خبری بود اما جماعتی که در آن حضور داشتند همان جمع دوست داشتنی از شهرها و یا روستاهای مختلف این کشور بودند که با اعتقادی واحد و راسخ در مقابل یک دشمن مشخص صفآرایی کرده، تا کوچه و پسکوچههای شهرهایشان مورد تاخت و تاز بیگانگان قرار نگیرد.
آری؛ صحبت از بسیج و بسیجیان، صحبت از کسانی است بدون آنکه تابلو و تبلیقات معناداری را برای خود انتخاب کرده باشند، مسیر و راه خود را به درستی تشخیص داده و تا آخر همان مسیر را دنبال نمودند مشخصه آنها یک چفیه چندمنظوره با مهر و جامهری اهدایی که از سوی هموطنانش به او اهدا شده بود و پلاکی از جنس آلومینیوم بر گردن که هویتش بر روی آن نقش بسته بود. برای او اوراق مشارکت، کارت بازرگانی، خودروهای گران قیمت، بازار بورس، امتیازات آنچنانی و... معنا و مفهومی نداشته است زیرا دنیا در پیش چشمانشان آنقدر کوچک و ناچیز بوده است که شاید درک آن برای خیلی از انسانهای امروزی قابل فهم نباشد.
خاک شلمچه و سه راه مرگش در محور کانال پرورش ماهی، پاسگاه زید، دشت حمیدیه، تپههای ۱۷۴ و ۱۷۵ شرهانی، آبهای هورالعظیم، هورالهویزه، جزیره مجنون، کارون، کرخه، اروند، ارتفاعات قلاویزان در مهران کارخانه نمک در فاو، سه راه جفیر، پادگان حمید، دهلاویه، سوسنگرد، بستان، هویزه، فکه، میش داغ، رقابیه، تپههای الله اکبر، شوش، سه راه کرخه، دشت عباس، پاسگاه چیلات، صالحآباد، نفت شهر، سومار، میمک، دشت ذهاب زبیدات، قلههای سر به فلک کشیده کردستان و... حماسه دلیرمردان بسیجی را در کنار جانبرکفان پاسدار و غیورمردان ارتش خوب به یاد دارد.
آری؛ اگر امروز خاک شلمچه و کانالهای پنج ضلعی و سه ضلعیاش با موانع خورشیدی و میدان مین وسیعاش را بخشی از خاک کربلا لقب دادهاند به حرمت رزم بیامان بچه بسیجیهای بیادعایی است که با خونشان آن سرزمین مقدس را آبیاری کردهاند.
کدام مناطق عملیاتی در طول هشت سال دفاع مقدس را میتوان نام برد که پای عزیزان بسیجی به آن مکان نرسیده و خونش در آنجا ریخته نشده باشد نمی وان از بچههای بسیج گفت اما از مقاومت مردانه آنها در امالرصاص و امالبابی و یا در کنار جاده اهواز و خرمشهر و یا دفع فتنههای عظیم و نفسگیر در اوایل انقلاب و حتی پس از دفاع مقدس همچون کوی دانشگاه در سال ۷۸ و یا حوادث تلخ و دور از انتظار سال ۸۸ و یا حضورش به عنوان مدافع حرم در سوریه و عراق، سخن نگفت؟
بسیجی یعنی کسانی که در شدیدترین پاتکهای سنگین دشمن تا آخرین نفر و آخرین فشنگ مقاومت کردند اما به خودشان اجازه ندادند که به دشمن پشت نمایند.
نه وابسته به جناحی بودند و نه به حزب و یا گروه سیاسی تعلق خاطر داشتند و نه سیاسی کاری در کارشان معنا داشته و دارد چپ و راست نیز برایشان معنایی نداشته است.
در اهمیت کار بسیج همین قدر بس که بدانیم پیر مرادشان امام خمینی (ره) آرزو میکند که با بسیجیانش محشور شود و یا امام خامنهای عزیز در وصفشان فرموده است: «بسیجی اصلا احتیاج به محافظه کاری ندارد و به دنبال از دست دادن چیزی نیست. یک کارت عضویت در بسیج دارد که آن هم سند شهادت است.»
