به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، برخی منابع خبری اعلام کردهاند که دولت دونالد ترامپ برخلاف سیاست چند دهه گذشته آمریکا در حال گفتوگو برای ارزیابی امکان انتقال فناوری هستهای به عربستان است؛ اقدامی که میتوان آن را آغازی بر عدم تعادل در سیستم بازدارندگی منطقه خاورمیانه دانست.
دولت عربستان از چندی پیش به دنبال ساخت نیروگاه و کسب فناوری هستهای بوده تا از این طریق بتواند مصرف داخلی نفت خود را کاهش دهد و بخش اعظمی از نفت تولیدی خود را صادر کند؛ اما مقامات قبلی و فعلی آمریکا معتقدند که نیت واقعی این کشور دستیابی به قابلیت غنی سازی اورانیوم در رقابت با ایران است. دولت آمریکا پیش از این به دلیل عدم تعهد عربستان به پذیرش پادمانهای نظارتی خاص، با هستهای شدن این کشور مخالفت کرده است؛ اما اکنون ممکن است به دلیل روابط نزدیک دولت ترامپ با ریاض، واشنگتن در سیاست قبلی خود بازنگری کند.
«کریستوفر فورد» از مقامات شورای امنیت ملی آمریکا در زمینه مقابله با اشاعه سلاحهای کشتار جمعی فاش کرد دولت ترامپ در حال گفتوگو با دولت عربستان درباره انتقال فناوری هستهای است. یک مقام دولتی عربستان ماه گذشته در کنفرانسی در ابوظبی برای اولین بار از قصد این کشور برای استخراج اورانیوم برای استفاده در برنامه هستهای خود خبر داد. این مقام عالیرتبه اشاره نکرد که آیا کشورش پس از استخراج اورانیوم قصد غنیسازی آن را برای تولید سوخت هستهای دارد یا خیر. عربستان اعلام کرده است تا انتهای سال ۲۰۱۸، اولین رآکتور هستهای خود را با مشارکت شرکتهای خارجی راهاندازی خواهد کرد. طبق برآوردهای اولیه، عربستان حدود ۶۰ هزار تن سنگ اورانیوم در معادن زیرزمینی خود دارد.
حتی تصور امکان عملیاتی شدن این ادعا و خبر، قابل تأمل است. آیا واقعا آمریکا سعی خواهد کرد که دولت وابسته خود در منطقه را به فناوری هستهای تجهیز کند؟ تحت چنین شرایطی موازنه و معادلات مربوط به بازدارندگی در منطقه به کدام سو منتقل خواهد شد؟
اما در شرایط کنونی، منطقه غرب آسیا این ادعا را حتی در حد یک حدس نیز رد میکند، چرا که با توجه به روند سازمانی تصمیم گیری در سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا همه مولفههای سیاست گذاری آمریکا مبتنی بر منافع و امنیت ملی آن باید در هر تصمیم استراتژیک مورد توجه قرار گیرد.
به چند دلیل میتوان خبر هستهای شدن عربستان را مورد تردید قرار داد:
۱-شکل گیری عدم تعادل در موازنه قدرت و توان بازدارندگی رژیم صهیونیستی در غرب آسیا
۲-سپردن استقلال عمل در بحث امنیتی به خود عربستان و پذیرش عواقب آن
۳- کسادی بازار فروش تسلیحات در منطقه غرب آسیا به خصوص حوزه خلیج فارس
۴-وجود زمینههای تفکر تکفیری و تروریستی در عربستان
۵-تحت تأثیر قرار دادن ساختار جهانی قدرت در نظام بین الملل
در خصوص مورد اول میتوان به این موضوع اشاره کرد که حتی شرکتهای تسلیحاتی آمریکا در مورد فروش برخی سلاحهای استراتژیک به کشورهای عربی با لابیهای یهود و سران رژیم صهیونیستی دچار اختلاف نظر هستند، چرا که فروش بیش از اندازه تسلیحات و عرضه سلاحهایی با تکنولوژی پیشرفته موازنه نظامی را علیه این رژیم تغییر میدهد. تحت چنین شرایطی متحد منطقهای آمریکا دیگر نمیتواند نسبت به کشورهای منطقه به زعم خود ادعای برتری نظامی کند، چرا که با دستیابی به انواع سلاحهای تهاجمی و تدافعی توسط دولتهای عربی سطح بازدارندگی این رژیم را کاهش میدهد و تحت چنین شرایطی یک بازی موازی بین دولتهای وابسته شکل میگیرد که در نهایت به رقابت تبدیل میشود و در چارچوب سیاستهای منفعت طلبانه آمریکا مطلوب به نظر نمیرسد. همچنین بین عربستان و رژیم صهیونیستی، گزینه دوم (صهیونیسم) در سیاستهای آمریکا اثرگذارتر است، بنابراین هرگونه حدسی در مورد هستهای شدن عربستان با سد صهیونیستی در روند تصمیمگیری مواجه خواهد شد.
