یادداشت/ سجاد مرادی کلارده
عادیسازی عربی زمینهساز تصمیم ترامپ
دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده در اقدامی که همگان آن را گامی در راستای تضعیف روند سازش خاورمیانه دانستهاند، دستور انتقال سفارتخانه دولت امریکا از تلآویو به بیتالمقدس را صادر كرد و قدس را به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی به رسمیت شناخت.
به گزارش گروه سایر رسانههای
دفاع پرس، سجاد مرادی کلارده در یادداشتی نوشت:
دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده در اقدامی که همگان آن را گامی در راستای تضعیف روند سازش خاورمیانه دانستهاند، دستور انتقال سفارتخانه دولت آمریکا از تلآویو به بیتالمقدس را صادر كرد و قدس را به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی به رسمیت شناخت. این در حالی است که هنوز بسیاری چشم امید به برگزاری نشستهای سازش خاورمیانه به رهبری آمریکا و توجه کشورهای به اصطلاح میانهرو عرب بستهاند. انجام این اقدام از سوی ترامپ، از چندین جنبه قابل تحلیل به نظر میرسد.
نخست، این اقدام نیز همچون سایر اقدامات چندماهه اخیر ترامپ مانند تهدید به پاره کردن برجام و تروریستی خواندن سپاه پاسداران، نشاندهنده بیثباتی در تصمیمگیریهای هیئت حاکمه آمریکا و برخوردار نبودن از راهبردی منسجم و پویا در قبال مسئله فلسطین است. برای مثال این راهبرد ترامپ با راهبرد اروپا متفاوت است. اتحادیه اروپا به جای رویکرد یکجانبه ترامپ از روند مذاکرات صلح حمایت میکند. بنابراین، تصمیم ترامپ که بیش از پیش حکایت از خوی تندروانه و یکهتازانه وی دارد، ایجاد شکاف بین آمریکا و برخی از متحدینش به ویژه اتحادیه اروپا را در پی دارد.
از طرف دیگر، این تصمیم ترامپ نشاندهنده نوعی امنیتمحوری در سیاست خارجی آمریکا است. در واقع ترامپ به این نتیجه رسیده که تکیه بر آنچه كه آمریكاییها آن را حمایت از رویکردهای دموکراتیک در رابطه با خاورمیانه و به ویژه فلسطین مینامند، پاسخ مناسبی در پی ندارد. ترامپ همگام با برخی تئوریسینهای اﻣﻨﯿـﺖﻣﺤـﻮر امریکا معتقد است که راهبرد این کشور در قبال دولتهای مختلف بایستی ﭼﻨﺪﺑﻌﺪی و ﮔﺰﯾﻨﺸﯽ ﺑﺎﺷﺪ. ﮐﺸﻮرﻫﺎ از ﻟﺤﺎظ ﻣﻮﻗﻌﯿـﺖ و ﺟﺎﯾﮕـﺎه خود، برای آمریکا دارای اولویت هستند. امریکا در یک جا از آن چیزی حمایت میكند كه آن را دﻣﻮﮐﺮاﺳﯽ میخواند و در جای دیگر مسائل امنیتی را دنبال میکند. ﺧﺎورﻣﯿﺎﻧـﻪ مکانی است كه در آن نگاه امنیتی غلبه پیدا میكند، بنابراین برای آمریکا در شرایط کنونی، نه دموکراسی، بلکه حفاظت از این منطقه در برابر قدرتهای رقیب نظیر ایران و روسیه دارای اهمیت است.
در طرف سوم نیز، این اقدام ترامپ در سطح منطقه همگام با راهبرد عادیسازی روابط بسیاری از کشورهای عرب منطقه همچون مصر، اردن، عربستان، بحرین با رژیم صهیونیستی اتخاذ شده است. در واقع از آنجا که ارتقای مناسبات این رژیم با اعراب منطقه شکل آشکاری به خود گرفته، ترامپ نیز خود را مقید به گفتوگوهای سازش نمیبیند و قائل به انجام تحولی اساسی در این روند است. چنانچه نتانیاهو نیز این اقدام وی را تاریخسازی و در ردیف لحظات بزرگی چون بیانیه بالفور و تأسیس رژیم دانست. واقعیت این است که سیاست خارجی آمریکا در دوره ترامپ، برخلاف اوباما که سعی در اجماعسازی علیه تهدیدات و تقسیم بار اقتصادی و سیاسی امور داشت، بیش از پیش به سمت یکجانبهگرایی حرکت کرده است. از سوی دیگر، تمامی رؤسای جمهور ایالات متحده به فرض عملگرایی در سایر امور سیاست خارجی، در مسائل مربوط به رژیم صهیونیستی، حمایت قاطعی از سیاستها و راهبرد این رژیم در سطوح داخلی همچون سیاست شهرکسازی و در سطح منطقهای ابراز کردهاند. این موضوع درباره اوباما نیز صدق میکرد. بهرغم اینکه وی در دوره اول ریاست جمهوری خویش از تشکیل دولت فلسطینی حمایت به عمل آورد، اما با نزدیک شدن به انتخابات دوره دوم در سال 2012، از مواضع قبلی خود فاصله گرفت. بنابراین، چنانکه گفته شد تصمیم ترامپ در به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی را بیش از هر چیز باید در تعاملات داخلی امریکا، رویکرد یکجانبهگرایانه جدید موجود در سیاست خارجی این کشور به ویژه در سطح خاورمیانه و نیز تسریع در عادیسازی روابط اعراب با این رژیم جستوجو کرد.
منبع: روزنامه جوان