به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «مرتضی حسینزاده» یک بهمن ۱۳۴۲ در فریدونکنار چشم به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه حق علیه باطل شد و سرانجام شش بهمن ۱۳۶۵ طی عملیات کربلای ۵ در شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
متن وصیتنامهای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه میخوانید:
«بسم الله الرحمن الرحیم
مپندارید که شهیدان راه خدا مرده اند بلکه زنده به حیات ابدی شدند و در نزد پروردگارشان متنعم خواهند بود. «سوره آل عمران آیه ۱۶۹»
با درود و سلام بر امام زمان (عج) و نائب بر حقش روح الله و با درود و سلام بر خانوادههای شهدا که چشم و چراغ این ملتاند.
پروردگارا در انتظار حکومت اسلامی چه رنجها و مشقتها که تحمل شد چه گلهای تازه شکفته که پرپر شد چه پدران و مادرانی که به سوگ عزیزانشان نشستند چه مالها و جانهایی که در این راه بزرگ هدیه شد تا سرانجام چشم مسلمانان به ظهور نور هادی بخش جمهوری اسلامی روشن گشت خدایا توفیقمان عنایت کن تا با وحدت کلمهای که امام عزیزمان پیوسته به ما میگوید اختلاف را کنار گذاشته و خودخواهیها و مقامپرستیها را رها کنیم و فقط به اسلام و قرآن و به جمهوری اسلامی بیاندیشیم.
خدایا همه ما را هدایت کن و نور خودت را در دلهایمان بتابان و ریا و شرک را در وجودمان بمیران. خدایا این انسانی را که خلق کردی فقط در مواقع ضروری و سختی و ناامیدی است که به یاد تو میافتد. خدایا توبه میکنم به سوی تو و در این راه یاریم ده و هرگاه ذرهای منحرف شدم سخت مرا در همین دنیا عذابم بده و شرایط برگشت به سوی خودت را برایم فراهم کن و تو میدانی که فقط میخواهم به سوی تو بیایم، ولی چه کنم که قوه تشخیص من ضعیف است و این نفس مرا به خودم وا نمیگذارد. من هر لحظه صدای «هل من ناصر ینصرنی» را با گوشهای خود احساس میکردم این فریاد پیروان حسین (ع) بود این فریاد شهدای بخون خفته اسلام بود و این فریاد رهروان امام امت بود و این فریاد، فریاد داغهای دل مادران و پدران شهیدان است آیا من انسان نیستم پس چه وقت ثابت کنم که من پیرو حضرت علی (ع) و حضرت امام حسین (ع) هستم «لبیک» حال موقع امتحان است و من باید این امتحان را بدهم و حال باید درسهای ۲۵ ساله خودم را که همیشه من میگفتم ای کاش من هم در کربلا بودم و با امام حسین (ع) با هم در میدان کربلا و روز عاشورا میجنگیدم پس باید امتحان داد امتحان من فقط نمره آن و سوالات آن خون قلب است.
خدایا اگر به من توفیق عطا فرمودی تا در صف شهدا و در زمره سربازان مهدی (عج) قرار بگیرم تو را به مولایم حسین (ع) قسم میدهم از گناهان من درگذر و مرا با شهدای کربلا محشور کن. خدایا از همه چیز خود گذشتهام و آمدهام معاملهای با تو انجام دهم اینک مشتری تو هستی و کالا هم جان من است و مکان هم زمین تو است و بهای این معامله نیز جفت تو است. کم کم احساس میکنم که میتوانم شاهد و زیبای شهادت را تنگاتنگ در آغوش خود بفشارم و تا ابد از خود جدا نکنم، زیرا معبود امکان شهادت من در میدان جهاد تو و برای قرآن هست. خدایا ناامید نیستم من در خود هیچ لیاقت شهادت نمیبینم، ولی آگاه بدان هستم که تو خود توبه پذیری و دارای رحمت فراوان.
با امت حزبالله در این برهه از زمان تنها راه رهایی از ستمگران فی سبیل الله است امت حزبالله خصوصا شما ای برادران بسیجی فریب مکر حیلهگران را نخورید دشمنان در کمین هستند تا ضربه به اسلام و انقلاب اسلامی بزنند با ایمان به الله و یکتاپرست بودن و کنار گذاشتن غیر خدا و به حق سخن گفتن و بعد درست رفتار نمودن با وحدت کلمه مکر مکاران را خنثی کرده و از هر گونه مارک چسباندن مکاران از قبیل: نفاق افکن توطئهگر منافق و ... جلوگیری کنید شهیدان برگردن شما حق دارند شما باید دینتان را ادا کنید آنها که رفتند کار حسینی کردند و آنها که ماندهاند کار زینبی کنند. ای برادران حزبالله که در محل فعالیت دارید و از انقلاب اسلامی دفاع میکنید مواظب اعمال و رفتار خود باشید و اول خودتان را کاملا بسازید تا بهتر بتوانید دیگران را بسازید امر به معروف و نهی از منکر که دارید انجام میدهید اخلاق و رفتار اسلامی خودتان را حفظ کنید مواظب باشید که خدای ناکرده در میان شما افراد نفاق افکن نباشد و توطئه نکن و اگر چنین افرادی در میان شما پیدا شد آن را هدایت کرده و اگر هدایت نشد حزبالله را وارد عمل کنید. ای برادران حزبالله دست از پیروی از خط امام برندارید دست از آقا خامنهایها و هاشمیها برندارید مگر نه این است که همین خط بود که من و امثال من و شما را نجات داده و بر اوج عظمت رسانید و مگر همین خط امام را امروز قتل عام نمیکنند مگر غیر از خط امامیها کسی دیگری را هم به شهادت میرسانند و این خود بهترین دلیل است و حقانیت خط امام را نیز به اثبات میرساند پس مواظب باشید که زمان، زمان پیامبر (ص) است و خوب علی زمان را بشناسید که باید بعد از پیامبر (ص)، علی (ع) را یاری و کمک کرد و نه گوشهنشینی کرد.
پاسدارم و هرگز نکنم گشت به میدان
گر سر برود نرم از سر پیمان
از مال دنیا چیزی ندارم که بگویم، ولی چرا یک مقدار خون ناقابل دارم که آن را هم در راه خدا و رسول خدا انفاق میکنم امیدوارم مورد قبول او و رسولش واقع شود.
پدرم و مادرم مگر خدا میخواست به شما فرزندی بدهد با شما مشورت کرد؟ خودش به شما فرزند داد و خودش هم میداند چه کند قسمت این بوده که در راه اسلام فدا شوم. رسول خدا (ص) و امام حسین علیه السلام در این راه فدا شدند همه ما فدای اسلام باید شویم تا اسلام زنده بماند من راه امام حسین (ع) رفتم که ندا زد «هل من ناصرا ینصرونی» و من باید جواب «لبیک» به او بگویم، زیرا که پوست و استخوانم از امام حسین (ع) است. مادر اگر خواستی برای من گریه کنی برای علی اکبر حسین (ع) گریه کن چرا که او هم جوان بود مادر فکر نکن که از میان شما رفتهام هرگز همیشه در کنار شما هستم خوب مادرم خیلی زحمت برای من کشیدی و من هم در برابر شما شاید بیاحترامی کرده باشم امیدوارم که به مادریت مرا ببخشید.
پدرم شما هم برای من خیلی زحمت کشیدید در سن پیری در ساختمان سازی خیلی زحمت کشیدید در برابر شما خیلی شرمنده هستم و در برابر شما شاید هم بیاحترامی کرده باشم امیدوار شما هم مرا ببخشید.
تنها وصیتم به همسرم این است که بچههایم را خوب مواظب باشد و خوب تربیت کند و به جامعه اسلامی تحویل بدهد و تنها پسرم حمیدرضا را خوب تربیت بکند و موقعی که به سن قانونی رسید اسلحه افتاده مرا بگیرد و سنگر مرا پر کند حتی این جنگ به آمریکا هم کشید فرزندم را بفرست و به جنگ کافران برود و دخترانم را خوب تربیت کند و به جامعه اسلامی خدمت کنند. وصیتم به خواهرانم این باشد که مثل زینب (س) صبر و بردبار باشند و حجاب خودتان را حفظ کنید و هم با حجابی است، که مشت محکمی بر دهان یاوه گویان. وصیتم به برادرم این باشد که در خط امام گام بردارد و به پدر و مادر پیرم کمک کند؛ و از دوستان و فامیلان تقاضا میکنم که اگر نسبت به آنان بیاحترامی کردم مرا عفو کنند.
پاسدار اسلام مرتضی حسین زاده. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار»
انتهای پیام/ 181