به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «علی میرزا ترابی کلیشمی» پنج تیر 1346 در رودبار چشم به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه حق علیه باطل شد و سرانجام 3 دی 1365 به عنوان غواص در امالرصاص عراق به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
متن وصیتنامهای که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه میخوانید:
«سخنى با کل انسانها دارم؛ اى انسان! تو چه هستى؟
آیا فکر کردهاى که چه بودى و کجایى و چه میخواهى بکنى؟ مگر نه این است که انسان از آب گندیدهاى آفریده شده و در سر دو راهى سعادت و شقاوت قرار گرفته است؟ حال باید کدامین راه را انتخاب کنیم؟
راهى که به منجلاب بدبختى و دنیاپرستى و مالاندوزى و جاه و مقام میرسد، برویم و به تعبیری از حیوانات پستتر شویم و یا مسیرى که انسان را به سر منزل مقصود که همانا سعادت و تکامل انسان است، یعنى آزادى و حریت که آدمی را به شهادت طلبى و ایثار میرساند، برویم؟
به تعبیری دیگر میتوان به عالم بالا عروج کرد تا جایى که ملائکه خداوند به حالمان غبطه بخورند و پر خویش را برای چنین انسانى بگسترانند.
آرى! باید این راه را انتخاب کرد. راستى دوست من! تو کدامین راه را انتخاب کردهاى؟ با نفس خویش در خلوتگاه بنشین و خویش را محاکمه کن و پروانهوار بر گرد شمعش عاشقانه بسوز و در سوختن، لذت عشق را بچش و عاشقانه در کوى حسین (ع) قدم بگذار؛ و من نیز این راه را انتخاب کردم و هرگز در این عقیدهام اجبارى وجود نداشته است. با عشق، به راه مولایم حسین (ع) قدم نهادم و عاشقانه، سوختم و در سوختن، زندگى یافتم.
اکنون که به جبهه آمدم، هدفى دارم مقدس. راهى را میخواهم بروم که مولایم حسین (ع) قرنها پیش رفت و این را بدانید هر قدمى که بر میدارم، براى رضاى خداست.
اى کوردلان و منافقین! بدانید تا در این کشور، «اسلامى» هست، خداوند پشتیبان دین مقدسمان است و رهبرى آن را امام خمینى نایب برحق امام زمان (عج) بر عهده دارد و تا این ملت حزب الله هست، هیچ کارى نمیتوانید بکنید و شکست خواهید خورد و به کورى چشمتان، اسلام پیروز خواهد شد.
همیشه، دنباله رو خط رهبر باشید و هرگز از خط رهبرى، دور نشوید؛ زیرا منحرف خواهید شد و همیشه سعى کنید وحدت کلمه داشته باشید. خداوند، ریشهی همه کفار را خواهد کند و خدا را شکر که ما وسیلهاى شدیم براى این کار.
اگر جدایى من از خانوادهام، دلهایى را به یاد خدا پاک مىگرداند؛ پس اى بهترین کسانم! از من دورى جویید.
اگر با ریخته شدن خونم انسانها آگاه مىگردند؛ پس بهاى آگاهى تمام انسانها را با قطرات خونم بپردازید.
اگر با گمنام مردن من، آیین خدا جاوید مىشود؛ پس جنازهی مرا در دورترین نقطه، خوراک کرکسان کنید.
اگر پیکر خونینم باید وسیلهاى براى یاد خدا بودن شود؛ پس واى بر من اگر در خون خود خدا را نیابم.
اکنون که خدا را در خونم یافتم، با فضل و کرم خود به من نظر میکند، نه با عدالتش.
خداوندا! تو را سپاس و ستایش مىکنم که مرا از ظلمت جهل و نادانى به سوى مرز پاکى هدایت فرمودى.
اى معشوق من! به تو پناه مى برم و تنها تو را مىپرستم و از تو یارى و کمک مىخواهم که در روز قیامت و آخرت، مرا یارى کنى.»
انتهای پیام/ 111