مورد دوم مربوط به استقلال امنیتی عربستان از آمریکا است. اگر بر فرض محال این کشور روزی هستهای شود در زمینه امنیت یابی دیگر برای حفظ بقای خود وابسته به سلاحهای گران قیمت آمریکا نخواهد بود. این امر زمینه سایر رفتارهای غیر قابل پیشبینی را نیز ایجاد میکند که حتی ممکن است در راستای مخالفت با آمریکا گام بر دارد. مثال اصلی در این مورد را میتوان در شرق آسیا، کره جنوبی و ژاپن دید. اگر آمریکا تمایل داشت امنیت این دو کشور را در مقابل کره شمالی تأمین کند سعی میکرد هر دو کشور را به سلاح اتمی مجهز کند تا به این اندازه هزینه نظامی برای برگزاری مانورها را متحمل نشود.
با یک دیدگاه عقلایی و منطقی به راحتی میتوان به این نتیجه رسید که ایالات متحده آمریکا هیچگاه چنین اشتباهی را مرتکب نمیشود، چرا که باید نیروهای نظامی خود را از شرق آسیا خارج کند، زیرا دیگر لزومی برای حضور آنها وجود ندارد همین اتفاق در مورد ناوگان پنجم آن در بحرین و حوزه خلیج فارس نیز صادق است. پس هر آنچه موجب سرگردانی امنیتی دولتهای وابسته باشد به نفع آمریکا است، زیرا حضور خود را در آن کشورها تداوم میبخشد.
همچنین در صورت هستهای شدن عربستان اولین بخشی که ضرر خواهد کرد شرکتهای خصوصی تسلیحاتی در آمریکا خواهد بود، چون معمای امنیت و تهدید سازی در منطقه برای کشورهای عربی به خصوص عربستان وارد محور متمایزی میشود؛ بنابراین بازار فروش تسلیحات دیگر رونق سابق را نخواهد داشت، چرا که منطقه وارد یک مرحله ثبات دفاعی شده است و هرگونه تهدیدی پیش از آنکه عملیاتی شود از بین خواهد رفت.
وجود زمینه تفکرات تکفیری و تروریستی در کشور عربستان یکی دیگر از دلایلی است که بر کم رنگ کردن ایده هستهای شدن عربستان صحه میگذارد. پس از حملات یازده سپتامبر و افشا شدن تابعیت عربستانی حمله کنندگان به برجهای دوقلو تجارت جهانی در آمریکا نگاهها بر عربستان متمرکز شد و این موضع هیچگاه از دستور کار سیاستگذاری آمریکا خارج نخواهد شد هر چند در عرصه بینالمللی و صرف دلارهای نفتی و لابیگری زیاد بر این موضوع تأکید نمیشود. پس زمینه سوء استفاده از فناوری هستهای در این کشور بسیار بالا است، چرا که با همین تسلیحات فروخته شده جنگ یمن، سوریه و عراق را به تنهایی مدیریت کرده است.
اگر عربستان هستهای شود روسیه و چین از جمله مخالفان اصلی این امر خواهند بود همان طور که در مسئله کره شمالی تا حدی که لازم باشد این کشور را مورد حمایت قرار میدهند و مانع از تغییر توازن در شرق آسیا میشوند در غرب آسیا نیز این چنین خواهد بود. نمونه این امر را میتوان در فراز و فرودهای رابطه آمریکا با پاکستان دید که سیاستهای ایالات متحده را نیز در افغانستان تحت تأثیر قرار داده است؛ بنابراین هرگونه تغییر در توازن منطقهای ساختار جهانی قدرت را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
با توجه به مطالبی که ذکر شد میتوان این نتیجه را گرفت که عربستان تا جایی قدرت خواهد داشت که آمریکا بخواهد. حتی اگر این کشور به فناوری هستهای دست پیدا کند به دلیل اینکه از بنیاد بومی و داخلی برخوردار نیست و هیچگونه تضمینی برای پیشرفت در آن، برای عربستان وجود ندارد.
منبع: باشگاه خبرنگاران