به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «سید رضا حسینی» 17 خرداد 1339 در تهران چشم به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه حق علیه باطل شد و مسئولیت بسیج عشایری قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) را بر عهده گرفت. شهید حسینی فرمانده سپاه پاسداران ناحیه سقز بود و سرانجام 21 فروردین 1362 در سقز به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
در ادامه مصاحبه با «مرتضی شکری» همرزم شهید سید رضا حسینی را میخوانید:
«وقتی از قم به کردستان آمدم یک فرد بسیجی بودم و شهید حسینی را نمیشناختم و فقط از زبان مردم و پیشمرگان مسلمان میشنیدم که فرمانده سپاه انسان والا و خوبی است.
تا اینکه یک روز در پایگاه (سنته) بودم که مسائلی برایم پیش آمده بود و میخواستم با فرمانده سپاه مطرح کنم. بعد از چندی، یک ستون نظامی برای عملیات آمد که من دیدم در میان افراد این ستون یک سپاهی مظلوموار نشسته است، به من گفتند او فرمانده سپاه میباشد نزدیکش رفتم، به او گفتم فرمانده سپاه شما هستید، گفت: با فرمانده سپاه چه کاری دارید؟ باز سوال را تکرار کردم، گفت، نه من فرمانده سپاه نیستم، من با یک لحن تند گفتم، آخر برادر میگویند شما فرمانده سپاه هستید، گفت فرمانده سپاه من نیستم، بلکه فرمانده، مردم و آن پیرزن دهاتی است که برای ما زحمت میکشند، شما اگر کاری دارید بگویید شاید بدست من برآورده شود. من هم مطلبم را گفتم و وی گفت اگر شما دیدید مطلبی خارج از اسلام است، کاری به فرمانده سپاه نداشته باشید و جلوگیری کنید.
در برخوردشان با زندانیان چنان جذبهای داشت که زندانیان را هم جذب کرده بود و آنها سفارش میکردند که بگویید حسینی بیاید و برایمان سخنرانی کند.
در دفتر کارش معلوم نبود که چه کسی فرمانده است و طوری عمل میکرد که اگر بسیجی در آنجا بود انسان فکر میکرد آن بسیجی فرمانده است و این عمل بر گرفته از روح خضوع و خشوع بود و احترامی که به دیگران میگذاشت بود.
دلیل عضو شدن من در سپاه شهید حسینی بود، در اکثر عملیات خود مستقیم شرکت میکرد بعضی شبها تا صبح به اطلاعات میآمد و خود شروع به بازجویی از زندانیان میکرد و اصلا احساس خستگی و خواب نمیکرد، علاوه بر منطق در کلام دارای علم و دانش زیادی بود که زیاد بروز نمیداد، ولی با این وجود بسیار ساده برخورد میکرد.
امید است آنانکه مشتاق پیروی از راه این شهیدان هستند بیایند در جبهه و در کردستان به جهاد بپردازند.»
انتهای پیام/ 111