آری؛ اگر چه در طول هشت سال دفاع مقدس بسیج سیاست را نیز خوب میفهمید اما هیچگاه وارد بازیهایی که در سیاست وجود دارد، نگردید زیرا دفاع از نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، آرمانها و ارزشهای موجود در انقلاب و... را واجبتر از ورود به بازیهای سیاسی که جز سر و کار گذاشتن و یا فریب مردم نمیتوان نامی برای آن انتخاب نمود؛ میدانست.
تمام آرزویشان رضایت ولی فقیه زمانشان یعنی بزرگ معمار این انقلاب امام خمینی (ره) بوده است برای همین بود که آنها تمام محاسبات بشری در قرن بیستم را به بر اساس معیارهای خود رقم زده بودند.
شک نباید داشت بسیجی امروز همان بسیجی دوران هشت سال دفاع مقدس است و در هر سنگری که ولی امرش فرمان دهد میماند و با همان روش و شیوه از آرمانها و ارزشهای انقلاب دفاع خواهد کرد زیرا در تفکر بسیجی دفاع و حفاظت از ارزشهای اسلامی و انقلاب در هر زمان و مکانی واجب میباشد.
تفکر بسیجی یعنی همت بلند داشتن در کنارش مرگ را با آغوش باز پذیرفتن. تفکر بسیجی یعنی ذلت و زانو نزدن در مقابل دشمن آن هم برای این که به ظاهر امتیازی برایش در نظر گیرد امتیازی که هرگز به آن نخواهد رسید.
تفکر بسیجی یعنی تلاشی حسینگونه و آماده بودن برای تکرار حماسههای عاشورایی و نترسیدن از کاخها و اتاقهای جنگ شیشهای دشمن.
تفکر بسیجی یعنی در اوج گمنامی تحمل شنیدن توهینها و تهمتها از سوی قلم بهدستان مزدوری که در روزهای خون و حماسه از استشمام بوی باروت صدها کیلومتر فاصله داشتند اما بعد از جنگ تحلیلگر ماهر و قهاری در رابطه با جنگ شدند.
تفکر بسیجی یعنی اینکه طاقت داشته باشی طعنهها، کنایهها و ظلمی را که یک عده منورالفکر غربزده، خودباخته و خودفروخته وطنفروش که هیچ تعهد و علاقهای هم به کشور و نظامشان ندارند را تحمل کرده و در مقابلشان ایستادگی نمایی. همان وطنفروشانی که اعتقادشان این است از نوک انگشت تا فرغ سر بایستی غربی شویم تا پیشرفت نمائیم.
تفکر بسیجی یعنی این که برای حفظ این نظام و آرمانهایش همیشه بایستی. در وسط میدان حضور داشته باشی و بدانی که حکومت زورگوی آمریکا، رژیم غاصب اسرائیل، کشورهای اروپایی و حتی غالب حاکمان مرتجع عرب در منطقه، دشمن قسم خورده ما میباشند کشورهایی که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز ثابت کردهاند، هیچگاه با ما دوست نبوده و نخواهند شد.
تفکر بسیجی یعنی داشتن بصیرت تا آنجا که در شناخت دوست از دشمن شک و تردید به دل راه ندهی.
تفکر بسیجی یعنی آنکه جانت را برای حفط امنیت کشورت در عراق و سوریه به عنوان مدافع حرم بدون هیچ واهمهای فدا نمایی و منتظر جنگیدن با دشمنت در داخل خاک خود نباشی اما طاقت شنیدن طعنهها، توهینها، بدگوییهای یک عده افرادی که حتی جرأت شنیدن نام جنگ و دفاع را هم ندارند داشته باشی.
تفکر بسیجی یعنی اینکه گوش به فرمان ولی فقیه زمان خود باشی و در مسیر و اهدافی که او برای حفظ این نظام و سربلندی کشورت ترسیم میکند حرکت نمایی.
انتهای پیام/