به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «کامبیز ملک شامران» ۲۵ شهریور ۱۳۴۱ در تهران چشم به جهان گشود. وی نویسنده کتاب کودک بود و با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه حق علیه باطل شد و سرانجام ۱۷ اردیبهشت ۱۳۶۱ طی عملیات بیت المقدس در خرمشهر به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
متن وصیتنامهای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه میخوانید:
«بسم الله الرحمن الرحیم
این بندهی ناچیز خدا، که امیدوار است بندگیش مورد قبول خدا باشد، شهادت میدهد که خداوندی جز الله جل جلاله وجود ندارد و محمد (ع) بنده و رسول توست و علی (ع)، حسن و حسین (ع) و ذریهی حسین صلوات الله علیهم اجمعین والیان بر حق خدا بر کرهی خاکیاند؛ و شهادت میدهم که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) امام دوازدهم، قائم و برپادارندهی دین حنیف بر روی کره زمین است؛ و خدا را شاهد میگیرم که معتقد به ولایت فقیه و پیرو امام اصیل و پاک و شیعهی آل علی (ع) «روح الله الموسوی الخمینی» هستم.
و، اما بعد و اینک ای خدا! به درگاهت آمدهام که دربارهات تقصیر کردهام و بر خود زیادهروی نموده و عذرخواه و پشیمان و دلشکسته و پوزش جویم؛ و آمرزش خواه و با انابت، اقرار به گناه خویش و اذعان و اعتراف دارم؛ و راه گریزی از آنچه از من سرزده نمییابم و نه پناهگاهی که به خاطر کار خویش بدان رو آورم، جز آنکه: عذرم را بپذیری و مرا در رحمت واسعهات درآوری، پسای خدای من! بپذیر و بر سخت پریشانیم رحم کن و رهایی ده مرا از بند سخت گناهانم.
عزیزانم! عمر کوتاه است و فرصت بازگشت کم. آنهایی که در غفلت به سر بردند، ضرر کردند و آنهایی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند و به حق و صبر، مومنان را سفارش نمودند رستند.
چه کنم اگر چه خدا اعمال ریا زدهی مرا نپذیرد؟ چه کنم اگر در میان آن همه عمل آمیخته به تظاهر، خودنمایی و در میان آن همه حالات عجب و تکبر، ذرهای خلوص نباشد؟
اولین وصیتم به همهی شما این است که برای من و امثال من که امیدوارم به بدی من وجود نداشته باشد طلب استغفار و آمرزش کنید.
دومین وصیت من همان است که پیشوای اول به فرزندانش حسنین (ع) فرمود: و این ناچیز که لیاقت نداشت شاگرد آن بزرگمرد باشد، از ان وصیت گهربار، استفاده میکند و میگوید که: تقوای خدا را پیشه کنید و نظم را در امور خویش برقرار سازید.
وای بر من! که سراسر زندگیم شرک بود، سراسر اعمالم شرک ریایی بود و تمامی انگیزههایم شاید جز اندکی، انگیزههای غیر الهی بود! از خدا بخواهید که همهتان را با متقین محشور سازد و بخواهید که مرا با مشرکین برنینگیزد.
راستش را بخواهید دردی در سینه دارم که دلم میخواهد آن را داد بزنم: برادر و خواهر خوبم! تویی که وقت گرانبهایت را به شنیدن این کلمات نارسا فروختهای! بدان که لازمهی انجام هر کاری «آگاهی» است. تویی که میخواهی اسلام را برپا سازی، تویی که میخواهی سرباز امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشی، و بالاتر! تویی که میخواهی بنده تسلیم خدا باشی، آیا میدانی اسلام چیست؟ آیا کلام الله را میشناسی؟ آیا با سیره و سلوک نبی اکرم (ص) آشنایی؟ خدا کند همه اینها در تو باشد. اما اگر نیست بدان که تا نسبت به اینها «آگاهی» پیدا نکنی عملت ارزشی نخواهد داشت. همیشه عمل در رابطه، با اعتقاد است.
تمامی دوستان و آشنایان را به اتباع از امام امت و شرکت در اجتماعات دینی مورد تایید مسئولین امر توصیه میکنم، سنگر نماز جمعه را ترک نکنید، از وقایع مملکتی دوری نگزینید و سعی، به شرکت در امور اجتماعی داشته باشید.
همسرم! از خدا میخواهم همه ما را به راه راست هدایت کند و تمامی بندگان پاکش را در پناه خود بگیرد. از تو میخواهم و این خواسته، خواسته من نیست و خواسته خداست که: جز الله بنده کسی نباشی، و اخلاص خود را با ذکر خدا و شاهد گرفتن وجدان اسلامی خویش، در طول هر عمل خداپسندانه حفظ کنی، حجاب خود را بدری و از پرده منیت عبور کنی، و به خدا و اولیایش بپیوندی و به ایفای مسئولیتهای یک زن مسلمان بپردازی: زینب باشی.
همسرم تو را به پیروی از ولایت فقیه و توجه به رهنمودهایش وصیت میکنم.
همسرم! خدا را، خدا را، خدا را!
همسرم! قرآن را، قرآن را، قرآن را!
همسرم! امام را، امام را، امام را!
همسرم! تو را بر رفتار نیکو و متین با پدر و مادر خودت و والدینم و تمامی دوستان و آشنایان وصیت میکنم.
همسرم! اگر رفتم و پیکرهام به دستتان رسید حق داری به صورتم نگاه کنی، اما همسرم، پرهیز از زاری! پرهیز از زاری! پرهیز از زاری!
همسرم! در برخورد با مسایل اجتماعی از احساسات پیروی مکن و عملی را تابع رای خویش قرار مده. در هر حال و در هر صورت نگاه کن که امام چه میگوید، رضایت خدا در همان است.
خدا هدایت کند آنکه بخواهد در غیاب من ضجه بزند و زاری کند، من اگر لایق باشم در نزد خدایم، و نزد او روزی میخورم و به خوشبختی واقعی رسیدهام.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته»
انتهای پیام/ 111