به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، شهید «مصطفی احمدی روشن» انسانی مؤمن، معتقد، با بصیرت، اهل ایثار و بسیار خوش اخلاق بود. وی فردی ولایتمدار و پاک سیرت بود. انسانی که با همه امکاناتی که در اختیار داشت هرگز از مسیر مستقیم و حق منحرف نشد و تمام زندگی خود را وقف آرمان و اهداف مقدس الهی خود کرد. مصطفی شش سال پیش در چنین روزی (21 دیماه) پس از مجاهدتهای علمی فراوان در عرصه علم هستهای، توسط مزدوران استکبار جهانی ترور شد و به شهادت رسید.
بر همین اساس، خبرنگار دفاع پرس گفتوگویی را با حجتالاسلام بهرامی نوید، امام جماعت مسجد سرتیپ، مدرس دانشگاه بوعلی سینا و دوست و هممحلهای شهید مصطفی احمدی روشن و همچنین سید حسن خاتمی یکی از دوستان و همکلاسیهای دوران مدرسه و دانشگاه شهید احمدی روشن انجام داده است که ماحصل آن را در ادامه میخوانید.
حجتالاسلام بهرامی نوید:
پدر مصطفی خیلی مراقب حلال و حرام بود
به یاد دارم که مصطفی منزل ما بود، من نان سنگک خریده بودم و یک دانه سنگ به نان چسبیده بود. مصطفی سنگ را جدا کرد و گفت: آن را برای شاطر نانوایی میبرم. پدر مصطفی گفته بود نانوایی برای تهیه سنگ نیز هزینهای جداگانه میدهد و به فرزندان خود نیز یاد داده بود که به حلال و حرام تا این حد توجه کنند. مصطفی در خانوادهای بزرگ شده بود که به این مسائل و در بحث حلال و حرام توجه میکردند و به دوستان خود نیز با عمل به آنچه آموخته بود، آموزش میداد.
مینی بوس پدر اولین وسیله کار پسر بود
پدر مصطفی یک دستگاه مینیبوس داشت که با آن مسافرکشی میکرد. مصطفی یک روز برای من تعریف کرد، از برخی افراد کرایهای را که میگرفت،کنار میگذاشت و خرج خانواده و زندگی نمیکرد؛ چون در منطقهای زندگی میکرد که محدود بود و مردم نسبت به یکدیگر شناخت خوبی داشتند، اگر کسی اهل حساب و کتاب نبود و مقید به رعایت مسائل شرعی و در رزق وی شبههای احساس میکرد، پول وی را جدا میگذاشت. پدر وی فردی مقید است، کرایهای را که میگیرد باید حلال باشد و توجه به این نکات ریز است که فرزند را عاقبت به خیر میکند.
مصطفی خودساخته و سختی دیده بود
مصطفی از کودکی با فرهنگ کار و تلاش آشنا شده بود و به همین دلیل رشد و پیشرفت داشت. وی از نوجوانی همراه پدر کار میکرد. مصطفی همیشه میگفت من پا در رکاب هستم و همیشه پا به پای پدر خود کار میکرد. مصطفی خودساخته و سختی دیده بود؛ نازپرورده و از طبقه مفرح جامعه نبود و همین موضوع باعث شده بود تا زمانی که به جایگاه بالایی رسید، به کار برای تعالی و رشد جامعه اسلامی بپردازد.
فعال اجتماعی، فرهنگی و ورزشکار بود
مصطفی فقط دانش آموزی نبود که درس بخواند؛ بلکه در فعالیتهای اجتماعی، ورزشی، فرهنگی و بسیج حضور پررنگی داشت. در همه عرصهها فکر و تلاش میکرد و لحظهای آرام و قرار نداشت. با اخلاق خوب و مهربانی و نشاطی که همیشه با وی انس گرفته بود، نستوه و انقلابی فعالیت میکرد و هرگز در مسیر زندگی با همه سختیها و فراز و نشیبها ناامید نشد و دست از کار نکشید.
سال اول کنکور شرکت کرد و قبول شد، به دلیل این که رتبه و رشته دانشگاهی که قبول شد را دوست نداشت و نتیجه برای وی رضایتبخش نبود، تصمیم گرفت دوباره در کنکور شرکت کند. مصطفی به دوستان نزدیک خود گفته بود میخواهم سال دیگر دانشگاه شریف قبول شوم و درس خواند و به نتیجه دلخواه رسید.
من خودم با توجه به حجم کارها و فعالیتهایی که از مصطفی میدیدم، انتظار قبولی با رتبه بالا در دانشگاه شریف را از وی نداشتم. مصطفی اراده عجیب و خوبی داشت و همتی بلند که تا دوردستها و حتی افق آینده را میدید و در این راستا تلاش وی مثمر ثمر بود.
دانشگاه مکانی برای ترویج سیره ائمه اطهار (ع) و انجام فعالیتهای مذهبی مصطفی بود
بنده زمانی که در رشته مکانیک ارشد دانشگاه تهران درس میخواندم، مصادف شد با تحصیل مصطفی در دانشگاه شریف و خیلی از شبها به خوابگاه نزد مصطفی میرفتم و از نزدیک میدیدم، با اینکه دانشجو شده است، باز هم با همان روحیه مذهبی و انقلابی فعالیت میکند.
مصطفی برای اینکه به آرزوهای خود برسد، تلاش و همت زیادی داشت. «همت بلنددار که مردان روزگار از همت بلند به جایی رسیدهاند»؛ مصطفی مصداق واقعی این بیت شعر فارسی بود.
وی در دانشگاه برای ترویج سیره ائمه اطهار (ع) و به ویژه نشر نهجالبلاغه امیرالمومنین (ع)، اقامه نماز جماعت و پیگیری مسائل مهم جامعه فعالیت میکرد.
مصطفی دغدغههای بزرگی داشت
مصطفی پیرامون مسائل مختلف فرهنگی، اجتماعی، علمی و سیاسی میاندیشید و برای برطرف کردن همه مسائل در حد فکر و توان خود کار و فعالیت میکرد. وقتی به عمق صحبتها و افکار وی فکر میکنم، میبینم شش سال پیش افق دید و نگاه وی معطوف به مسائل امروز جامعه اسلامی و جهان اسلام بود. چه زیبا میاندیشید، درس میخواند و در عرصه فنآوری کار میکرد. تکنولوژی و علم مصطفی در خدمت اسلام و آرمانها بود. در کتاب «نیایش» خواندم «ارزش انسانها به نیازی است که در وجود خود احساس میکنند و نه به چیزهایی که دارند» و شهید احمدی روشن اینچنین بود و همواره در این راستا گام برمیداشت.
در جامعه ممکن است بیشتر افراد را بر اساس دارایی و امتیازات مادی و ظاهری ارزشگذاری کنیم که این اشتباه است. بسیاری از افراد جامعه نیز چنین هستند و سطحی فکر میکنند، در حالی که طبق فرمایش حضرت علی (ع) انسان زمانی در اوج قله انسانیت قرار دارد که نیاز به خدا را حس کند. چنین انسانی ارزش خدایی پیدا میکند و این مسئله انسان را ارزشمند میکند و مصطفی این چنین عمل میکرد.
دغدغههای بزرگ، مصطفی را ارزشمند و ماندگار کرد تا به سعادت و شهادت رسید
مصطفی دغدغهها و نیازهای بزرگی داشت که به آنها رسید. در بازه زمانی که مصطفی شهید شد، نه بحث دفاع مقدس و نه مدافعان حرم بود و به عبارتی بحث شهادت اصلا مطرح نبود؛ ولی به این سعادت رسید و اجر دغهغههای بزرگ و فعالیتهای شبانهروزی خود را از خدا گرفت.
مصطفی امکانات مالی زیادی را در اختیار داشت. مسئول بازرگانی و پروژههای بزرگ بود و مستقیما منابع مالی گستردهای در اختیار وی بود؛ ولی آنقدر مقید و محکم پای اعتقاد و ایمان خود ایستاده بود که همه این موقعیتها ذرهای در ایمان او خدشه ایجاد نکرد.
شهادت وی برای من غیرقابل باور بود
مصطفی شوخطبع و پرانرژی بود و با حرارت صحبت میکرد، زمانی که شنیدم به شهادت رسیده است در شوک بودم، باورش برایم سخت بود که دیگر صدای وی را نمیشنوم و او را نمیبینم.
مصطفی نازپرورده و در رفاه نبود. سختی کشیده و تلاشگر بود و با تلاش و توکل توانسته بود قلههای ترقی و پیشرفت را طی کند و سرانجام به سرمنزل مقصود و سعادت ابدی برسد. رشد و تربیت و پرورش انسانها با سختی همراه است. صدای مصطفی و گامهای استوار و اندیشههای بلند وی همچنان به گوش میرسد و نسل جوان را به سوی فعالیت و تلاش جهادی همراه با ایمان و اعتقاد و توکل فرا میخواند، فعالیت و کاری که در آن ناامیدی و یاس وجود ندارد.
«سید حسن خاتمی» نیز خاطرات خود از شهید احمدی روشن را اینگونه روایت کرده است:
من و مصطفی از اول راهنمایی با هم در مدرسه خیام و کتابخانه حجازی درس میخواندیم و به رفع اشکالات درسی یکدیگر کمک میکردیم.
این دوستی و رفتوآمد خانوادگی ادامه یافت، تا اینکه من و مصطفی سال آخر با هم دیپلم گرفتیم، درس خواندیم و در دانشگاه قبول شدیم.
با هم درس خواندیم
من و مصطفی با هوش بودیم و خیلی هم درس نمیخواندیم؛ ولی برای کنکور با یک برنامهریزی با هم مطالعه میکردیم، هرچه به زمان کنکور نزدیکتر میشدیم، بیشتر تلاش میکردیم، تا به نتیجه مطلوب برسیم و بالاخره موفق هم شدیم.
به عنوان مثال مصطفی در درس شیمی خیلی قوی و ممتاز بود و من به دلیل اینکه پدرم معلم عربی بود، به درس عربی مسلط بودم، با هم این درسها را میخواندیم و جزوههایی از زمان دانشگاه خواهرم که چند سال قبل در دانشگاه شرکت کرده بود داشتم و با مرور و بررسی دوباره با مصطفی توانستیم هر دو نفرمان در رشتههای مورد علاقه خود قبول شویم. امکانات مالی خاصی نداشتیم؛ ولی با عشق و علاقه و پشتکار به موفقیت رسیدیم.
سرزنده و با نشاط امید فعالیت میکرد
مصطفی خیلی مهربان و در سختترین شرایط شاد و سرزنده بود. پشتکار داشت و خواستههای بزرگ را انتخاب میکرد. یادم میآید معمولا میگفت: یک ماهی هیچوقت در حوض آب منزل یا تنگ کوچک بزرگ نمیشود، باید به دریا بپیوند و مصطفی همیشه تلاش صددرصدی میکرد و هر شرایطی هم که پیش میآمد ناامید و مایوس نمیشد و همواره تلاش و فعالیت میکرد. وی دریادل بود و وسعت عمق نگاهش فراتر از امکانات و اسباب ظاهری بود که در اختیار داشت.
مصطفی بسیار پاک و مذهبی و مقید بود، همواره نمازهای خود را در مسجد میخواند، مسجد سرتیپ پاتوق همیشگی ما نسل جوان و بویژه من و مصطفی بود. در مراسمهای خاص مذهبی با هم به مسجد مهدیه میرفتیم و از این فضای معنوی و پربرکت بهره میبردیم.
