به گزارش دفاع پرس از تهران، «اکبر کافی» در نهم اسفندماه سال ۱۳۴۰ در روستای «کنگ» از توابع «شهربابک» استان کرمان به دنیا آمد. چهار سال از دوران ابتدایی را در این روستا به پایان رساند و بعد از مهاجرت خانوادگی به تهران، در سال ۱۳۵۰ به تحصیلش ادامه داد و سال اخذ دیپلمش مصادف با سال پیروزی انقلاب بود.
اکبر فرزند دوم در خانوادهای هفت نفره بود و بعد از برادر بزرگش «قاسم» دومین پسر خانواده بود. ۲ برادر کوچکتر داشت که یکی از آنها بهنام «اصغر»، بعدها در عملیات «خیبر» مفقود شد.
وی قبل از انقلاب در تظاهرات و راهپیماییها علیه رژیم شرکت و دیگران را نیز ترغیب به این کار میکرد.
بعد از فارغالتحصیل شدن در سال ۱۳۵۷ مشغول به کار شد و در سال ۱۳۵۹ با دختر عمویش ازدواج کرد و ثمره ازدواجش ۲ پسر به نامهای «روح الله» و «رضا» بود.
اکبر علاقه وافری به ادامه تحصیل داشت و بعد از گذراندن دوران سربازی، در آزمون تربیت معلم که از سوی آموزش و پرورش برای مربیان امور تربیتی ترتیب داده شده بود، پذیرفته شد، ولی نتوانست بیش از یک ترم از آن را بگذراند.
وی چندینبار داوطلبانه به جبهه اعزام شد و در عملیاتهای مختلفی همچون «والفجر یک»، «والفجر هشت» شرکت کردند که با مجروحیتهایی هم روبرو شدند.
آخرینبار در تاریخ ۱۳۶۵/۱۰/۹ به جبهه اعزام شد و در جریان عملیات «کربلای پنج» در تاریخ ۱۳۶۵/۱۰/۲۱ به شهادت رسید.
فرازهایی از وصیتنامه شهید «اکبر کافی»:
...ای پدر و مادر بزرگوارم! من را ببخشید که نتوانستم فرزندی خوب برایتان باشم و موجبات رنج و آزار شما را فراهم نمودم. اگر خداوند توفیق شهادت را نصیبم نمود، چون کوه استوار باشید و الگو و اسوه شما در این مسئله حضرت «زینب کبری (س)» باشد که در یک روز هفتاد و دو تن از عزیزانش را قربانی اسلام و قرآن نمود و خودش نیز اسارت را به جان خرید تا اسمش زنده و جاوید باشد.
انشاءالله فردای قیامت در نزد حضرت زهرای مرضیه (س) و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) سربلند باشید.
اما تو ای همسر فداکارم! من را ببخش که نتوانستم همسری خوب برایت باشم و در طی این چند سالی که با هم زندگی کردیم نتوانستم موجبات آسایش شما را فراهم گردانم.
ای عزیزان کوچولویم «روح الله» و «رضا» عزیز! فردا که بزرگ شدید و جای خالی من را احساس نمودید، بدانید که برای اعتلای قرآن و اسلام و امام خویش و در لبیک به ندای «هل من ناصر ینصرنی» سرور شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و فرزند بزرگوارش امام عزیزمان، خمینی بت شکن، به جبهههای جنگی که دشمنان اسلام بر ما تحمیل نمودند، اعزام شده و در این راه به فوز شهادت نائل گردیدم و چنانچه میخواهید در دنیا و آخرت سعادتمند باشید جز این راه را نپویید.
یک لحظه از یاد خدا غافل نباشید و در ادامه آن پیرو بی چون و چرای رهبر بزرگوار انقلاب، قلب تپنده امت اسلام، امام امت، خمینی کبیر و دوستدار کسانی باشید که اینگونه هستند و بر حذر باشید از چندچهرهگان و دو رویان.
سعی نمایید که فرزندانتان را با مکتب انسانساز اسلام بیش از بیش آشنا نمایید و آنان را شیر مردان و شیر زنانی تربیت نمایید که فردای انقلاب به دست آنان است و این انقلاب را مبارزهای بزرگ در پیش با همه زراندوزان مکار و چپگرایان غارتگر است که بایستی همچون «ابوذر» بر آنان بتازید و خواب و خوشی را از آنان بگیرید.
اما دوستان عزیزم و یاران مهربانم که در پشت جبهه روز و شب برای احیای اسلام فعالیت میکنید و عزیزان بسیجیم! سعی کنید رضای خداوند متعال را همیشه مدنظر داشته باشید و خدای ناکرده عملی را انجام ندهید که موجب خشم ایزد منان قرار بگیرد.
عزیزانم هر روز برای ما امتحان است و سعی نمایید که از امتحانات الهی سربلند بیرون بیایید.
شعار مولا علی بن ابیطالب (ع) «کونوا لِلظّالِمِ خَصمًا وَ لِلمَظلُومِ عَونًا» [را] همیشه مدنظرتان باشد و با اطاعت از امام عزیز و مقام معظم رهبری، بر ظالمان بتازید و یاور مظلومان باشید و با وحدت و اتحاد خویش، یاوهگویان و منافقان را خُرد نمایید.
در مسائل سیاسی و اجتماعی، بس حساس باشید و سعی نمایید کسانی را به عنوان نماینده و وکیل انتخاب نمایید که ذرهای از خط رهبری و انقلاب انحراف نداشته باشند و اگر این چنین کنید انقلاب خویش را بیمه نمودهایم.
عزیزانم! محافل مذهبی را رونق و صفا بخشید. خانه خدا را خاموش و غریب نگذارید. نمازهایتان را تا آنجا که میسر است در مسجد بخوانید.
انتهای پیام/