سید حسین حسینی برادر شهید سید مرتضی حسینی از شهدای لشکر فاطمیون که طی روزهای اخیر در سوریه به شهادت رسیده است در گفتگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس در معرفی کوتاهی از خود گفت: ما اصالتا از مناطق شمال افغانستان هستیم. سالهایی که جنگ در افغانستان شدت گرفت و اوضاع کشور نابسامان شد، پدر و مادرم به ایران مهاجرت کردند. سال 57 و در بحبوحه انقلاب اسلامی بود، در آن زمان شرایط به گونه ای بود که کاری نداشتند ما افغانستانی هستیم یا از جای دیگری آمده ایم، فقط میگفتند دوازده امام را بگویید و وارد کشور شوید.
وی افزود: ما هفت برادر و یک خواهر هستیم که مرتضی فرزند پنجم خانواده بود. تا سوم راهنمایی درس خواند و بعد به دلیل مشکلات درس خواندن مهاجرین در ایران ترک تحصیل کرد و به سر کار رفت. تا چند سال پیش به کار برقکشی ساختمان مشغول بود. با این که 12 سال از او بزرگتر بودم اما هیچوقت مثل برادر بزرگ و کوچک نبودیم و مانند دو رفیق باهم رفتار می کردیم.
حسینی درباره اولین آشنایی برادرش با لشکر فاطمیون گفت: برادرم پیش از جنگ سوریه ابوحامد را میشناخت. در آن مدتی که ابوحامد به سوریه رفت مرتضی بسیار بیتاب بود و حسرت می خورد، به محض اینکه ابوحامد اواخر سال 92 پس از حدود هفت ماه برای مرخصی از سوریه به مشهد بازگشت با او همراه شد و باهم به سوریه رفتند. در سوریه هم بر حسب علاقه زیادی که داشت راننده زرهی شد. یک بار هم تانکش را زدند و موجی شده بود و هشت ماه نتوانست به سوریه برود.
در صورتش مشخص بود این رفتن بازگشتی ندارد
برادر شهید مرتضی حسینی به آخرین دیدار خود با شهید اشاره می کند و
درباره آن می گوید: آخرین اعزام با هم بودیم و یک شب مهمان من بود. فرماندهاش،
مرتضی را به مقر ما فرستاد و تا صبح هم دنبالش نیامد. آن شب تا صبح فقط میگفت: «خدایا
یعنی میشود بابا من را ببخشد؟ میشود مادر من را ببخشد؟ برادر میشود من را
ببخشی؟ می شود خدا من را حلال کند؟». بالاخره باهم به مرخصی آمدیم و قرار شد که باهم
به منطقه برگردیم. من کاری برایم پیش آمد و نتوانستم موعد مقرر به سوریه برگردم به
مرتضی گفتم صبر کند که باهم برگردیم اما خیلی عجله داشت، 12 آبان ماه تک و تنها به
سوریه برگشت. کاملا آثار شهادت در صورت و سیرت مرتضی مشخص بود که این رفتن دیگر
بازگشتی ندارد.
سوریه کششی دارد که قابل توصیف نیست
برادر شهید حسینی تصریح کرد: نه تنها حرف من، که حرف همه مدافعان و شهدا این است که از دنیا نه پدر، نه مادر، نه زن، و نه فرزندش را نمی خواهند. سوریه حال و هوای دیگری دارد، کشش دیگری دارد که با حرف نمیشود آن را توصیف کرد و حال دل انگیز آن را فهماند، هرکس باید خودش برود و آنجا را ببیند.
حضرت زینب(س) او را داماد ابدی کرد/ به خاطر شهادت برادرم مشکی نمیپوشم
وی افزود: قبل از آخرین اعزامش خواستگاری رفته بودیم و قرار بود بعد از ماه صفر برگردد و دامادش کنیم، اما عمه جانش او را داماد ابدی کرد. به خاطر شهادت برادرم ناراحت نیستم و لباس مشکی به تن نکردم، با همین لباس رزم آمدهام و امیدوارم من هم عاقبتی مثل او داشته باشم.
شهید مدافع حرم سید مرتضی حسینی در سن 32 سالگی، 23 آبان در منطقه بوکمال سوریه به شهادت رسید و پیکرش به همراه شهیدان پاسدار مهدی موحدنیا، سید گلآغا حسینی و سلمان رحیمی مدافع حرم لشکر فاطمیون و شهید تازه تفحص شده ارتش جمهوری اسلامی «موسی خسروی» هفته گذشته در مشهد تشییع و به خاک سپرده شد.