به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «جلال نوبهار» اول فروردین ۱۳۳۸ در کازرون چشم به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه حق علیه باطل شد و سرانجام ۱۸ فروردین ۱۳۶۶ در شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
متن وصیتنامهای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه میخوانید:
«بسم الله الرحمن الرحیم
یا مولای، انت المولی و انا العبد و هل یرحم العبد الا المولی
سلام و درود وافر خداوند سبحان به محضر مقدس، ولی عصر (عج) و نایب بر حق آن حضرت امام خمینی؛ درود خداوند نثار ارواح پاک و مطهر شهدای اسلام. امید است خداوند تبارک و تعالی این توفیق را به همه امت حزبالله، مسلمان و خداجوی کشورمان عنایت بفرماید تا از ارزشهای متعالی اسلام، دفاع و نقش ارزندهای در تداوم نهضت اسلامیمان داشته باشیم.
اما بعد حقیر با آگاهی تمام و ایمانی راسخ به وحدانیت خداوند متعال اعتراف میکنم و شهادت میدهم که محمد (ص) فرستاده اوست؛ همچنین اعتراف میکنم راهی را که انتخاب نمودهام از روی فهم و شعور و معرفت خویش بوده و این راه را به عنوان یک تکلیف اسلامی پیوسته بر دوش خود احساس مینمودم، اکنون که خداوند به من توفیق عطا فرموده و در این مسیر قرار گرفتهام از خدا میخواهم نصرت و یاریم دهد تا با قدرت هر چه تمام در مقابل دشمنان دینم ستیز کنم و آنگاه خداوند اگر لایق بداند خونم را آنچنان مظلوموار بریزد که فردا در مقابل بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا مادر حسین (ع) مادر زینب کبری (س) روسیاه نباشم.
خدایا! خود شاهدی که همیشه آرزو داشتم در بستر و در ذلت جان ندهم، بلکه همواره از تو تمنا داشتم که جانم و خونم را که متعلق به خودت بود، در راه خودت فدا سازم، اگر در این مدت عمر نتوانستم رسالتی را که بر دوشم نهاده بودی پاسداری نمایم مرا ببخش.
پروردگارا! اعتراف میکنم که نتوانستم بندهی خوبی برایت باشم.
پروردگارا! عنایتی کن تا بتوانم جبران گذشته را بنمایم، هر چند اکنون که به درگاهت خواهم آمد چیزی ندارم، هر چه بود و هر چه هست از آن توست.
خدایا! مرا ببخش و مرگم را شهادت در راه خودت قرار بده.
و، اما سخنی دارم با پدرم، آن که در تمامی زندگی و عمر خویش تلاش نمود تا من به جایی برسم.
پدر! امید است مرا ببخشی، من نتوانستم در طول این مدت زحماتت را جبران کنم؛ اما پدر یاد داری آن زمانی که مرا با کلام خدا و دعای علی (ع) انس دادی؟ امیدوارم با انتخاب راهم توانسته باشم زحماتت را جبران کرده باشم.
اما مادرم! تو بودی که با شیر پاک خود مرا بزرگ نمودی و تربیت کردی؛ پیوسته برای رسیدنم به سعادت تلاش نمودی. اکنون میخواهم از مرگم ناراحت نباشی، اگر میخواهی گریه کنی برای فاطمه زهرا و زینب کبری گریه کن. برای علی اکبر حسین (ع) گریه و زاری کن.
مادر! مگر خودت نبودی که مرا با نام حسین (ع) آشنا ساختی؟ اکنون از من مخواه که دست از دامن این محبان خدا بردارم.
مادر! من مظلومیت حضرت محمد مصطفی (ص) را در آنگاه که برپیشانی مبارک آن حضرت سنگ زدند در سینه دارم.
مادر! من مظلومیت علی مرتضی (ع) را در سینه دارم، من مظلومیت حسین (ع) و یارانش را در سینه دارم.
مادر! من نمیتوانم مظلومیت زینب (س) را در سینه خود جای ندهم، آنگاه که نوای دختر علی مرتضی در کوچهها و پس کوچهها و خرابههای شام بلند میشد، اگر میخواهی عزادار باشی برای خاندان عصمت و طهارت عزادار باش، در مراسم عزاداری و سوگواریم مصیبت فاطمه زهرا و زینب کبری بخوانید.
و، اما سخنی با همسرم! امیدوارم که مرا ببخشید که همسر خوبی برای شما نبودم. امیدوارم که خدا شما را عاقبت به خیر کند. اگر خداوند فرزندی به ما عطا نمود نامش را هر چه خود دوست داشتی بگذار، و او را به روش صحیح تربیت نما؛ و سخنی دارم با خواهران و برادرانم: امیدوارم که آنها هم مرا ببخشند. من به جرات میگویم که برادر خوبی برایتان نبودم، امیدوارم که آنها برایم دعا کنند که خداوند از من راضی باشد.
در خاتمه از پدرم میخواهم که اعلام بدارند کلیه کسانی که احیانا نسبت به من بدهکارند، یا من به آنها بدهکارم مراجعه نمایند، دفتری در مغازه هست شاید بعضی از آنها در دفتر نوشته شده باشد و بعضی نوشته نشده باشد، هر قدر که آنها اظهار نظر کردند از مالم برداشته شود و تحت اختیار آنها گذاشته شود، بعد از این کار اگر مالی باقی ماند یک سوم آن را که متعلق به خودم هست برایم نماز و روزه بگیرند و بقیه طبق موازین اسلامی بین وراث تقسیم شود.
اگر در توان برادران و دوستان و نزدیکان بود مغازه را اداره کنند، در غیر این صورت هرطور که خود صلاح میدانید کار کنید.
از کلیهی دوستان و آشنایان و نزدیکان، برادارنی که مرتب مزاحمشان میشدم و ایجاد دردسر میکردم عذرخواهی میکنم، آنها هم دعا کنند که خداوند مرا ببخشد.
در پایان چقدر دلم میخواهد با امام خود سخن بگویم:
اماما! خداوند این توفیق را به من عنایت کرد و به امت حزبالله عنایت کرد که تو رهبر آنها باشی.
خدایا! شنیدهایم آن زمانی که حربن ریاحی به شهادت میرسد حسین (ع) واسطه میشود بین حر و خدا.
اماما! از تو تمنا دارم واسطه شوی بین من و حسین (ع) و حسین واسطه شود بین من و خدا و برایم دعا کنی که مرگم شهادت در راه خدا باشد.
انشاءالله که خداوند به تمامی خانوادههای شهدا، اسرا و مفقودین صبر جزیل عنایت بفرماید.
امیدوارم که پرچم «لا اله الا الله» به دست توانای پیر جماران در دست مهدی (عج) قرار بگیرد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
انتهای پیام/ 181