مادر شهید سیدرضا حسینی در گفت‌وگو با ساجد:

نگذارید سلاح فرزندان ما روی زمین بماند

مادر شهید حسینی گفت: سید رضا می‌گفت مراسم عقد را باید در مسجد بگیریم که اگر پولی به مسجد می‌دهیم خرج امور خیر شود و در مراسم سخنرانی و برنامه‌های ارشادی برگزار کرد و این باز نشانی از فهم گسترده وی بود.
کد خبر: ۲۶۸۵۷۹
تاریخ انتشار: ۱۱ آذر ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۱ - 02December 2017
مصاحبه مادر شهید سید رضا حسینی/ شهیدی که مراسم عقدش را در مسجد برگزار کرد
به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «سید رضا حسینی» 17 خرداد 1339 در تهران چشم به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه حق علیه باطل شد و مسئولیت بسیج عشایری قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) را بر عهده گرفت. شهید حسینی فرمانده سپاه پاسداران ناحیه سقز بود و سرانجام 21 فروردین 1362 در سقز به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
 
در ادامه مصاحبه با مادر شهید سید رضا حسینی را می‌خوانید:

ساجد: چه عاملی سبب شد که این فرزند شما محبوب القلوب و مورد توجه دوستان و آشنایان قرار گیرد؟

سید رضا از ایام کودکی اخلاق و رفتار خوبی داشت و ذاتا بچه‌ای نمونه بود. او در ایام کودکی بسیار مظلوم و نجیب بود و از وقتی که به کلاس‌های مذهبی می‌رفت بیشتر از جهت ایمان و تقوایی که داشت مورد علاقه بود.

ساجد: اگر خاطره‌ای از دوران قبل یا بعد از بلوغ شهید دارید بفرمایید؟

تمام رفتار و گفتار این فرزند نمونه برای من خاطره است. او از همان کودکی علاقه زیادی به زیارت داشت، سه ساله بود که به مشهد رفتیم. با این که بسیار کوچک بود ولی مانند یک فرزند بزرگ که می‌فهمد زیارت چیست، زیارت می‌کرد. او در ایام جوانی که رژیم منحط پهلوی بسیاری از جوانان ما را غرقه فساد کرد، همچنان نجابت و متانت خود را حفظ کرده بود. تلویزیون نگاه نمی‌کرد و شلوار تنگ و زننده نمی‌پوشید. خاطره دیگرم از وی، جراحتش بعد از انقلاب است که سیدرضا بر اثر انفجار مین مجروح شده بود و به بیمارستان رفته و به ما اطلاع نداده بود، حتی خودش از بیمارستان تلفن می‌زد و می‌گفت من کردستان هستم، تا این که از بیمارستان مرخص شد و ما متوجه شدیم. آنقدر خالصانه خدمت می‌کرد که می‌گفت من چیزیم نشده است و مجروح نشده‌ام.

ساجد: اکنون که با شهادت سیدرضا مواجه هستید، چه احساسی درباره او و شهادتش دارید و تا چه حد از قبل منتظر شهادت او بودید؟

او آنچنان روحیه‌ای به من نشان داده بود که راجع به شهادت صحبت می‌کردم، می‌گفت نگران نباشید، ضد انقلاب در کردستان دیگر قدرت و نفوذی ندارد، از همین رو من کمتر فکر شهادتش را می‌کردم، گاهی اوقات وی صحبت از شهادتش می‌کرد من می‌گفتم ان‌شاءالله که شما زنده باشید و برای اسلام فعالیت کنید و اکنون که سیدرضا شهید شده من ناراضی نیستم، بلکه افتخار می‌کنم که وی آنقدر فعال بود که چهار سال در سرکوبی دشمنان اسلام فعالیت کرد و بعد هم در راه خدا به شهادت رسید و پیروز شد، زیرا به قول امام ما چه پیروز شویم و چه شهید بشویم باز هم پیروزیم. فرزندان ما راه حسین (ع) را رفتند. من از فراغ پسرم ناراحتم که این هم عاطفه‌ی مادری است و من به داشتن چنین فرزندی افتخار می‌کنم.

ساجد: اگر خاطره‌ای در رابطه با ازدواج و نوع انتخاب او دارید بیان نمایید؟

من شخصا مایل به ازدواجش بودم و بعدا خودش هم حاضر شد که ازدواج کند ولی می‌گفت به شرط آن‌که زنی که برایم انتخاب می‌کنی با فعالیت‌های من موافق باشد و با خواست خدا ازدواجش به زودی درست شد و مراسم عقد را هم گفت باید حتما در مسجد بگیریم که اگر پولی هم می‌دهیم به مسجد بدهیم که خرج امور خیر شود و در مراسم عقد سخنرانی و برنامه‌های ارشادی برگزار کرد و این باز نشانی از فهم گسترده وی بود.

ساجد: در پایان پیامی اگر دارید بفرمایید؟

پیام من برای دوستان وی این است که راهش را ادامه دهند و اسلام را در غربت نگذارند و از اسلام دفاع کنند و سلاح را بر زمین نگذارند. راهی که او رفت راه حسین (ع) بود. دوستانش هم ادامه دهنده این راه مقدس باشند تا خون جوان‌های ما پایمال نشود.

انتهای پیام/ 111
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار