به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، «دستهای خالی» ساخته «جمشید بیات ترک» یکی از آثار متفاوت و مهم جشنواره یازدهم سینما حقیقت است. این فیلم با نگاه به آرا و نظریههای «میشل فوکو» اندیشمند فرانسوی، انقلاب اسلامی ایران را باز تعریف میکند.
در میان انواع هجمههای مختلف علیه انقلاب اسلامی ایران و نظریهپردازان آن، وجود چنین فیلمی ضروریتر از آن است که فکر میکنیم. نکته مهم دیگر این است که کارگردان مرعوب این ضرورت نشده و فیلم را با وسواس و دقت بالایی ساخته است. گفتار متن و صدای گوینده چنان با فیلم عجین شده که این دو ویژگی فیلم را به اجزای جداییناپذیر آن تبدیل کرده است.
فیلم با زمان تقریبی ۷۰ دقیقه که ابدا احساس نمیشود، داستان انقلاب را با روایتی خطی، جذاب و تاثیرگذار برای مخاطب بازگو میکند. یکی از ویژگیهای مهم «دستهای خالی» صرف نظر از دیدگاه غیر مغرضانه کارگردان، این است که فیلم نگاهی تحلیلی به انقلاب دارد. در واقع «دستهای خالی» فیلم چگونگی انقلاب اسلامی ایران نیست بلکه فیلم چرایی این انقلاب است. وجود چنین آثاری میتواند آراء مختلفی را به اشتراک بگذارد. ما فقط نیازمند تاریخ نگاری انقلاب نیستیم بلکه نیازمند تاریخ نگری نیز هستیم.
فیلمساز مورخ نیست تا با ابزار سینما بخشی از تاریخ را باز تولید کند. فیلمساز باید نگاه تحلیلی و نقادانه به تاریخ داشته باشد. کارگردان یک اثر قبل از هر چیز باید بداند آنچه که سبب پویایی انقلاب میشود توجه به فلسفه تاریخ است. اینکه انقلاب اسلامی چگونه شکل گرفت البته کنکاش بیفایدهای نیست و ممکن است کمی به این شناخت کمک کند اما مهمتر از حوادث این است که بدانیم حوادث چرا بوجود آمدهاند.
در «دستهای خالی» این مهم به بهترین شکل عملی شده و به مخاطب منتقل میشود. در فیلمهای این چنینی دیگر نمیتوان اثبات کرد اثر و صاحب اثر تا چه میزان نگاه حاکمیتی را در خود پنهان داشتهاند.
بیاتترک فیلمش را به خوبی شروع کرده، پیش برده و به پایان رسانده است، بدون آنکه زیاده گویی کرده یا در دام خست در ارائه مطلب افتاده باشد. همچنین از آرشیوها، اسناد و منابع به درستی استفاده کرده است. او در صحنههای بازسازی نیز کاملا حرفهای ظاهر شده. در فیلم میبینیم که فرم و محتوا تا چه میزان در خدمت هم بوده و وحدتی یک پارچه را بوجود آورده است.
کنتراست بالای نور و رنگ غالب خاکستری در فیلم، نشان از نگاه درست کارگردان به موضوع فیلم دارد یعنی او انقلاب را نه سیاه دیده نه سفید و همین نگاه را میشل فوکو به انقلاب دارد. اساسا برای این نویسنده و متفکر فرانسوی چه اهمیتی دارد که انقلاب پیروز میشود یا نه، او با ثبت وقایع جاری در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میلادی به این نتیجه رسید که انقلاب اسلامی ایران قطعا به پیروزی خواهد رسید چرا که جنس این انقلاب با انقلابهای دیگر تفاوتهای عمیق ماهیتی دارد. فوکو تا حدی این ماهیت را درک و سعی کرده آن را با نگاه خود تعریف کند.
این نگاه خاکستری که در طراحی صحنه و لباس بوضوح دیده میشود در جهت ایده اصلی فیلم حرکت میکند و تبدیل به امتیاز مهم و مثبت «دستهای خالی» شده است.
ریتم فیلم با اطلاعاتی که به مخاطب ارائه میشود کاملا بر هم منطبق هستند. استفاده درست از آرشیو و تعادل آن با گفتار متن، یکی دیگر از ویژگیهای این فیلم است. فیلمساز سعی کرده در نگارش گفتار متن، نگاه فیلم به سمت هیچ گروه و جناحی سوق پیدا نکند.
یکی از محسنات فیلم این است که فیلمساز از میشل فوکو یک قهرمان نسازد تا مخاطب به سمت او کشیده شود، برای همین کارگردان شمای تازهای از میشل فوکو ارائه نکرده است تا از این طریق، فیلم تبلیغ او باشد.
مقاومت در برابر این وسوسه که کارگردان از نگاه میشل فوکو انقلاب اسلامی ایران را تعریف کند اما نه تبلیغ انقلاب اسلامی ایران باشد نه تبلیغ میشل فوکو، از این جهت باید مدعی شد «دستهای خالی» به ذات سینما حقیقت، نزدیکی تام و تمامی دارد. ویژگی قابل ستایشی که در کمتر فیلمی در این دوره از جشنواره «سینما حقیقت» دیدهایم.
هر چند نمیتوان از پیش حکمی صادر کرد اما باید گفت «دستهای خالی» یکی از امیدهای جشنواره یازدهم «سینما حقیقت» برای دریافت تندیس این جشنواره است.
انتهای پیام/ 161
۱۶۱