همه کارهایش را برای رضای خدا انجام میداد
مصطفی دنبال این نبود که کسی از وی تعریف و تمجید کند، یا حتی به نتیجه کارها نیز نمیاندیشید؛ بلکه زمانی که میدانست کاری درست است، با همه سختیها و فشار به آن کار ادامه میداد و هرگز ناامید و خسته دلسرد نمیشد.
همیشه توکل بر خدا داشت و تا قدم آخر ناامید نمیشد و به کار خود ادامه میداد. امیدش در شرایط نامساعد و بحرانی هرگز قطع نمیشد و به پیشرفت میاندیشید و تلاش بیشتری میکرد، تا به هدف نزدیک برسد.
کمک و یاد دادن به دیگران یکی از کارهای همیشگی وی بود
مصطفی سری نترس و دلی پرجرات داشت. از نوجوانی اینگونه بود. من رانندگی بلد نبودم؛ مینی بوس پدر خود را گرفت و به من رانندگی را آموزش میداد، آن هم در کوچههای تنگ همدان که خیلی باریک بود. 16 سال بیشتر نداشتیم و نمی توانستیم گواهینامه رانندگی بگیریم. وی پشتکار خوبی داشت و همه دوستان خود را نیز به تلاش کردن تشویق میکرد.
ازدواج مصطفی
مصطفی با اینکه از لحاظ مالی امکانات خاصی نداشت، سربازی نرفته بود و دانشجو نیز بود، با استمرار و پشتکار توانست همسری مناسب و دلخواه خود را در کنار داشته باشد.
من و مصطفی خیلی با هم صمیمی بودیم. صبح من را از خواب بیدار میکرد و با هم به کلاس میرفتیم و یا کارهای متفرقه میپرداختیم. این صمیمیت این قدر زیاد بود که همه کارها، تفریحها، سرگرمیها و حتی کارهای بقیه اعضای خانواده را با هم انجام میدادیم.
مصطفی بعد از شهادت نیز دستگیری میکند
زمانی که مصطفی دانشگاه شریف تهران قبول شد، باز هم این ارتباط ما قطع نشد و با هم به مسافرت میرفتیم؛ حتی بعد از شهادت هم، مصطفی به خواب من یا دوستانم میآید و گرهگشایی و کمک میکند و حتی بعد از شهادت هم هنوز دوستان خود را فراموش نکرده است. امید آن که ما هم بتوانیم دوستان خوبی برای وی باشیم و عامل سربلندی و ادامه دهندگان راه مصطفیها با امید و تلاش کار مضاعف خود باشیم.
به بیان ویژگیهای شهدا بپردازیم
ابتدا این که شهدا را آسمانی و دست نیافتنی نکنیم و به بیان خصوصیات و ویژگیهایی که آنها را از دیگران ممتاز میکند، بپردازیم. معمولا همه این شهدا ویژگی خاصی دارند؛ لذا جنبه مشترک آنها را بررسی و برای نسل جوان بیان کنیم، تا بتوانند در این راستا گام بردارند.
شهید مهندس احمدی روشن متولد 17 شهریور 1358 و فارغ التحصیل 1381 رشته مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف و معاون بازرگانی سایت نطنز بود. چندین مقاله علمی به زبانهای انگلیسی و فارسی به نام این شهید به ثبت رسیده است.
شهید احمدی شخصی ولایتمدار و از شاگردان آیتالله خوشوقت استاد اخلاق تهران بود. معاون بازرگانی سایت نطنز شخصی شوخ و باصفا و در عین حال در مدیریت جدی و قاطع بود. وی در دوران دانشجویی معاون فرهنگی بسیج دانشجویی دانشگاه شریف بود. همچنین وی در راهپیمایی عظیم 9 دی 88 روز تجدید بیعت با ولایت حضور فعال داشت. این نخبه علمی کشور 21 دی 90 بر اثر انفجار یک بمب مغناطیسی به دست عوامل استکبار جهانی به شهادت رسید.
انتهای پیام/ 191